کاش ما فقط نگران هم نبودیم!
( این متن رو چندبار بخون )
پدرم دلواپس آینده برادرمه!
اما حتی یکبار هم اتفاق نیفتاده که با هم برن کافی شاپ ، تو خیابون قدم بزنن و یا بلند بخندن...
برادرم نگران فشار کاری پدرمه!
اما حتی یکبار هم نشده خواسته هاش رو به تعویق بندازه تا پدر برای مدتی احساس راحتی کنه...
مادرم به فکر خوشبختی من خوابش نمیبره اما حتی یکبار هم نشده که با من در مورد خوشبختیم صحبت کنه و بپرسه: پسرم چه چیزی تو رو خوشحال میکنه؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشم ، اما حتی یکبار نشده که دستشو بگیرم باهاش برم سینما فیلم ببینیم و کمی بهش آرامش بدم.
روانشناسا به این حالت میگن "آلکسی تایمی" یعنی فقر کلمات در بیان احساسات...
در فرهنگ ما این مریضی یک رسم مرسومه! احساساتت رو پنهان کن و نشون نده...
از یک طرف در خلوت ، دلمون برای همدیگه تنگ میشه ، از طرف دیگه وقتی به هم میرسیم ، انگار که لال مونی میگیریم!
ما آدم های فقیری هستیم!
اونقدر در بیان احساساتمان آلکسیتایمیک (دچار فقر کلمات) هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت ، اونوقت تا آخر عمر براش شعر بگیم.
از یک جا به بعد بياييد در بين خانواده این سکوت خطرناک رو بشكنيد
و چه خوبه این از یک جا به بعد ،
از همینجا باشه! از همین الان…
كانال#اسماء_سرايي
https://eitaa.com/asmasaraeii
#فقر_كلمات
#سكوت_خطرناك
#روانشناسى
.