eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مؤدبانه حرف بزنیم؛ نه صادقانه! ➕اثرات مخرب همیشه صادقانه سخن گفتن @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زنگ تفریح🌹 همین که صدای زنگ بلند شد؛ همه بچه های کلاس باسرعت بیرون رفتند. انگار همه منتظرِ صدای زنگ بودند. اما ریحانه از جایش بلند نشد. روی نیمکت نشسته بود و سرش را روی میز گذاشته بود. سارا به کلاس برگشت. بدوسمتِ کیفش رفت. اما با دیدنِ ریحانه؛ تعجب کرد. جون ریحانه دختر شاد و سرحالی بود.همیشه اول از همه بیرون می رفت. شروع بازی با ریحانه بود. همه بچه ها اورا دوست داشتند. همیشه مهربان بود. وبه دیگران کمک می کرد. به طرفِ ریحانه رفت و گفت: _ریحانه! حالت خوبه؟ اما جوابی نشنید. به سمتِ ریحانه آمد. اورا آهسته تکان داد. ولی ریحانه سرش را بلند نکرد. خم شد و به صورتش نگاه کرد. قطره های اشک از چشمانش روی میز چکیده بود. دستش را روی سرش گذاشت. احساس کرد داغ است. دوباره آرام گفت: _ریحانه جان چی شده؟ چرا گریه می کنی؟ و این بار ریحانه بغضش ترکیدو بلند بلند زد زیرِ گریه. سارا اورا به خودش چسباند ونوازش کرد. وقتی کمی آرام شد. برایش آب خنک آورد. کنارش نشست و با نگرانی به صورتش خیره شد. ریحانه بعد از خوردنِ آب؛ از او تشکر کردو گفت: _راستش امروز صبح؛ وقتی از خواب بیدار شدم؛ بابا نبود. ودوباره بغض کرد. سارا گفت: _خب مگه کجا رفته که ناراحتی؟ _جایی رفته که شاید دیگه بر نگرده. البته مامان چیزی بهم نمی گه. ولی خودم فهمیدم. سارا با تعحب پرسید: _تو از کجا می دونی که دیگه برنمی گرده؟ ریحانه با صدای بلند گفت: _گفتم شاید دیگه برنگرده. _از کجا می دونی؟ _آخه چند وقت پیش با دوستش رفته بودند. بابا برگشت ولی دوستش هیچ وقت برنگشت. سارا با تعجب گفت: _خب بابات که می دونه شاید دیگه برنگرده چرا می ره؟ ریحانه نگاهی به سارا کرد و گفت: _آخه بابای من یک پاسداره. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
سلام وقتتون بخیر🌺🌺🌺🌺 شرمنده امروز مشکل آنتن دهی و نت داشتیم نشد که رمان را بنویسم ان شاءالله به بزرگواری خودتان ببخشید🌺👌 التماس دعا🌺
چند قسمت از داستان اوج لذت را هدیه نگاه مهربانتان می کنم 🌺🌺
🌺اوج لذت🌺 قسمت اول شب سردی بود همین طورکه داشتم می پیچیدم سمت کوچه مون چشمم افتاد به حمید .این موقع شب توی این سرما اینجا چه کار می کرد؟😒 مگه ساعت چنده؟نمی دونم. خیلی ازشبهاحساب وقت وساعت ونداشتم از یه مجلس عروسی برمی گشتم . حال خوشی نداشتم اونم باخوردنه اون همه.... چی بگم 🙊 پیچیدم توی کوچه که دیدم انگار حمید داره بهم اشاره میکنه ویه چیزی می گه ترمز کردم ومنتظرش شدم .که دوان دوان امد . _سلام داداش فرهاد _سلام حمید خان بفرما _راستش داداش فرهاد می دونی که محرم نزدیکه ماهم داریم جلوی بسیج ومسجد وهیئت هاوکوچه های محل پرچم وبنر نصب می کنیم. الان هم دیر وقته همه رفتند .من دست تنهاماندم خدا تورورسوند یه کمکی به ما بکن ممنونتم.🌸 _چه کمکی ؟ می خوام برای هئتِ محله پائین پرچم وبنر ببرم وسیله ندارم ممنون میشم قبول زحمت کنی. اصلا حال خوشی نداشتم .سرم درد می کرد .اما نتونستم بگم نه. _باشه داداش برو اماده کن اومدم. _ای قربون توبرم .ان شاءالله جزات رو از خود امام حسین بگیری.😳 دنده عقب گرفتم وبرگشتم . پایگاه بسیج سر کوچه مون بود .🌺 (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
