#نظر_شما
سلام خدمت استاد بسیار دلسوز وتوانا خانم فرجام پور
جلسه مشاوره با خانم فرجام پور عالی بود
من مدتها بود که با سوالات ذهنی خودم درگیر بودم پاسخ ومشاوره خردمندانه خانم فرجام پور خیلی کمکم کرد
من امیدوارم با مشاوره از استاد گلم اصلاح تغذیه هم داشته باشم
ببخشید من از زمان تعیین شده هم بیشتر وقت استاد رو گرفتم ولی صبورانه به سوالات بنده پاسخ دادند🙏🌺
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
الحمدلله🌹
لطف خداست 😊👌
ان شاءالله بتونم کمکی کنم 🌺
روز جهانی نویسنده گی را به همه ی عزیزان وسرورهای گرامی تبریک عرض می نمایم قلمتان سبز باد .🙏🙏
@asraredarun
🔴 "دیدی گفتــم" ممـــنوع!
💠 وقتی همسرتان اشتباه میکند بلافاصله به او نگویید: دیدی گفتم؟ اگر از اشتباه كردن در حضور شما هراس داشته باشد شک نكنيد به تدريج از شما دورتر می شود و به مرور، احساس آرامش و لذتِ با شما بودن برایش کمرنگ میشود.
💠 این هراس، زمینهی از بین رفتن اقتدار و اعتماد بهنفس همسر، مخفیکاری، دروغگویی و کم شدن ارتباط کلامی او با شما شده و به مرور باعث اختلاف و ســرد شدن رابطهتان خواهـــد شـــد.
💠 تغافل و یا توجیه خطای همسر در نزد دیگران، هم زمینهی اصلاح همسرتان را فراهم میکند و هم شما را در نزد او محبوب میسازد.
💠 درخطاهای بزرگ و ریشهدار که از همسرتان سر میزند اگر استمرار پیدا کرد حتماً با مشاور در میان بگذارید.
@asraredarun
🔴 #معاینه_قلب_همسر❤️
💠 دکتری که بالاسر یک بیمار یا مصدوم میرسد ابتدا علائم حیات بیمار را معاینه و چک میکند اگر قلب یا مغز مصدوم آسیب جدّی دیده باشد برای دکتر رسیدگی به این اعضاء از شکستگی انگشت و یا پارگی برخی اعضا ارجحیّت دارد. قرار نیست دغدغه پزشک در این وضعیت، تمیز کردن صورت یا لباس بیمار از خون و آلودگی باشد.
💠 گلایه بسیاری از همسران در مشاورهها این است چرا با اینکه به همسرم رسیدگی میکنم باز اختلاف زیاد و جنگ اعصاب داریم و شاهد بدخُلقی همسرم میباشم.
💠 یکی از دلایل مهم این قضیه، عدم رعایت اولویت در رسیدگی به نیازهای همسر است. بطور مثال بچّهای که زیاد گرسنه است اگر ابتدا به فکر گرفتن ناخن او و یا پوشاندن لباس تمیز به او باشید با اینکه دارید به او رسیدگی میکنید ولی فقط از او بدخُلقی میبینید!
💠 هنر شما باید این باشد که نیازهای اصلی و فوری همسرتان را در شرایط عادی و غیر عادی تشخیص دهید. مثلاً اگر شوهرتان نیاز شدید به رابطه دارد طبق روایات باید بدون درنگ ابتدا به این نیاز رسیدگی کنید و یا اگر خانم شما نیاز به گفتگو و همدردی دارد خرید نان و میوه و یا شستشوی ظروف قرار نیست او را آرام کند.
💠 راه شناخت نیازهای فوری و اصلی همسر، مطالعه پیرامون روانشناسی زن و مرد، #مشاوره گرفتن، سوال از همسر و توجّه به گلایهها و توقّعات پرتکرار و منطقی اوست.
@asraredarun
🍃🌸🍃
حالت اَمری و تحکمی صحبت کردن با شوهر اکیدا ممنوع
نتیجه عکس میده و شاید اون لحظه جواب بده ولی در واقع در دلشون خیلی حالت خوبی ندارن.
از جمله هایی مثل:" تو باید فلان کار رو بکنی"،"تو باید یاد بگیری که...." به شدت پرهیز کنین
سعی کنین که همراه شوهرتون باشین نه اینکه #رئیس بازی در بیارین،اینجوری حرفتون هم بیشتر برو داره....
🍃🌸🍃
@asraredarun
🔴 #افکار_چاقویی
💠 چشمتان را ببندید و تصور کنید که فرزند دلبندتان چاقوی_تیزی در دست دارد و هنگام دویدن زمین میخورد و چاقو وارد چشم یا دهان او میشود...
💠 اگر حادثه تلخی را با توجه و تمرکز، تصور کنید حال شما را خراب میکند و اگر ادامه دهید حتی ممکن است فشارتان بیفتد.
💠 افکار و ذهنیات ما رابطه مستقیم در خوشی یا ناخوشی حال ما دارد.
💠 اگر به بدیهای همسرتان در ذهن خود متمرکز شوید و یا به خوبیهای او فکر کنید حالتان را بد یا خوب میکند.
💠 #مثبت اندیش بوده و به یکدیگر حُسن ظن داشته باشید تا کینهها و کدورتها در قلبتان رنگ ببازند و با حال خوب در کنار همسر و فرزندانتان از زندگی #لذت ببرید.💖
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
#دلبری_های_زنانه 🤗❤️
به همون اندازه که شما از تعریفهای شوهرتون اعم از اینکه
"چه دستپخت خوبی داری"
یا "تا حالا به خوشگلی تو ندیدم"
خوشحال و ذوق زده میشید 😍
👈مطمئن باشید به همون اندازه هم شوهرتون از چنین تعریفهای خوشحال میشه.
پس گاهی به او بگید:
"چقدر قوی هستی" 💪
، "تو همون مردی هستی که همیشه آرزوش رو داشتم" ☺️
، "این هنره توئه که در اوج قدرت این همه مهربونی🤗💖
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
❤️🍃❤️
#همسرداری💖😍
❗️وقتی زنِ خانه قهر یا لج بازی می کنداصلا نباید انتظار داشته باشدکه عکس العمل شوهرش طبق میل او باشد.
👈🏻 زیرا درست برعکس انتظار زن ,مرد خودش را کنار می کشد و مثل همسرش رفتار می کند.
🔖 این رفتارها مخرب ترین نوع ارتباط بین زوجین است و بدترین تاثیر را در زندگی و رابطه ی همسران دارد.
🔖 زمانی که یک زن فکر می کند شوهرش باید از او معذرت خواهی کند، باسکوت و یا رفتار خشم آمیز نباید نارضایتی خود را نشان دهد و از اهمیت احساس خود بکاهد، بلکه با شوهرش حرف بزند، مشکلش را با او در میان بگذارد و به او بگوید که چه انتظاری از او دارد و چه موضوعی او را ناراحت کرده است.
@asraredarun
#دلبرانه😍💖
I ♥️ U
تو را با پنج حسم میخواهمت ...❣
بو میکنم موهایت را ...❣
لمس میکنم دستهایت را ...❣
چشم میدوزم به چشمهایت. ...❣
گوش میدهم به صدای نفسهایت ...❣
و مزه می کنم عطرت را..😍.💕❣
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
کتاب مهندسی بارداری
مشتمل بر هفت فصل پر بار
از اصلاح تغذیه قبل از بارداری تا تغذیه و اعمال ماه به ماه بارداری و دوران شیردهی را شامل می شود.
شما عزیزان میتوانید به آی دی زیر برای سفارش کتاب مراجعه نموده و در صورت سفارش بالای ۵ جلد کتاب از تخفیف ویژه برخوردار شوید❤
به ازای خرید ۵ جلد کتاب مهندسی بارداری ۱۵ درصد تخفیف
و به ازای خرید ۱۰ جلد ۳۰ درصد تخفیف لحاظ می شود😊😍
آی دی سفارش:
@Noghtesarekhat
دوستان حتما سفارش بدید👆👆
بسیار ارزشمنده✅
نوشته دوست عزیزم خانم عبادی
متخصص طب و تغذیه 👌
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_سـی_وسـوم
✍حرفهای آن روزِ یان، آرامشی سوری به وجودم تزریق کرد و قول داد تا برایِ پیدا کردنِ پرستاری مطمئن محض نگهداری از مادر و انجام کارهای خانه با آن دوستِ ایرانی اش هماهنگ کند.
عصر برای تسویه حساب و جمع آوری وسایلم به هتل رفتم و با تاریک شدن هوا باز هم آن صوتِ عربی را از منبعی نامشخص شنیدم. انگار حالا باید به شنیدنِ چند وعده یِ این نوایِ مسلمان خیز عادت میکردم.
وقتی به خانه رسیدم کارها تمام شده بود و پیرزنی چادر مشکی پوش، نشسته روی یکی از آن مبلهای چوبی با روکشِ قرمز و قدیمی اش، انتظارم را میکشید.
گوشیم زنگ خورد، یان بود میخواست اطلاع دهد که دوستش، پیرزنی مهربان و قابل اعتماد را برای کمک و پرستاری از مادر، روانه خانه کرده. من در تمام عمر از زنانی با این شمایل فراری بودم حالا باید یکی شان را در دیدار روزانه ام تحمل میکردم و مضحکترین ایده ی ممکن، اعتماد به یک ایرانی.
چاره ای نبود. من اینجا کسی را نمیشناختم پس باید به یان و انتخابِ دوستِ ایرانی اش اعتماد میکردم.
مدتی گذشت مادر همان زنِ بی زبانِ چند ماه اخیر بود و فقط گاهی با پیرزن پرستار چای میخورد و به خاطرات زنانه اش گوش میداد و من متنفر از عطر چای به اتاقم پناه میبردم، اتاقی به سکوت نشسته با پنجره هایی رو به باغ.
