eitaa logo
اسرار روانشناسی
88.5هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
117 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/u224.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
یک گنجه‌ای، کشویی، چیزی باید باشد که آدم «چه خوبه که هست»هایش را بگذارد توش؛ هر از گاهی که همه‌ی آدم‌ها ناامیدش می‌کنند از بودن، بازش کند، گنجینه‌اش را نگاه کند، دست بکشد، لبخند بِدوَد توی صورتش، کشو را ببندد، یک نفس عمیق بکشد و برگردد به زندگی... 💟 @asrar_movafaghiyat
یک اصطلاحی داریم - گیوآپ مثل وقتیکه هیچی از موضوع امتحان نمی‌دانی، می‌روی ورقه‌ات را سفید تحویل می‌دهی. یا هر چی. خلاصه که وا می‌دهی. زور بی‌خود نمی‌زنی. زحمت دیگران راهم زیاد نمیکنی. رسیدن به «معرفتِ تشخیصِ لحظه‌ی گیو‌آپ» خودش یک هنری است. اسمش را بگذاریم «متلگ». استاد مسعود فردمنش که رکورددار سرودن "...."ترانه‌های فارسی است، یک تک بیت در باب متلگ دارد که استثنائن چیز خوبی است! می‌فرماید: باید پارو نزد، وا داد باید دل رو به دریا داد بلی؛ گاهی هم این جور است. استاد البته نمی‌فرماید کِی و کجا و در چه شرایطی باید چنین کرد؛ و نمی‌تواند هم. هیچ‌کس نمی‌تواند نسخه‌اش را بپیچد که تا کجا باید دوید، کی ایستاد و برگشت. آدم باید خودش بفهمد. معرفتش را کسب کند. قدرت تشخیص‌اش را به دست بیاورد. و البته شهامتش را در خود زنده نگه دارد: شهامتِ ریختن، وا دادن، برگشتن. ولی یک مرحله‌ی دیگر در زندگی آدم وجود دارد که به گمانم یک پله بالاتر از متلگ است؛ یک قدم جلوتر. بگوییم پرهیز؟ بگوییم قناعت؟ بگوییم محافظه‌کاری؟ نه، این‌ها نیست. بگذارید فکر کنیم این یکی اسم ندارد. ولی با همین بی‌اسمی، حد فاصل پختگی و خامی است. دیوار حایل است بین خردورزی و احساسی‌گری. چی هست حالا؟ این که بدانی وارد کدام معرکه بشوی، یا نشوی. تن به کدام مبارزه بدهی، یا ندهی. با چه حریفی به میدان بروی، یا نروی. گواه‌اش؟ تمام جنگ‌های اشتباهی که در زندگی به راه انداخته‌ایم، تمام شمشیرهای بیهوده‌ای که زده‌ایم، تمام سنگرهای خالی از سربازی که فتح کرده‌ایم، تمام غرور و افتخاری که در میدان مبارزه‌های پوچ و حقیر جسته‌ایم و نیافته‌ایم. کسی، جایی نوشته بود: گاهی شجاعتِ یک فرمانده به این است که فرمان عقب‌گرد بدهد. من ولی درایتِ فرمانده ای را می‌ستایم، که کلا پای جنگ ،به میدان بیهودگی نمی‌گذارد. 💟 @asrar_movafaghiyat
یک اصطلاحی داریم - گیوآپ مثل وقتیکه هیچی از موضوع امتحان نمی‌دانی، می‌روی ورقه‌ات را سفید تحویل می‌دهی. یا هر چی. خلاصه که وا می‌دهی. زور بی‌خود نمی‌زنی. زحمت دیگران راهم زیاد نمیکنی. رسیدن به «معرفتِ تشخیصِ لحظه‌ی گیو‌آپ» خودش یک هنری است. اسمش را بگذاریم «متلگ». استاد مسعود فردمنش که رکورددار سرودن "...."ترانه‌های فارسی است، یک تک بیت در باب متلگ دارد که استثنائن چیز خوبی است! می‌فرماید: باید پارو نزد، وا داد باید دل رو به دریا داد بلی؛ گاهی هم این جور است. استاد البته نمی‌فرماید کِی و کجا و در چه شرایطی باید چنین کرد؛ و نمی‌تواند هم. هیچ‌کس نمی‌تواند نسخه‌اش را بپیچد که تا کجا باید دوید، کی ایستاد و برگشت. آدم باید خودش بفهمد. معرفتش را کسب کند. قدرت تشخیص‌اش را به دست بیاورد. و البته شهامتش را در خود زنده نگه دارد: شهامتِ ریختن، وا دادن، برگشتن. ولی یک مرحله‌ی دیگر در زندگی آدم وجود دارد که به گمانم یک پله بالاتر از متلگ است؛ یک قدم جلوتر. بگوییم پرهیز؟ بگوییم قناعت؟ بگوییم محافظه‌کاری؟ نه، این‌ها نیست. بگذارید فکر کنیم این یکی اسم ندارد. ولی با همین بی‌اسمی، حد فاصل پختگی و خامی است. دیوار حایل است بین خردورزی و احساسی‌گری. چی هست حالا؟ این که بدانی وارد کدام معرکه بشوی، یا نشوی. تن به کدام مبارزه بدهی، یا ندهی. با چه حریفی به میدان بروی، یا نروی. گواه‌اش؟ تمام جنگ‌های اشتباهی که در زندگی به راه انداخته‌ایم، تمام شمشیرهای بیهوده‌ای که زده‌ایم، تمام سنگرهای خالی از سربازی که فتح کرده‌ایم، تمام غرور و افتخاری که در میدان مبارزه‌های پوچ و حقیر جسته‌ایم و نیافته‌ایم. کسی، جایی نوشته بود: گاهی شجاعتِ یک فرمانده به این است که فرمان عقب‌گرد بدهد. من ولی درایتِ فرمانده ای را می‌ستایم، که کلا پای جنگ ،به میدان بیهودگی نمی‌گذارد. 💟 @asrar_movafaghiyat