اوج لذت🌺قسمت دوم من وحمید از بچگی باهم همسایه وهم کلاس بودیم باهم بزرگ شدیم حالا اون رئیس بسیج وبچه مثبت . واون وقت من.😞 چی بگم هرچی که بود .درسته من نماز نمی خوندم وروزه نمی گرفتم درسته اسمم (فرهاد مطرب)بود وشغلم مطربی واز خدا که پنهان نیست از شما هم چه پنهان اهل هر گناه وخلافی بودم .🙊 اما همیشه محرم که می شد یه حال دیگه ای داشتم محرم که می شد هیئت می رفتم ودور کثافت کاریهام را خط می کشیدم .🙈 خلاصه پرچم ها را بردیم رساندیم وبرگشتیم . حمید کلی تشکر کردورفت .☺️ وقتی در خانه راباز کردم ورفتم داخل خانه همه جا تاریک بود انگار همه خواب بودند یا نبودند . فرقی نمی کرد 😞 شبهایی که دیر می امدم همین طور بود کسی منتظرم نبود . یه راست رفتم توی اتاقم وافتادم روی تختم . بااون سر دردوحال وخراب.😔 (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌺قسمت 3 ساعت چند بود نمی دانم که باسردرد از خواب بیدار شدم بازهم صدایی نمی امد انگار کسی خانه نبود مامانم که چی بگم. از صبح تاشب بیرون بودوبیشتر شبها هم که مجالس عروسی (شمسی مطربه)معروف بود . هم می خوند وهم می زد وهم می رقصید . بابا که نمی دونم خودش را زده بود به بی غیرتی ومی امد ومی رفت ولی انگار اصلا نبود خواهروبرادرم هم که سرشان توی لاک خودشان بود در کل زیاد از حال هم خبر نداشتیم . رفتم اشپزخانه یه مسکن برداشتم خوردم . برگشتم اتاقم گوشیم رو چک کردم . چند تا پیام از مسعود بود باز هم امشب برنامه داشتیم یه مجلس پارتی . وای دیگه خسته شدم .هرشب پارتی وعروسی ودور همی شاید این صدای خوبم بدبختم کرده اخه همه صدام را دوست دارند ومیگن فقط تو باید برامون بخونی. اگه نخوام برم هم نمی ذارند همین مسعود دوستم یه جورایی شده مدیر برنامه ام. کلافه بودم (فرجام‌پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
لذت قسمت 4🌺 کلافه بودم اگه این خوشگذرونی خوبه چرا حالم رو خوب نمی کنه؟😔 چرا هرچی بیشتر توی این مجالس میرم حال بدتری پیدا می کنم😞 توی مجلس که خوش می گذره می خوریم ومی زنیم ومی رقصیم. ولی بعدش اصلا حال خوبی ندارم چرا؟ مگه اینا همش لذت نیست ؟ چراپس برام نمی مونه ؟ چه لذتیه که زود تمام می شه وبعدش احساس پوچی میاد سراغم؟ دوباره اماده شدم وسایلم روجمع کردم وتوی ماشین گذاشتم یه تماس بامسعود وبعدهم اتوسا گرفتم که اماده شوند برم دنبالشون این روزها حتی بودن با اتوسا هم دردم را دوا نمی کرد.😞 برگشتم اتاقم کتم را برداشتم امدم توی پذیرایی مامان داشت باتلفن صحبت می کرد یه لحظه چشمم به عکس بابا بزرگ روی دیوار افتاد.😊 سید بزرگواری بود همه بهش احترام می ذاشتند حتی یادم بهش نذر می کردند وای چه احترامی بین مردم داشت 👌 حالا مامانم که دخترشه شده مطرب ومنم از اون بدتر چرا؟😡 (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
لذت🌺 قسمت 5 اهی کشیدم ورفتم بیرون هرجا که برم بهتر ازاین خانه است امدن ورفتنم برای کسی مهم نبود. دوباره اخر شب مست ولایعقل برگشتم 🙊 دوباره سردرد وحال خراب چرا؟ نمی دونم من این طوری زندگی می کنم دیگه. رسیدم سر کوچه چقدر کوچه مون عوض شده بود .😳 پرچم سیاهی بنرو تکیه . دلم هری ریخت .خدا محرم. اینا کی اماده شده؟😳 جلوی پایگاه بسیج بچه هاجمع بودند. هنوز درپایگاه بازبودوبچه ها مشغول کار. این بچه هااصلاخسته نمی شوند .این وقت شب؟ اصلا حالم خوب نبود ولی یه حس خاصی داشتم.😌 امشب هم مثل بقیه شبها ساعت چندبود نمی دونم بازهم باسردرد خوابیدم صدای مامان وبابا ازبیرون اتاقم می امد بیدارشدم ساعت چند بود نمی دونم بازهم سردرد داشتم رفتم اشپزخانه چه خبره امروز مامان خونه است ؟ حتما به خاطر بودن باباست😒 سلامی گفتم ورفتم سراغ مسکن. (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 شب و سجاده و حال دعایم من و امید بر لطف خدایم دل و باری سیه از بی وفایی بُود عفوش عظیم از غم رهایم (فرجام پور) اللهم عجل لولیک الفرج🌸 شبتون بهشت💐 در پناه خدا التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام و با توکل به اسم اعظمت میگشاییم دفتر امروزمان را ان شاالله در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت دفترمان باشد سلام صبح بخیر🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام علی علیه‌السلام فرمودند: هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را به خاك ماليده و از مكر او در امان مى ماند.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
💖 با تو ای حضرت آقا به خداخوشبختم با توام با تو و بی چون و چراخوشبختم عشق یعنی همه جا نام شما را ببرم اینچنین است که من در همه جاخوشبختم http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون ❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر قامتی که سرو لب جو نمی شود هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود هر پادشه که ضامن آهو نمی شود هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود در طوس پاره تن احمد بود یکی آری رئوف آل محمد بود یکی http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون ══💝══════ ✾ ✾ ✾
مداحی آنلاین - غوغای اهل معرفت - حجت الاسلام عالی.mp3
2.16M
🌸 (ع) ♨️غوغای اهل معرفت 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون ══💝══════ ✾ ✾ ✾
YEKNET.IR - sorood 1 - milad imam reza 99.04.10 - pouyanfar.mp3
9.82M
🌸 (ع) منم مثل کبوتری ام که افتاده به دام توام 🎤 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون ══💝══════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از علیرضا پناهیان
💌 | مهم‌ترین استعدادهایی که باید شکوفا شود 🌱 رزمایش همدلی: idpay.ir/hamdeli99 @Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔸کار دین، کنترل شهوات رفتاری و جسمی ما نیست 🔸مأموریت اصلی دین، تغییر رفتار درونی ماست که مرکزش فکر و ذهن است 💡 کنترل ذهن در مسیر تقرب - فصل دوم (ج۴) - ۱ 🔻 رفتارهای انسان دو نوعند: یکی رفتارهای بدنی و دیگری رفتارهای درونی یا روحی که ارزش بالاتری دارند. ما نباید شأن دین را این‌قدر پایین بیاوریم که بگوییم «دین برای کنترل جسم و رفتارهای بدنی ما آمده است!» 🔻 اگر احکام واجب و حرام دین، بیشتر مربوط به بدن و رفتار اعضا و جوارح است، به این دلیل نیست که مأموریت اصلی‌ دین در همین بخش است، بلکه برای این است که ما حداقل‌ها را رعایت کنیم. جهنم هم برای این است که از یک چیزهایی پرهیز کنیم تا به‌سوی خدا برویم. 🔻 هم اصل دین و هم هدف دین برای تغییر رفتار درونی و روحیِ انسان است و رفتار درونی هم مرکزش فکر و ذکر است. با کنترل ذهن می‌شود حجاب قلب را کنار زد و خدای درون قلب را کشف کرد. 🔻 اینکه دین می‌خواهد ما را در ذهن و فکرمان قدرتمند کند، هدف دین نیست؛ هدف این است که بتواند در دل ما یک تحول به‌وجود بیاورد، تحولی که باعث شود ما عشق و وابستگی‌مان به خدا را کشف کنیم و درون آینۀ دل‌مان خدا را ببینیم! 🔻 دین می‌خواهد ما در فکر خود با تقوا بشویم و فکر ما راهِ بد نرود؛ نه برای اینکه صرفاً رفتار غلط انجام ندهیم! برای اینکه عاشق خدا بشویم؛ عشقی فراتر از همۀ عشق‌هایی که درک کرده‌ایم. هدف از کنترل ذهن، این است که حال‌مان و گرایش‌های‌مان بد نشود تا بتوانیم با تمرکز و با هرز نرفتنِ فکر، این عشق را در قلب خودمان کشف کنیم. 👤علیرضا پناهیان 🚩حسینیه حق‌شناس - ۹۸.۳.۹ 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/6371 @Panahian_ir