eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
135 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 طنین الله‌اکبر در حرم رضوی✊🇮🇷 اللهم‌ الرزقنا زیارت الامام رئوف🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
احسنت به همه شما خوبان که باز هم حماسه افریدید و ان شاءالله با حضور پر شور در راهپیمایی فردا تجدید پیمان خواهیم کرد با امام راحل و امام خامنه ای ان شاءالله که انقلابی که با خون شهدا به ثمر نشسته با حمایت مردم شریف مان پاینده خواهد ماند💪👏👏
خب عید این بزرگی باشد و بدون عیدی😊👌⁉️
به مناسبت این روز فرخنده و فرارسیدن نیمه شعبان، میلاد با سعادت منجی عالم حضرت صاحب الامر و زمان ارواحنا له الفداء براتون عیدی داریم😍🎁👏👏
💥 السلام علیک یا صاحب الزمان💥 💥میلاد با سعادت منجی عالم مبارک باد💥💐 💥۲۲ بهمن ماه و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی مبارک باد بر همگی مبارک باد💥💥 ✴️به همین مناسبت کلیه خانم فرجام پور در زمینه👇 🔸همسرداری، ازدواج، مشکلات زناشویی 🔸تربیت فرزند 🔸اصلاح مزاج 🔸اعتقادی و همچنین کلیه ها👇 🔺اسرار زناشویی 🔺ارتباط موفق 🔺انتخاب همسر 🔺تربیت جنسی کودک و نوجوان و 🔺دوره سیاستهای زنانه💞😉 دارد✅👏 از تاریخ ۲۲ بهمن ماه تا تاریخ ۲۷ بهمن ماه برای اطلاعات بیشتر به ادمین پیام بدید👇 @asheqemola آموزش های را اینجا دنبال کنید👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 حتما برای دوستان تون بفرستید 👏👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۳۵) سر و صدای های زیادی را شنیدم و درد عجیبی در سرم حس کردم. بی اختیار پلک هایم روی هم افتاد. چشم که باز کردم، سقف سفیدی بالای سرم بود. سکوت حاکم در اتاق و تاریکی، نشان از نیمه شب داشت. خواستم از جا بلند شوم که سوزش دستم آزارم داد. نگاه چرخاندم و سوزن سِرم را فرو رفته در رگ دستم دیدم. دست دیگرم را روی سرم گذاشتم که به شدت درد می کرد. ناله ام بلند شد. صدای سعید به گوشم رسید. هراسان، بلند شد و کنارم ایستاد: -چی شده؟ خوبی تینا جان؟ درد را فراموش کردم و به موهای ژولیده اش لبخند زدم: -آره خوبم. اینجا چه خبره؟ -چیزی نیست، به خیر گذشت. خدا رو شکر به هوش اومدی. داشتم دیوونه می شدم. در سکوت نگاهش کردم‌ که قطره اشک گوشه چشمش را پاک کرد. چشمانش را بست و روی برگرداند. به زحمت کمی جا به جا شدم که پایم را باند پیچی شده، دیدم. جا خوردم: -وای، پام چی شده؟ به سمتم برگشت. دست روی کتفم گذاشت تا روی بالش قرار بگیرم: -نگران نباش، مهم اینه که سرت ضربه سختی نخورده. پات خوب می شه. درد سرم و دیدن پایم در آن وضعیت، باعث شد بی اختیار اشک هایم روی گونه بچکد. دستش را جلو آورد و گونه ام را پاک کرد: -تینا، تو رو خدا. من طاقت گریه کردنت رو ندارم. این چند ساعت، برام اندازه چند سال گذشت. کنارم نشست. ولی خودش هم‌ نتوانست جلوی باریدن اشک هایش را بگیرد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۳۶) تا صبح خواب به چشمانمان نیامد. مرتب پرستار را صدا می زد. تا سرم را چک کند و دارو هایم را بدهد. صبح که پزشک برای معاینه آمد، تازه متوجه شدم که بعد از آن تصادف ساعت ها بیهوش بودم و همه نگران از اینکه شاید ضربه مغزی شدم. پایم هم به شدت زخمی شده بود ولی استخوانش سالم مانده بود. بعد از اجازه مرخصی که پزشک صادر کرد، سعید برایم دو عصا آورد. که به زحمت زیر بغل هایم جای داد‌ و کمکم کرد که به خانه برویم. پدر و سینا هم برای کمک آمده بودند؛ ولی سعید به تنهایی کارهای ترخیص را انجام داد. درون اتومبیلش جای گرفتم و سرم را که هنوز درد داشت، به صندلی تکیه دادم. با احتیاط رانندگی کرد. مرتب با لبخند نگاهم می کرد و حالم را می پرسید. مادر و رویا خانم و مادر بزرگ در خانه منتظر بودند. بوی دود اسفند که در دست مادر بود، در حیاط پیچید. پدر با قصاب محل هماهنگ کرده بود که جلوی پایم گوسفندی را قربانی کرد. رویا خانم صدقه دور سرم چرخاند و در صندوق انداخت. مادر بزرگ جلو آمد و قربان صدقه ام رفت و گونه ام را بوسید. از سعید هم تشکر کرد. سعید کمکم کرد تا به اتاقم بروم و روی تخت دراز بکشم. تخت و پتو را که مرتب کرد، برای آوردن میوه هایی که خریده بود، بیرون رفت. آهی کشیدم و از پنجره نگاهی به بیرون انداختم. صدای جیک و جیکِ گنجشک هایی که روی شاخه های گل های رز و محمدی، بالا و پایین می پریدند، آرامشی را به جانم هدیه داد. سر و صدای پدر و سینا که به قصاب کمک می کردند از حیاط به گوش می رسید. چشمانم را روی هم گذاشتم تا دقیق به خاطر بیاورم، چه بلایی به سرم آمده. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام وقت شما بخیر با تشکر از رهنمودهای مشاور عزیز، استادفرجام پور گرامی 🙏🌺 مشاوره جهت ازدواج بود ، که از سه جهت استاد بزرگوار بررسی کردن احتمالات رو ومشاوره دادن وتشخیص داده شد عواقب رو و خطرات احتمالی گوشزد داده شد، همچنین راهکار مناسب جهت برخورد با این مسأله که آسیب کمتری ببینند طرفین توفیقات این استاد عزیزروزافزون آن شاالله☺️🌹🤲 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺 ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇 @asheqemola
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا