مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#از_خانه_تا_خدا.... #درس چهارم 👇 💎 "نعمت های الهی"
ریپلی به جلسه قبل 👆👆🌹
🔹 مهم ترین "عامل تعیین عمرِ انسان" هم خانواده هست
✅ همونطور که میدونید، "میزانِ طول عمر انسان" یکی از روزی های کلیدی و مهم هست
👌بسیاری از مرگ و میرهای پیش از موعد، ریشه در رفتارهای افراد توی خانوادشون داره....
✔️👆👆👆
🔶 مثلاً در روایات هست که "انجامِ صله رحم و رفت و آمد با فامیل"، باعث افزایشِ عمرِ انسان میشه
🌺 پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمود:
✨هرکس دوست دارد که خداوند عمرِ او را دراز و رزقذ او را زیاد کند
پس با خویشان و بستگانِ خود رابطه داشته باشد.✨
*{مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَمُدَّ اللَّهُ فى عُمُرِهِ وَ أَنْ یَبْسُطُ لَهُ فى رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ}*
📚 بحارالانوار/ ج ۷۱ / ص ۱۰۲
🌹💗🌷💞
⭕️ مثلاً "بی احترامی به پدر و مادر" باعث "کاهش عمر" آدم میشه⌛️
حتی اگه کسی توبه هم کنه با اینکه خدا اون رو میبخشه
اما آخرش عمرش کم میشه!✔️
💢🔹✅
🏵 هر موقع خداوند متعال بخواد "تقدیری" رو برای ما قرار بده
👈 اول از همه به خانوادمون نگاه میکنه؛
💖 اگه رفتار درستی با پدر و مادر و همسر و فرزندانمون داشته باشیم،
تقدیراتِ خوب و قشنگی برامون رقم میزنه.
✴️🌷🌈🌟
🔴 امّا اگه خدای نکرده برخوردهای درستی نداشته باشیم
🔺از بسیاری از "تقدیراتِ رشد دهنده" محروم میشیم....😔
⛔️⛔️⛔️
🔵 به طور کلی وقتی آدم به مجموع روایات نگاه میکنه میبینه که موضوعِ خانواده خیلی بیشتر از اونی که ما فکرش رو میکنیم مهم هست👌
💞 و باید برای بهتر شدن رابطمون با خانواده تلاش کنیم؛
🌐 ضمن اینکه با توجه به شرایطِ جهانی، داشتن و ساختنِ خانواده خوب، کاملاً ضروری هست.✔️
✅🔷🌱🌺➖💖
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نگاه مادرانه امام رضا(ع) به شیعیان گنهکار
🏴 شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد.
#تصویری
@Panahian_ir
#وداع_با_محرم_و_صفر
اندازه دو ماه عزا غم گرفته ام
چشمم گواه این دل ماتم گرفته ام
پیراهن سیاه تنم را شب فراق
بر سینه ام نهاده و محکم گرفته ام
صاحب عزا بیا که سراغ تو را دوماه
با قطره های جاری اشکم گرفته ام
یک روز مثل چشم تو خون گریه می کند
این دیده های ابری شبنم گرفته ام
هر روز پا به پای تو در بین روضه ها
با نوحه خوان هیئتمان دم گرفته ام
تا فاطمیه دست دلم را رها مکن
من با غم تو انس دمادم گرفته ام
امشب بیا و کرب و بلای مرا بده
دست دخیل بر نخ پرچم گرفته ام
این عطر کربلاست که از مشهدالرضاست
امشب دوباره شور محرم گرفته ام
🔸 شاعر: محمد بیابانی
#شهادت_امام_رضا_ع_تسلیت
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#ولایت_مولا
#جانم_حیدر_امیرالمؤمنین
⚜بیهوده نکوشید که ما بیداریم...
⚜ما خاک قدوم حیدر کراریم...
⚜صد بار اگر دوباره دنيا آييم...
⚜از دشمن مرتضی علی بیزاریم...
#ایام_غصب_خلافت
#لعنت_بر_سقیفه
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#حلول_ماه_ربیع_الاول_مبارک_باد
رسم ايرانيها اينه که:
وقتی می خوان كسی رو از عزا در بيارن، براش لباس می برن ...
خدايا بعد از 2ماه عزا ...
بر قامت امام عصر، لباس فرج
و بر ما، لباس تقوا بپوشان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
# داستان_کودکانه
خواب شیرین🌹
همه جا تاریک بود.
روپوشِ مدرسه تکانی خورد.
خودش را از زیر میز بیرون کشید اما نتوانست بیرون بیاید. یکی از دکمه هایش به میز گیر کرده بود. بیشتر سعی کرد اما فایده ای نداشت. مقنعه هم خودش را از زیرِ بالش بیرون کشید و گفت : صبر کن تا کمکت کنم.
