#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_15
سال تحویل شد و همه به هم دیگر عید را تبریک گفتند.
آرزوی خوشبختی و سالِ خوب را برای هم داشتند و فرشته بچههایش را در آغوش گرفت و صورتشان را بوسید.
که فرزاد گفت: خوب حالا هر کس عیدی میخواد با من بیاد توی ماشین
بچهها خوشحال و خندان با فرزاد رفتند .
فاطمه هم خداحافظی کرد و رفت.
زهرا داشت شیرینی پخش میکرد.
فرشته و مادرش هنوز نشسته بودند.
تقریبا سرِ قبرِ هر عزیزی خانوادهای جمع بودند.
خصوصا سرِ مزارِ شهدا.
و علی در قسمتِ مزارِ شهدا بود.
فرشته نگاهی به اطراف انداخت و بعد دوباره به سنگ قبرِ علی نگاه کرد.
شهید علی رسولی.
درسته این شهادت بود که علی آرزوش را داشت و روزی به فرشته گفته بود.
و حالا در کنار بقیه شهدا آرام و با وقار آرمیده بود.
_علی جان تو این را آرزو داشتی ؟
خوش به سعادتت که به آرزوت رسیدی.
ولی از وقتی یادمه همیشه به آرزوهات رسیدی
آرزوی ازدواجت با من
آرزوی داشتنِ پسری به اسمِ حسین
آرزوی داشتنِ دختری گیسو بلند
و آخرهم آرزوی شهادت.
ولی کاش به آرزوهای من هم فکر میکردی.
چرا همهاش دعاهای تو مستجاب شد؟ِ
پس من چی؟
دعاهای من کجا رفت؟
یعنی چی؟
یعنی چون خدا تو را خیلی دوست داشت
دعاهای تو رو مستجاب کرد؟
کاش حکمت کارهای خدارا میفهمیدم.
همان طور سر به زیر بود با علی درد و دل میکرد.
بعضیها میآمدند سلام و احوالپرسی میکردند و فاتحهای برای علی میخواندند و میرفتند.
و مادر تشکر میکرد و فرشته سرش رابلند نمیکرد.
.دلش نمیخواست خلوتش را کسی به هم بزندکه مادرش هم بلند شد.
_ فرشته جان من میرم سرِ خاکِ آقات تو هم بیا
_چشم مامان میام حالا .
با رفتنِ مادر فرشته تنها شد و درد و دلش با علی بیشتر.
حالا هر کس میآمد و فاتحه میخواند باید تشکر میکرد و خلوتش به هم میخورد.
صدای پایی را شنید چادرش را بیشتر به پائین کشید و سر به زیر.
_سلام فرشته خانم
خدا رحمت کنه علی آقا رو.
فرشته متعجب از این صدای ناآشنا.
همان طور سر به زیر گفت:
_ممنونم خدا رفتهگان شما رو هم رحمت کند.
و آن غریبه آرام آرام دور شد.
بچهها دوان دوان آمدند .
مامان ببین دایی برامون چی خریده ؟
سرش را که بالا آورد غریبه را درحالِ احوالپرسی با فرزاد دید.
بیتوجه به آنها، بچه ها را در آغوش کشید .
واقعا اگر فرزاد نبود. این بچهها غم بیپدری را چطور تحمل میکردند؟
برای هر کدام کادوی خوبی خریده بود .
البته کادو طاهره همانند کادو دختران خودش.
_داداش دستت درد نکنه زحمت کشیدی
_زحمتی نیست خواهر وظیفه است.
ان شاءالله کادوی خودت را هم زهرا جان زحمتش را میکشه
_به خدا شرمندهام میکنید شما
_دیگه نشنوم از این حرفها بزنی
حالا هم اگر دیگه با علی آقا صحبتهاتون تمام شده بریم آقا جون را هم سر بزنیم و بریم خونه که مهمون داریم.
_چشم داداش الان میام.
و از علی خداحافظی کرد و رفتند .
بینِ راه فرزاد گفت:
_مامان این دوستم را دیدی؟
خدارا شکر برای خودش ادم حسابی شده
_کدام دوستت ؟
_فرهاد دیگه مامان
داشتیم با هم احوالپرسی میکردیم.
فرهاد پسرِ آقای سلامی خدا بیامرز.
_بله یادم افتاد .
ولی اصلا نشناختمش.
و فرشته با خودش گفت: یعنی آن غریبه فرهاد بود؟!
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_16
آن شب همه دور هم جمع بودند هر چند مانند شبِ عیدهای قبل شاد نبودند.
ولی فرزاد و زهرا تمامِ تلاششان را میکردند که حداقل امشب لبخند روی لبهای فرشته و بچههایش بیاید.
بعد از شام فریبا هدیه بچهها را داد و نوبتِ هدیه فرشته شد.
فریبا و مادر و زهرا برایش لباس و روسری رنگی گرفته بودند تا هر طور شده امشب لباس عزایش را در آورد.
بچهها خوشحال بودند ولی با نگرانی به مادرشان نگاه میکردند.
