eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.9هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
134 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی که"نصف دانه خرما" مارا از آتش جهنم دورمیکند، و"صدقه" دادن.. خشم پـروردگارراخاموش میکند، و"دو کلمه".. میزان اعمال ماراسنگین میکند: "سبحان الله وبحمـده " "سبحان الله العظیـم".. و"روزه یـکروز".. مارا هفتادسال ازجهنم دورمیکند، و"وضو گرفتن".. گناهان اعضای بدن رامحو میکند، و"ثـوابی".. که دهـهابرابر میشود.. و"گنـاهی"که.. باتوبه ای خالصانه بخشیده میشود،....! پس چرا بعضی ها فکرمیکنند.. که"بــهشت" دور اسـت . http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌸 🌸چادر از انسان ڪوه" مےسازد یڪ ڪوه پر ابهتــ 🌸ڪوه كہ باشی آرامش زمين مےشوی و همنشين آسمان 🌸ڪوه كہ باشی در اوجی 🌸ڪوه كہ باشی ديگران را هم "به اوج مےرسانی" http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🏻👆🏻👆🏻 🔳آموزش تصویری تلفّظ حروف توسط استاد موسوی بلده ♦️قسمت سوم : حرف ذال ⏲مدت زمان : ۲:۳٠ 💐با تشکر فراوان از آقای علی سلطانی http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خودشناسی 🌹 سلام به خلیفه های خوب خدا🌸 امیدورام دلی شاد وتنی سالم و قلبی آرام داشته باشید🌺 🔹در ادامه بحث فطرت ، باید خدمتتون عذض کنم که هنگانی که انسان به گرایش های فطری خود پاسخِ مناسب دهد. احساس می کند که به ثمر رسیده است. 🔹زیرا فطرت هر انسانی طالبِ (کمالِ مطلق ) و حق و حقیقت است.👌 چنان که اگر مالی را به کسی بدهند بیشتر می خواهد وبیشتر بدهند بازهم بیشتر از آن را می خواهد.👌 💟فطرت انسان همچنین است که به محدود راضی نمی شود ✅ 💟واین امر نشانه آن است که انسان در واقع (کمال مطلق)یعنی خدا را می خواهد ✅ https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🔹ولی افسوس که عده ای نمی دانتد که طالب (خدا )هستند .😔 وبرای رسیدنِ به او نباید دنیا را هدف قرار دهند تا بتوانند به گرایش های فطری شان پاسخ دهند. و به جای دنیا ی نامحدود به خدایی که در کمالات نامحدود است روی آورند . در غیر این صورت با وجود فعالیت های شدید ، احساسِ شکست می کنند ✅ 🔹پس هم چنان که در دنیا باید زندگی خوب و متعارفی داشته باشیم . باید ازعواملی که موجب غفلت ازخدا می شود فاصله بگیرد . تا از مقصد اصلی فاصله نگیرد. 💟این مهم ترین کاری است که طالب حقباید انجام دهد ✅گریز از غفلت 👌 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
💟نماز یکی از عواملی است که انسان به کمک آن می تواند به مقصد فطرت ، یعنی خدا توجه کند واز غفلت در آید ✅ 💟گفتنِ (الله اکبر) وتجلی نورِ کبریایی حق برقلبش، دیگر امکان ندارد (بزرگی های دروغین )در نظرِ او بزرگ جلوه کنندو او را از یاد (بزرگ حقیقی) غافل نماید✅ 💟پس واجب شدن ِنماز در دین ، در مانی است برای دلِ بیقرارِ ما 👌 و نیازی فطری که با انجام آن به آرامش می رسیم ✅ 🔹پس به دستورات وحکمت های خدای مهربون احترارم بگذاریم و با جان ودل بپذیریم👌 چون اوست که مارا آفریده واز نیازهای فطری ما آگاه است 👌 تابعد در پناه خدا التماس دعا🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانِ کودکانه 😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌸 ومامان های مهربون ☺️🌺
هَیولای ناتوان🌹 در روزگاران قدیم شهری بود که مردم مهربانی داشت . تزدیکِ این شهر جنگلی بود که هیولایی در آن زندگی می کرد. ومردم از ترسِ هیولا به جنگل نزدیک نمی شدند. یه پیرمرد تنها توی این شهر زندگی می کرد. وخیلی هم شجاع بود. این پیرمرد خیلی مهربون بود و با اینکه پیر بود ولی کارهای سخت را به تنهایی انجام می داد. تنها به جنگل می رفت و شاخه های خشک درختان را می بُرید و برای فروش به شهر می آورد. مردم ِ شهر از این همه نیرو و تلاش وشجاعتِ پیرمرد تعجب می کردند. او یک روزهم بی کار نمی ماند. حتی توی سرمای زمستان هم کار می کرد. یک روز که هوا خیلی گرم بود برای آوردنِ هیزم به جنگل رفت . آن روز هیزم های زیادی جمع کرد. ظهر که شد. کنارِ رودخونه وضو گرفت ونمازش را خوند. بعد زیرِ سایه درختی نشست سفره کوچیکش را باز کرد .تا نون وپنیر گردو بخوره که یک دفعه صدای وحشتناکی شنید . به دور وبرش نگاه کرد. کسی رو ندید . لقمه اول را در دهانش گذاشت . دوباره صدای نعره ای شنید. از جا بلند شد که دید از پشتِ درخت ها هیولائی به او نزدیک می شود. پیرمرد با دیدنِ هیولا لبخندی زد . وهیولا ناراحت شد.وگفت: _چرا به من می خندی😡❓ تو باید از من بترسی. پیرمرد بلند تر خندید وگفت: _چرا باید از تو بترسم. من خیلی وقت بود می خواستم تورو ببینم ومنتظرت بودم. _چی😳 منتظرِ من ⁉️ _بله . آخه همه از تو می ترسند ولی من دوست دارم شکستت بدم وهمه را از شر تو را حت کنم . هیولا به پیرمرد نزدیک شدو پیرمرد هم بدونِ اینکه بترسه جلو رفت. وآماده مبارزه شد. هیولا خیلی تعجب کردو گفت:ِ _تو یه پیرمرد ضعیفی الان به حسابت می رسم و بعد نعره ای کشید. ولی پیرمرد نترسید وگفت: _من اصلا هم ضعیف نیستم اتفاقا برای جنگیدنِ با تو اماده آماده ام. وبعد چوب دستیش را برداشت و تا هیولا خواست بهش حمله کنه . چوب دستی را بالا برد و محکم توی سرِ هیولا زد . ناله هیولا بالارفت . خشمگین شد. دوباره حمله کرد ولی پیرمرد بدونِ اینکه بترسه فریادی بر سرِ هیولا کشید و این بار محکم تر توی سرِ هیولا زد. هیولاهم که دیدپیرمرد اصلا ازش نمی ترسه . پا به فرار گذاشت ورفت ورفت ورفت تا پشت کوه های بلند و دیگه هیچ وقت به اون جنگل برنگشت و دیگه هیچ وقت به هیچ کس حمله نکرد. وپیرمرد با خوشحالی نشست وناهارش را خورد. بعد هم هیزم هایی را که جمع کرده بود برداشت وبه شهر برگشت. بعد از آن مردم شهر در آسایش زندگی کردند. وهمه فهمیدند که اگر شجاع باشند می تونند بزرگ ترین هیولاها را شکست بدن قصه ما به سر رسید ☺️ https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون