💎سلام و هزاران سلام بر شما خوبان💐
ان شاءالله همگی در بهترین حالت از موفقیت و سلامت باشید💪😍
خدا را شاکرم که در خدمت شما خوبان هستم
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین💐
✅از پاسخگویی تون سپاسگزارم💐
#شخصیت_شناسی
دقیقا
همینطوره✅
اگر دو فرد باطبع و مزاج متفاوت،البته از روی نااگاهی و عوم مراجعه به مشاور،
با هم ازدواج کردند،
اصلا نباید ناامید باشند👌
💎با اصلاح مزاج
و
راهکارهای همسرداری
و البته شناخت دقیق از شخصیت و طبع و مزاج یکدیگر،
می توانند به راحتی نیازهای یکدیگر را پاسخ داده و
زندگی خوب و توام با ارامشی را کنار هم تجربه کنند👌
🍃پس عزیزان درسته که
بسیار بسیار مهمه
که هر فرد با شخصیتی که از نظر طبع و مزاج نزدیک به هم هستند،
ازدواج کنه✅✅✅
ولی خب
نمی دانستید،
مشاوره نرفتید،
دقت نکردید
و ازدواج صورت گرفته،
حالا به جای پرداختن به تفاوتها و
دامن زدن به اختلافها
بهتره
#اصلاح_مزاج
انجام بدید✅✅
🔸و البته
به شناخت خصوصیات طبایع
و
اگاهی پیدا کردن از رفتار صحیح با طبایع مختلف بپردازید.
در اصل
علم و اگاهی خودتان را بالا ببرید👌
💎بحث
شناخت طبع و مزاج
یا همان
شخصیت شناسی
بسیار مفصله👌
اینجا به اندازهای که از حوصله شما خارج نباشه
راهنمایی تون می کنم
ان شاءالله با دقت مطالعه کنید و بهره ببرید💐
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_91
نفسش را با حرص بیرون فرستاد.
عجیب احساس تنهایی می کرد.
کاش لا اقل زهرا کنارش بود.
داشتنِ زهرا یک رؤیا بود.
گاهی فکر می کرد که او همیشه دست نیافتنی است.
چرا هر چه تلاش می کرد، زهرا دورتر و دورتر می شد؟
نکند رؤیایش یک خیال باطل باشد؟
رؤیایی که از کودکی باعثِ قوت قلبش بود. ولی هر چه می گذست، ناامید تر می شد.
باید بیشتر تلاش کند. باید هرطور شده دل زهرا را به دست آورد. اما چگونه؟
بینشان فرق است از زمین تا آسمان.
ولی باید زمین و آسمان را به هم دوخت.
برای رسیدن به معشوق باید کوه بیستون را جا به جا کرد.
باید به دستش آورد. هر طور که شده.
حتی اگر به خاطرش از همه هستی گذشت.
حتما می تواند. باید به دیدن خاله زری برود.
باید مطمین شود، از نظر مثبت زهرا.
و خاله مهربان و دوست داشتنی که حتما دست رد به سینه اش نمی زند.
حتما احمد آقا را راضی می کند.
ولی اگر راضی نشود؟...
وای نه.....
توان از دست دادنش را نداشت.
اصلا مگر دنیا بدون زهرا هم معنی داشت.
هرگز... هر گز.... لحظه ای نباید بود، بدون معشوق.
معشوقی که تمام قلبش مالا مالِ عشقش بود.
و تنها یاد ونامِ او بود که به روح خسته اش آرامش می داد.
باید رفت و خواست و جنگید.
با همه غول های سر سخت و تنومند. مثلِ قصه های مادربزرگ.
باید شاهزاده قصه را از چنگ دیو و پری نجات داد و طلسم بدبختی را شکست.
طلسمی که بد جور آویزانش شده بود.
و در غل و زنجیر کشیده بودش.
این طلسم فقط و فقط، به دست شاهزاده قصه می شکند.
پس باید رفت و شاهزاده را به دست آورد.
شاهزاده خانمِ قصه ها، که در قصرِ در محاصره شیاطین بود.
باید گذشت تا رسید.
باید از سد شیاطین گذشت تا رسید به او که باید رسید.
پس از این سد می گذرد و می رسد.
باید برسد. تنها مایه آرامشش را باید به چنگ می اورد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_92
خیره به صفحه مانیتور بود ولی چشمش چیزی نمی دید.
تمام دنیا دور سرش می چرخید.
تمام حواسش پیِ زهرا بود.
در دنیای خودش چرخ می زد و می گشت.
که دستی بر شانه اش نشست.
با هول و هراس از جا پرید.
چهره خندانِ محسن، تعجبش را بیشتر کرد.
او کِی آمده بود؟ چشمانش را به شدت باز و بسته کرد.
سرش را به اطراف تکان داد و محسن همچنان با لبخند نگاهش می کرد.
تازه به خود آمد و نگاهی به اطرافش کرد.
محسن با لبخند گفت:"سلام مهندس. خسته نباشی. کجایی؟ نیستی"
امید آرام روی صندلی نشست و آرام گفت:" همین جام"
محسن خندید و گفت" بله دارم می بینم. از کِی اینجایی؟"
و به صفحه خاموش مانیتور اشاره کرد.
امید دستی به صورتش کشید وچیزی نگفت.
محسن با خنده گفت:"فقط یه صورت داره. که مهندس جوان عاشق شده"
و بعد دوباره بلند بلند خندید.
امیدکلافه دستش را لای موهایش فرو کرد. از اینکه راز دلش فاش شود؛ هراس داشت. ولی جوابی هم نداشت.
سرش را زیر انداخت و آهی کشید.
محسن گفت:"اینکه غصه نداره. اگر دوستش داری باید بری خواستگاری و خودت را راحت کنی. ان شاءالله که جواب مثبت می گیری و دیگه کارهای ما زمین نمی مونه"
دوباره بلند بلند خندید.
شاید حق با محسن باشد. باید از این بلا تکلیفی نجات پیدا کند.
عشقی که گریزی از آن نیست. عشقی که ذهنش را درگیر کرده. باید تکلیفش معلوم شود. حتما باید با مادر صحبت کرد و اورا به خواستگاری فرستاد.
دیگر صبر جایز نبود.
تاب و توانی نمانده. حتما امشب صحبت می کرد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام علیکم خداقوت
واقعا استاد فرجامپور عالی هستند خدا ان شاالله حفظشون کنه که حرفاشون همیشه راه گشا بوده توزندگی منو همسرم که اکثر مواقع بحث درمورد اینکه در گذشته پدرم چه نوع رفتاری داشته اند داشتیم الحمدلله بهتر شده
واقعا ممنونم❤️❤️
ای دی جهت هماهنگی مشاوره👇👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسرار درون