☑️ساده لوح نبودن
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑️وامدار نبودن ب منابع ثروت.
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑️تدین و اعتقاد به اسلام، انقلاب، قانون اساسی و خط امام
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑حامی مستضعفین و ضعفا
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑️طمع ورز نبودن
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑️بهره مندی از تخصص، تجربه و کارآمدی
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑️پیگیری مبارزه عملی با فساد
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑️برخورداری از روحیه شجاعت
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑️قصد خدمت داشتن نه ثروت اندوزی
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
☑️بهره مندی از فهم و درک سیاسی
#معیار_انتخاب_اصلح
#کلام_رهبری
#بصیرت_مردم
#میزان_رای_ملت_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
🍂
🔻 مردی که خواب نمیدید/ ۱۰۵
خاطرات مهندس اسداله خالدی
نوشته داود بختیاری
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
سرمای شب زمستانی تا استخوانم فرورفت. درد داشت رگ و پی ام را از هم می درید. لب پایینی ام را به دندان گرفتم فایده نداشت. فکرم متمرکز نمیشد. از تصور اینکه خودم را خیس کنم به وحشت افتاده بودم. چمباتمه زدم. درد برای لحظه ای آرام گرفت و بعد وحشتناک تر از قبل پهلوهایم را چنگ انداخت. دست محمود را گرفتم و از جا بلند شدم. محمود تا کمر خم شد رو حفاظ ماشین. خفه راننده را صدا زد. راننده با عصبانیت چیزی گفت که نشنیدم. محمود دوباره حرفش را تکرار کرد.
- باید نگه دارید حالش خوب نیست .... خدا را خوش نمی آید
- خطرناک است ... نمیفهمی .... تازه جواب موفق را کی میدهد؟ ...
- من ... تو ترمز کن ... به خاطر خدا .....
با ایستادن خاور به کمک محمود خودم را بالا کشیدم و پا گذاشتم رو پله های آهنی چسبیده به دیواره. جان پایین رفتن نداشتم. کافی بود خودم را شل کنم. رو آخرین پله پریدم پایین پوتین های واکس خورده ام تو گل فرو رفت. بچه ها مزه پراندند. به سنگینی دویدم تو تاریکی وقتی برگشتم صدای خرخر خفه بیسیم موفق شنیده میشد. ایستاده بود کنار پله های خاور چشمهای گشاد شده اش از تو سیاهی شب زده بود بیرون. رگ گردنش به کلفتی دو انگشت اشاره شده بود. بی توجه به او دست گرفتم به پله. صدایش درآمده مثل گلوله ای که با خفه کن منفجر شده باشد. با مسخره کردن بچه ها جدی تر شد.
- هی ... چه موقع شاشیدن است؟!
با نگاه چپ چپ موفق صداها برید. سر تا پایم را برانداز کرد. سر تکان داد و مثل آقا معلمها تند گفت
- تو آخر کار دستمان میدهی ... خجالت نمیکشی؟ بی آن که سر بلند کنم و جوابی دهم با پوتینهای گلی از پله های خاور بالا کشیدم. از خجالت تو صورت بچه ها نگاه نمیکردم. از خودم که باعث دردسر شده بودم بدم آمد. جز ضرر برای لشکر چه داشتم؟ موفق راست میگفت من فقط دست و پاگیر بودم. نمیدانم چند کیلومتر رفته بودیم که یکهو ماشینها ترمز کردند.
- پیاده شوید ... پیاده شوید ... این جا خرمشهر است.
- یا امام زمان خرمشهر برای چه؟
این را گفتم و به محمود که کنارم ایستاده بود نگاه کردم. فقطشانه هایش را بالا انداخت.
آسمان را انگار ریسه کشیده بودند. پشت هم روشن و خاموش می شد. بعد گلوله بود که مثل نقل و نبات پاشیده میشد رو شهر بی دفاع. خمیده خمیده پشت سر هم و کنار هم پشت سر موفق راه افتادیم. آخر صف چند تا از بچه ها گلوله خورده بودند. سه نفرشان در دم شهید شده بودند. بقیه تا صبح زنده ماندند. از دیوار فروریخته خانهای پریدیم داخل. گلوله توپ ساختمان را نصف کرده بود. بچه ها ردیف شدند تو حیاط. موفق دستور داد چادر بزرگی بزنیم. تو چادر و جاهای سالم خانه کنار هم چمباتمه زدیم. نباید میخوابیدیم.
آماده باش کامل بود صدای هواپیماها و بمبهاشان گوشها را کر میکرد. اعصابها از بیخوابی خط افتاده بود. پلک ها رو به بالا خشکیده بود. مردمکها تکان نمی خورد. سر پا چرت میزدیم.
- حالا آوردنمان اینجا که چه؟ ... دارد صبح میشود .... کافی است یکی از آن هواپیماها بمبهایش را خالی کند رو خانه ... این را یکی از بچه ها از تو چادر گفت و پا کوبید رو زمین. موفق دوید طرف چادر. فقط یک خط کش کم داشت. صدای محمود را از بیخ گوشام شنیدم.
- راست میگوید ... اینجا خیلی خطرناک است.
- آره .... ولی حتما برنامه ای دارند ... بیخود که جمع مان نمیکنند یکجا ....
برای آن که بچه ها را از خواب آلودگی در بیاورم. شروع کردم به قرآن خواندن.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#مردی_که_خواب_نمیدید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴چگونه ترس از انزوا، افراد و نخبگان جامعه را به گرداب سکوت گرفتار میکند!
▪️امروز از اصلیترین تکنیکهای ایجاد مارپیج سکوت برای تحقق سناریوی خطرناک اندلسی سازی ارعاب و تمسخر کسانی است که در هر سطحی بدنبال اقامهی فریضهی امربهمعروفونهیازمنکر هستند.
❌در مقابل منکرات جامعه ساکت نباشیم .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷کانال اندیشکده اسما 🇮🇷👇
@asmaandishkade