کتاب اخبات روحتما بخونید
تا قبل اینکه فرصت ها از دست بره
برید سراغش باهاش زندگی کنید
یه جا استاد صفایی تو کتاب اخبات میگن:
بچه كه بوديم بعد از اينكه چندين بار دستمان را حركت مى داديم و ورزش مىكرديم، به ماهيچه هامان دست مى زديم تا ببينيم چقدر قوى شده است!
سالكى كه ده مرتبه ذكرى را مى گويد، ده مرتبه عملى را مرتكب مى شود، خيال مى كند كه كارى كرده است و در برابر كارش بايد حاصلى داشته باشد.
لذا متوقع مى شود، ولى بلاء، شكننده و منكسر است و همۀ بساط او را بر باد مى دهد.
وقتى چشمت را گرفتند، عمرت را گرفتند، دستت را گرفتند، آبرويت را گرفتند، ديگر با اين دل شكسته چه چيزى باقى مى ماند؟
خيلى سخت است! اين ابتلاء است كه دل ها را نگه مى دارد و متواضع مى كند. غرور را مى ريزد و عظمت ها كنار مى رود.
در اين موقع، غربتى را احساس مى كنى و ذلّت و توجه باطنىِ بيشترى برايت مى آيد.
#عین_صاد
#اخبات
يك روز صبح با صداى استارت ماشينى از خواب بيدار شدم.
استارت مداوم بود و جرقه ها زياد و مايع قابل احتراق؛ اما با اين وصف حركتى نبود و پيشرفتى نبود.
من به ياد جرقه هايى افتادم كه در زندگى خودم مدام سر مى كشيدند.
و به ياد استعداد هايى افتادم كه قابل سوختن بود. و به ركود و توقفى افتادم كه با اين همه جرقه و استعداد گريبان گيرم بوده است. در اين فكر رفتم كه ببينم نقص از كجاست كه شنيدم راننده مى گويد بايد هلش داد،هوا برداشته.
و همين جواب من بود
#عين_صاد