در این چند وقت از ترسِ خویِ جنگ طلبی مسلمانان ایرانی، پای از خانه بیرون نگذاشتم. دلم پر میکشید برای میله های سرد رودخانه، خاطرات دانیال، عطر قهوه، شیشه ی باران خورده و عریضِ کافه ی محلِ کارِعثمان.
اینجا فقط عطرِ نانِ گرم بود و چایِ مسلمان طلب. گاهی هم پچ پچ کلاغهای پاییز زده در لابه لای شاخ و برگِ درختان. باغ اینجا بارانش عطر خاک داشت، دلیلش را نمیدانم اما به دلم می نشست.
یان مدام تماس میگرفت و اصرار میکرد تا برای آموزش زبان آلمانی به عنوان مربی به آموزشگاهی که دوستش معرفی کرده بود بروم، بی خبر از ناتوانیم برای فارسی حرف زدن. پس محضِ خلاصی از اصرارهایش هم که بود واقعیت را به او گفتم و او خندید، بلند و باصدا. اما رهایی در کار نبود، چون حالا نظرش جهت دیگری داشت و آن هم رفتن به همان آموزشگاه برایِ یادگیری زبانِ فارسی بود. یان دیوانه ترین روانشناسی بود که میشناختم.
چند روزی به پیشنهادش فکر کردم بد هم نمیگفت، هم زبان مادری را می آموختم هم تنفرم را با زبانشان ابراز میکردم، نوعی فال و تماشا.
یان با دوستش هماهنگ کرد و مدتی بعد از آموزشگاه برایِ دادنِ آدرس، تماس گرفتند و پروین، پیرزن پرستار آن را در کاغذی یادداشت کرد و به دستم داد.
دو روز بعد، عزم رفتن کردم با شالی مشکی که به زور موهایِ طلاییم را میپوشاند. ماشینِ ارسال شده از آژانسِ محل در هیاهویِ خیابانها مسیر را میافت و من میماندم حیران از این همه تغییر در شکلِ ظاهری مردم. مسلمانان اینجا زیادی با اسلامِ مادر فرق نداشتند پس آن ازدحامِ زنانِچادر پوش در خاطرات کودکیم به کجا کوچ کرده بودند؟!
وارد آموزشگاه شدم. شیک بود و زیبا با دکوری نسکافه ای رنگ و عطر قهوه، بو کشیدم، عطر قهوه فضا را در مشتش میفشرد و مرا مست و مست تر میکرد. رو به روی منشی که دختری جوان با موهایی گیر کرده در منجلابی از رنگِ شرابی و صورتی خوابیده در نقش و نگارِ لوازم آرایش بود، ایستادم با کلماتی انگلیسی از او خواستم تا با مدیر صحبت کنم آبرویی بالا انداخت: نازی! نازی! بیا ببین این دختره چی میگه من که زبان بلد نیستم. نازی آمد با مانتویی که کشیدگیِ دکمه هایش از اجبار برای بسته ماندن خبر میداد و صورتی نقاشی شده تر از منشی. بعد از سلام و خوش آمد گویی خواست تا منتظر بنشینم. نشستم بی صدا و چشمانی که عدم هماهنگی بیشتری را جستجو میکرد.
عطری تلخ و مردانه در فضا پیچید درست شبیه همان ادکلنی که دانیال میزد. چشمانم را بستم
دانیال زنده شد، خاطراتش، خنده هایش، مهربانی هایش، اخمهایش، صوفی اش، خودخواهی اش و خدایی که دست از سر زندگی ام برنمیداشت.
سر چرخاندم به طرف منبعِ تجدید کننده ی خاطراتم...
پسری که قد بلند و هیکل تراشیده اش را از پشت سرش دیدم با صدا میخندید و با کسی حرف میزد، دراتاقی که دربِ نیمه بازشِ اجازه ی مانور را به چشمانم میداد. کمی چرخید، نیم رخش را دیدم آشنا بود زیادی آشنا بود!
و من قلبم با فریاد تپید...
⏪ #ادامہ_دارد...
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@masoomi56
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برخیز و سلامی کن ولبخند بزن
که این صبــح نشانی زغم وغصـه ندارد.
لبخنـد خـدا در نفس صبح عیان است
بگذار خـدادست به قلبـــ💗ـــت بگذارد.
الهی به امید تو
ســلام سه شنبه تون پراز لبخند
الهی به امید تو💚
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام حسن (علیه السلام) فرمودند:
كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
💔 یا اباصالح المهدی عج...
من این چشمی که رویت را نمی بیند نمی خواهم...
که یعقوبی چو "یوسف" را نبیند کور باشد بهتر است...
#سه_شنبه_های_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
4_6046207410278763169.mp3
12.15M
#خانواده_آسمانی ۴۷
🔮 افکار و خیال های زیبا عامل رشددهنده انسان است.
و با این حساب؛ ↓
افکار بد، خوابهای بد، کابوسها، اضطراب، چیزهای منفی... محصول خیال های بدون ارزش است.
※ چطور میتوان به افکار قیمت داد و آن را بزرگ کرد ؟
#آیتالله_صدیقی 🎤
#استاد_شجاعی
@Ostad_Shojae