_فرشته جان، مادر
پاشو عزیزم دیگه خوبیت نداره لباسِ مشکی تنت باشه
_نمیتونم مامان جان
یک لحظه هم نمیتونم علی را فراموش کنم
_آخه عزیزِ دلم کی گفته علی آقا را فراموش کن
مگه من بعد از چند سال بابای خدا بیامرزت را فراموش کردم.
ولی چاره چیه ؟
یه نگاه به قیافه این بچههای مظلوم بنداز
گناه دارند به خدا
باباشون را که از دست دادند .
چه گناهی کردند که مادرشون هم همیشه غصهدار ببینند .
به نظرت علی آقا به این کارت راضیه؟
اگه میخوای علی آقا را خوشحال کنی
دلِ این بچههای معصوم را شاد کن
پاشو مادر جان.
فرشته نگاهی به چشمان مضطربِ حسین و طاهره انداخت
و یادِ وصیتهای علی که می گفت: من بچهها را به تو میسپرم خیالم از بابتشون راحته
با اینکه دلش اصلا راضی نمی شد
برای خوشحال شدنِ بچهها قبول کرد و بالاخره بعد از چند ماه رختِ عزا را از تن درآورد.
و لبخندِ شادی و رضایت روی لبهای همه جای گرفت.
آن سال تعطیلات فرزاد و حامد هماهنگ کردند و همگی به پابوسِ امام رضا رفتند.
زیارتی که آرزوی همه بود و چه صفایی داشت حرم،و چه به موقع بود این زیارت
برای دلِ شکسته فرشته
هر انچه دلتنگی داشت در حرم برای آقا دردِ دل کرد و هرچه میخواست اشک ریخت.
بقیه افرادِ خانواده هوای بچهها را داشتند تا فرشته با خیال راحت
زیارت کند و همه امیدوار بودند بعد از این سفر حالش بهتر شود و سبک شود .
چند شب که مشهد بودند هرشب تا صبح حرم میماند .
آن شب هم میان اشک و دعا بود که یک لحظه احساس کرد علی صدایش میکند
خواست سرش را برگرداند که شنید
(فرشته جان یادت هست قول دادی برام گریه نکنی؟
میخواهی من اذیت بشم؟
به خدا من اینجا حالم خوبه
فقط گریههای تو اذیتم میکنه
(یادت باشه قول دادی)
سرش را که برگرداند کسی را ندید
و مادرش کنارش نماز میخواند .
نگاهی به ضریح آقا انداخت .
و انگار لبخندِ امام را دید
در یک لحظه احساسِ سبکی کرد.
همه اینها لطفِ امام رئوف است و بس
و معجزه کرد امام رئوف
و بعد از ان زیارت انگار فرشته آرام آرام به زندگی عادی برمیگشت .
و از آن بهتِ و حیرت و شوک این چند ماهه در میآمد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاور_تلفنی
سلام و خداقوت خدمت خانم فرجام پور عزیز
وتشکر ویژه از ایشون دارم که واقعا با راهکارهای خوبشون مشکلم حل شد طوری که ما نزدیک ۱۵سال زندگیمون درگیر اعتیاد بود و باراهکار خانم فرجام پور عزیز سر یکماه گره ازکارمون بازشد زندگی خانوادم خوب شد کلی اتفاقات قشنگ رخ داد خداخیرشون بده خیلی راضیم از مشاوره ای که با خانم دکتر داشتم❤️❤️❤️❤️❤️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
ای دی منشی، جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇
@asheqemola
#مینی_دوره_رایگان 👇
#ارتباط_موفق
🙍♀مجردها
👰♀متاهلها
سریع عضو بشید👇👇
رمز موفقیت اینجاست👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
همین امشب به ادمین پیام بدید و
🎁 یک هدیه عالی بگیرید😍👏👏
لطفا همگی همت کنید و بنر ما را توی گروه ها و کانال هاتون بگذارید
و برای دوستان تون بفرستید
اجر همگی با خدای مهربان💐💐
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
سلام امام زمانم ❤️
سلام صبحتون پر نور🌹
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:💚
سه چيز است كه ترك آن براى هيچ كس جايز نيست: نيكى به پدر و مادر مسلمان باشند يا كافر، وفاى به عهد با مسلمان يا كافر و اداى امانت به مسلمان يا كافر.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
هرگز به این دلیل که رسیدن به رویاهایت زمان می برد دست از تلاش برندار!
زمان در هر صورت میگذرد...
الهی به امید خودت❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 این موارد را برای انتخابات یادداشت کنید:
👈 حکمتهای سیاسی رئیسجمهور فقید ما...
تلگرام | بله | سروش | روبیکا | آپارات | اینستاگرام | سایت
#تصویری
@Panahian_ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
🌷 نماز یکشنبه های ماه #ذی_القعدة
✍ کیفیت نماز و غسل آن در تصویر
✅ اگر شرایط غسل فراهم نبود مانعی برای خواندن نماز نمی باشد....
#بیاد_شهیدان_خدمت_بخوانیم
#رئیس_جمهور_مغتنم
#صلوات
🔹 @IslamlifeStyles