هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
مژده💥💥
بهترین مباحث ایتا #رایگان😍👏
اینجا کلی
مبحث و اموزش رایگان داریم😍👏
روی متن های #آبی بزن و هر مبحثی را میخوای از ابتدا مطالعه کن😍👏👏👇
◀️شخصیت شناسی
◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار
◀️تربیت فرزند
◀️ترک گناه
◀️نماز مودبانه
◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها
⬅️قسمت اول رمان فرشته کویر
◀️ابتدای مینی ارتباط موفق
◀️ابتدای سیاستهای زنانه
🎁کتاب تفاوتهای زن و مرد
🎁کتاب استغفارات امیرالمومنین
حتما همین الان عضو بشید و استفاده کنید👏👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
همگی خوش آمدید💐💐
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
روزگارتان از رحمت
«الرَّحْمَنُ الرَّحِیم» لبریز
سفرهٔ تان از نعمت
«رَبُّ الْعَالَمِين» سرشار
روزتون پراز لطف وعنایت خداوند
سلام امام زمانم❤️
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨امام صادق (ع) فرمودند:
اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.✨
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
روزی خواهی فهمید که خوشحالی
همیشه این بوده که یاد بگیری
چطور با خودت زندگی کنی که
خوشحالی تو هرگز در دستان
دیگران نبوده...🌱🌹
الهی به امید خودت ❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین 🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
استاد علیرضا پناهیان1403.04.28-Panahian-HonarUni-HonarAzarAndishi-02-32k.mp3
زمان:
حجم:
9.41M
🔉 هنر آزاد اندیشی
📅 جلسۀ دوم | ۱۴۰۳/۰۴/۲۸
🕌 دانشگاه هنر
👈 برخی از عناوین مهم این جلسه:
➖بردگیهای نوین را بشناسیم
➖نقدی بر نظام تعلیم و تربیت
➖وظیفۀ هنرمند در موضوع آزادی
➖دین دنبال همه آزادی است
➖مساجد، محل تمرین آزادی
➖دین، عامل امنیت
@Panahian_ir
@Panahian_mp3
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۳)
#تینا
#قسمت_سیزدهم
با شنیدنِ صدای زنگ کلاس، اشکهایمان را پاک کردیم و به طرفِ کلاسِ راه افتادیم. حوصله سر و صدا و همهمه بچهها را نداشتم.
ریحانه دستم را محکم گرفت و نگاهم کرد:
-خدا رو شکر که به خیر گذشت ولی دیگه هیچوقت تکرارش نکن. امروز هم بعد از کلاس به مامانت زنگ میزنم که بیای خونمون. باهات کار دارم.
بی هیچ حرفی سرم را پایین انداختم. کنارِ او دلم کمی آرام میگرفت.
از درسهای آن روز چیزی نفهمیدم.
زنگِ آخر را که زدند، سریع از در مدرسه بیرون آمدیم. باز مهتاب را دیدم که با صدای بلند برای اطرافیانش، چرت و پرت میگفت. با آن هیکل بزرگ و موهای بیرون زده از مقنعه، بیشتر شبیه پسرها بود. مخصوصا که طرزِ صحبت کردنش اصلا لطیف و دخترانه نبود.
اکیپ مسخرهاش هم، دست کمی از خودش نداشت.
با حرص نگاهش کردم که ریحانه دستم را کشید. نگاهی به چثه نحیفِ خودم انداختم. با خودم گفتم "اگر با او دعوا کنم، حتما کتک مفصلی میخورم."
آهی کشیدم و مظلومانه به چهره نگران ریحانه نگاه کردم.
سری تکان داد.
- بیا بریم.
به باجه تلفن که رسیدیم، شماره خانه ما را گرفت و به مادرم گفت برای جبران درسها مرا با خود به خانهشان میبرد.
مادر اجازه داد و به سمت خانه آنها رفتیم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۴)
#تینا
#قسمت_چهاردهم
نگاهی به چهره خندانش کردم.
-راستش، دلم میخواد بیرون بمونم. تحمل هیچ سقفی را بالای سرم ندارم.
از هر چهار دیواری متنفرم.
خندید و دستم را فشرد
_خونهی ما فرق می کنه.
او صحبت میکرد؛ ولی من انگار چیزی نمیشنیدم.
تمام حواسم به خوشبختی دیگران بود.
خانههای بزرگ با نمای سنگی و شیک. دختری که دست در دستِ نامزدش از کنارمان میگذشت؛ شنیدم که درباره طرح کارت عروسی صحبت میکردند. دختر قدبلندی که جلوی ما راه میرفت و با گوشی همراهش، قرارِ کوهنوردی با دوستانش را ردیف میکرد.
پیرزنی که جلوی در حیاطِ خانهاش روی صندلی نشسته و چادرش را محکم به دست داشت. نمیدانم چشم به راهِ کدام مسافر دوخته بود.
دختر بچهای که لِیلیِ بازی میکرد و از ته دل میخندید و پسر بچههایی که ته کوچه فوتبال بازی میکردند.
مردی که پاکتهای میوه در دست میرفت.
همه و همه اینها، از من خوشبختتر بودند. دلم میخواست تا ابد بنشینم و این همه خوشبختی را تماشا کنم.
صدای ریحانه مرا به خود آورد:
- تینا، با توام. کجایی؟
- ها؟ هیچی! همینجام.
- ای بابا! یه ساعته دارم برات توضیح میدم ولی انگار هیچی نشنیدی.
میگم مامانم امروز نیست. خالهام روضه داره رفته اونجا.
بعد به درِ باز شده آپارتمان اشاره کرد.
- بفرما خانم.
- ممنون!
- خب حالا ناهار چی میخوری؟
نگاهم را به دور تا دور خانه چرخاندم. آپارتمان کوچکی بود؛ ولی تمیز و مرتب. سکوت و آرامش خاصی بر خانه حکمفرما بود. دقیقا گمشده روح سرکش من.
دوباره صدایم زد.
-خانم خانما! چی میل دارین؟
- گرسنه نیستم.
- باشه تو گفتی و منم باور کردم.
به سراغِ یخچال رفت و قابلمه غذا را بیرون آورد. درش را باز کرد و با لبخند گفت:
- قربون مامانم بشم. مگه میشه ما رو بی ناهار بذاره. ببین چه کرده این پروین خانم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
@Maddahionlinمداحی آنلاین - گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم - استاد عالی.mp3
زمان:
حجم:
1.73M
🏴ویژه #اربعین حسینی
♨️گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
●➼┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از انوار الهی💥
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_شب_جمعه_باید_رفت_کربلا_استاد_پناهیان.mp3
زمان:
حجم:
3.62M
♨️ #شب_جمعه باید رفت کربلا
🎙حجت الاسلام علیرضا پناهیان
https://eitaa.com/anvar_elahi