ناگفتههایی از شهادت طلبه بسیجی آرمان علیوردی
روز گذشته یکی از دوستان شهید آرمان علیوردی ناگفتههایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفتههایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است.
روایت ماجرا از زبان دوست شهید علیوردی:
حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک میشویم یک سری از ناگفتههای شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند.
آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود. صدای بسیجیها را میشنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی میپیچد داخل کوچه میبیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت میافتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند.
یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکیشان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمهاش شکسته بود. اما یکی دیگهشان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگهدارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنهای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید.
با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند.
وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمانهای اطراف بوده میآید و زیر سر آرمان بالش میگزارد و روی بدنش پتو میاندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید.
وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستایش را به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما میماند و آخر به شهادت میرسد.
تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلمبرداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلمهای اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلمهای اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند.
عمر ۲۸ ساله حضرتعلیاکبر را، صرفا در نیمروز عاشورا خلاصه ندانیم. او پیش از آن هم مردی بزرگ و مشهور در عرب، با فضایل و ویژگیهای فوقالعاده بود که معاویه در اواخر عمر با آن تکبر و فرعونیـت و گندهدماغی ، صریحا فقط یکنفـر را شایستهتر از خود برای خلافت بر سرزمینهای اسلامی اعلامکرد و آن شخص شخیص حضرت علیاکبر است!
اولي الناس بهذا الامرعلي بن الحسين . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤| خواستند با دیدن علیاکبر یاد پیامبر نیفتند، "فقطعوه بسیوفهم اربا اربا"
-اسرا-🇵🇸
عمر ۲۸ ساله حضرتعلیاکبر را، صرفا در نیمروز عاشورا خلاصه ندانیم. او پیش از آن هم مردی بزرگ و مشهور
میدونستین حضرت علی اکبر بزرگترین فرزند امام حسین(ع) بودند؟
-اسرا-🇵🇸
ناگفتههایی از شهادت طلبه بسیجی آرمان علیوردی روز گذشته یکی از دوستان شهید آرمان علیوردی ناگفتهه
آرمان علیوردی
علیاکبر خامنهای بود. . . !-
🖼 #عکس ؛ #استوری
📝 دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد
تَن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده
▪️ویژه #هشتم_محرم
_شاید حضرت علی اکبر بیشتر در دیدِ
اهل کربلا بود؛ تا حضرت سجاد فراموش
شود. شاید امام حسین همه ی تلاش
خودش را به کار برد تا دشمن با شهادت
علی اکبر خیالش راحت باشد که نسل
امامت قطع شد.
پسر مرجانه وقتی امام سجاد را دید، پرسید : کیست؟!
گفتند: علی بن الحسین . .
گفت : ما همه ی علی ها را کشتیم!
و حضرت علی اکبر اینگونه پیش مرگِ
امامت شده بود:)