مقعنه هرچه آستین لباس را کشید زورش نرسید تا مانتو را از زیر میز بیرون بکشد.
شلوار از زیر کیف بیرون آمد و گفت:«صبر کن تا کمکت کنم!» مقنعه را محکم گرفت و گفت:«هروقت گفتم سه با تمام توانت مانتو را بکش.» شلوار شمرد:«یک، دو، سه!...حالا!»
مقتعه و شلوار با تمام توان مانتو را کشیدند. ناگهان هر کدام به گوشه ای پرتاپ شد. مانتو خنده کنان فریاد زد:«من نجات پیدا کردم.» اما طولی نکشید خنده اش به گریه تبدیل شد. مقعنه و شلوار با تعجب نگاهش کردند و گفتند:«چه شده؟ چرا گریه می کنی؟»
مانتو به یقه اش اشاره کرد و گفت:«دکمه ام! دکمۀ قشنگم کنده شد! همش تقصیر ملیکا است. ببین چه بلایی سرم آمد!»
مقنعه غمگین گفت:«ببین چه بلایی سر من آورده؟ تمام تنم با لکه های شکلات خالخالی شده. دیگر رویم نمی شود به مقعنه ای دیگر سلام بدهم. مادر ملیکا تازه دیروز ما را شست و اتو زد اما هر کس مرا ببیند فکر می کند سال تا سال کسی مرا نمی شوید.»
شلوار که تا آن وقت ساکت بود گفت:«یه نگاه به قد و قواره من بیندازید. تمام تنم پر از خط و چین است. نمی دانم چقدر باید او را تحمل کنیم تا یاد بگیرد ما را دوست داشته باشد و با ما مهربان باشد.»
روپوشِ مدرسه گفت : حالا که ما را دوست ندارد بهتر است از اینجا برویم.»
لباسهای داخلِ کمد از لای در سرک کشیدند و گفتند :ماهم با شما می آییم.
همه لباسها راه افتادند.
همه چروک، کثیف و نامرتب بودند.
صبح ملیکا از خواب بیدار شد. هرچه این طرف و آن طرف را نگاه کرد لباس هایش را پیدا نکرد. زیر میز، توی کمد، حتی بالای کمدش را هم گشت اما خبری از آنها نبود که نبود.
به آینه زل زد و گفت:«پس لباسهایم کجا هستند؟» صدایی توی گوشش پیچید:« لباس هایت برای همیشه ترا ترک کردند.»
ملیکا با ناراحتی پرسید:«تو کی هستی؟ چرا باید لباس هایم مرا ترک کنند؟ من آنها را دوست داشتم.»
آینه گفت:«به من نگاه کن!» ملیکا به آینه خیره شد. آینه 18 ساعت پیش را نشان داد. درست همان وقتی که ملیکا از مدرسه به خانه آمد. وقتی رفتار زشتش را دید شرمنده شد. گریه اش گرفت. گریه کنان پیش مادر دوید. فریاد زد:«مادرجان کمکم کن لباسهایم قهر کرده اند و برای همیشه مرا ترک کرده اند. حالا با چه لباسی به مدرسه بروم؟»
مادر با تعجب گفت:«سلام دخترم! صبح بخیر!...آنها چرا باید ترکت کرده باشند؟»
ملیکا سرش را پایین انداحت و گفت:«چون فکر کردند من آنها را دوست ندارم !»
مادر دوباره پرسید:«چرا باید فکر کنند که آنها را دوست نداشتی؟»
ملیکا صدای گریه اش بالاتر رفت و گفت:«من از آنها خوب مراقبت نکردم برای همین این فکر را کرده اند!»
مادر گفت:«اگر پشیمان شده ای و قول بدهی از این به بعد مواظبشان باشی شاید برگردند.»
ملیکا گفت:«قول می دهم!» مادر گفت:«به اتاقت برو شاید تا الان برگشته باشند. اما قبلش حتما دست و رویت را تمیز بشور.»
ملیکا دست و رویش را شست و به اتاق رفت. با خوشحالی فریاد زد:«لباس هایم!...لباس هایم برگشته اند!»
مادر به اتاق ملیکا رفت و گفت:«کو؟ کجا هستند؟»
ملیکا با دست لباس ها را که تمیز و اتو شده به چوب لباسی آویز بودند نشان داد!»
مادر گفت:«پس حالا با خیال راحت بیا و صبحانه ات را بخور تا دیرت نشده!»
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
دلنوشته 🌹
شب و سجاده و حال دعایم
من و امید بر لطف خدایم
دل و باری سیه از بی وفایی
بُود عفوش عظیم از غم رهایم
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت💐
در پناه خدا
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون