eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
135 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹آقایان محترم! برای شادکردن همسر خود: 👈بیرون خانه، به تلفن های همسرتان در کمال احترام و لطف پاسخ دهید. 👈اگر مشغول کاری هستید، خیلی مؤدبانه معذرت بخواهید و بگویید در اولین فرصت زنگ می زنم و حتماً زنگ بزنید.
🔅مردها غالباً و غصه‌های خود را و خود را می‌سازند. 🔅چشمهایتان را به روی غمهای پنهان شوهرتان باز کنید و به روی عصبانیت آشکار او ببندید.
🔴 💠 اگر در هستید دائم سرتان با دیگران گرم نباشد. گاهی به همسرتان نگاه کنید و بزنید تا محبت شما را حتی در شرایطی که رفت و آمد زیاد است و باعث شده کمی از هم دور شوید کند. 💠 این کار شما، حسابی حال همسرتان را خوب می‌کند و شیرینی خاصی برای او دارد. 💠 اینکار از مصادیق توجه و خاص همسر است که گرمای خوبی به رابطه شما می‌بخشد.
🔴 💠 یک اسباب بازی کوکی زمانی دارد که او را کوک کنند. به هر اندازه که کوک شود حرکت می‌کند. و جالب این است تا وقتی این اسباب بازی نیست کسی به او توجه و اعتنایی ندارد چون راکد و بی‌تحرّک است اما وقتی کوک می‌شود، خودِ کوک‌کننده به آن خیره شده و از حرکت آن لذّت می‌برد. 💠 زن و مرد برای تحرّک و در خانه باید ساز یکدیگر‌ را کوک کنند. وقتی سازتان کوک باشد مورد توجه و بیشتر همسر قرار می‌گیرید. در واقع عامل لذّت بردن از زندگی و همسرتان به دست خودتان است. 💠 راه خوب کوک کردنِ همسر، ویژه و احترام خاص به همسر با در نظر گرفتن قلق‌ها، نیازها و توقّعات منطقی اوست. 💠 نگذارید همسرتان و بی‌تحرّک شود دوباره او را کوک کنید تا زندگی واقعی جریان داشته باشد و به زندگی شما ریتم دهد.
🔷 لجاجت با مرد زندگی زن رو تلخ میکنه... زنی که اقتدار مرد رو حفظ کنه میشه براش جون داد... حتما حتما گوش کنید 👆👆👆👆👌
مرد هایی که زنان محجبه دارند، گاه یادشان میرود که از همسرانشان بابت حجاب تشکر کنند! یادشان میرود که پذیرایی از مهمان با حجاب سخت تر است! یادشان میرود که مسافرت با حجاب سخت تر است! یادشان میرود که بچه داری با حجاب سخت تر است! یادشان میرود که خرید با حجاب سخت تر است! یادشان میرود که در گرمای تابستان چه جهادی است چادری بودن! یادشان میرود اگر خیالشان از همسرشان راحت است؛ بخاطر سختی حجابی است که آنها تحمل میکنند! گاهی با شاخه ای گل 🌷 از همسرانتان بابت حجابشان تشکر کنید، تا بدانند که جهادی که امروز با حجابشان میکنند ، برایتان ارزشمند است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از علیرضا پناهیان
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 طعم نزدیک شدن 🔻وقتی خدا می‌خواهد ما را درآغوش بگیرد ... @Panahian_ir
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️با این همه مشکل، چرا می‌گویند جمهوری اسلامی حکومت امام زمانی است؟ روایتی نو از ظهور و زمینه‌‌های آن در برنامه این هفته 🆔️ @ofogh_tv 🇮🇷 @IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- کودکانه رعد و برق🌹 صدای غرش ابرها آمد. مینا خود را به آغوش مادر انداخت. مادر او را بوسید و گفت: -نترس دخترم. رعد و برقه. حتما می خواد بارون بباره. مینا دوباره به پنجره نگاه کرد. دوباره صدای ترسناکی از ابرها شنید. دست هایش را روی چشمانش گذاشت. چند دقیقه بعد، صدای شر شر باران آمد. مینا کنار پنجره رفت و به آسمان نگاه کرد. باران به شدت می بارید. همه جا تاریک بود. از خورشید خانم خبری نبود. صدای گریه مبینا از اتاق شنیده شد. مادر به اتاق رفت. دیگر باران نمی بارید. ولی هنوز همه جا تاریک بود. مینا به ابرها نگاه کرد. با خودش گفت"کاش این ابر سیاه کنار برود و خورشید خانم بیاید و همه جا را روشن کند." ابر سیاهی که از همه ابرها بزرگ تر بود، با اخم به او نگاه کرد. مینا ترسید و پرده را انداخت. از لای پرده نگاه کرد. ابر سفیدی که کوچک تر بود، به او لبخندی زد و گفت: -نترس. الان خورشید را می آورم. مینا پرده را کنار زد. با لبخند به ابر سفید نگاه کرد. برایش دست تکان داد. ابر سفید، ابر سیاه را هل داد. ولی زورش به او نرسید. ابر سیاه با اخم نگاهش کرد و او را پس زد. ابر سفید با خجالت به مینا نگاه کرد. مینا به او گفت: -تو می تونی. بعد به پشت سرش اشاره کرد و گفت: -ببین، یک ابر سفید دیگه هم هست. با هم باشید زورتون زیاد می شه. منم وقتی نمی تونم چیز سنگینی را بلند کنم، مادرم کمکم می کنه. ابر سفید به پشت سرش نگاه کرد. دستش را در دست ابر سفید دیگری گذاشت. دوتایی با هم ابر سیاه را هل دادند. ابر سیاه نتوانست، جلوی آن ها بایستد. آن ها او را دور کردند و خورشید خانم بیرون آمد. مینا هورا کشید و برای ابرهای سفید کف زد. همه جا روشن شد. مینا خندید. ابرهای سفید با او خداحافظی کردند و دور شدند. (فرجام‌پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون