eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
در جمله بسم الله نخست با كلمه اسم روبرو مى شويم كه به گفته علماى ادبيات عرب اصل آن از سمو ( بر وزن غلو ) گرفته شده كه به معنى بلندى و ارتفاع است ، و اينكه به هر نامى اسم گفته مى شود به خاطر آنست كه مفهوم آن بعد از نامگذارى از مرحله خفا و پنهانى به مرحله بروز و ظهور و ارتفاع مى رسد ، و يا به خاطر آنست كه لفظ با نامگذارى ، معنى پيدا مى كند و از مهمل و بى معنى بودن در مى آيد و علو و ارتفاع مى يابد . به هر حال بعد از كلمه اسم ، به كلمه الله برخورد مى كنيم كه جامعترين نامهاى خدا است ، زيرا بررسى نامهاى خدا كه در قرآن مجيد و يا ساير منابع اسلامى آمده نشان مى دهد كه هر كدام از آن يك بخش خاص از صفات خدا را منعكس مى سازد ، تنها نامى كه اشاره به تمام صفات و كمالات الهى ، يا به تعبير ديگر جامع صفات جلال و جمال است همان الله مى باشد. ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص44♦️
جهان غرق رحمت او است بعد از بسم الله كه آغازگر سوره بود ، نخستين وظيفه بندگان آنست كه به ياد مبدء بزرگ عالم هستى و نعمتهاى بى پايانش بيفتند ، همان نعمتهاى فراوانى كه سراسر وجود ما را احاطه كرده و راهنماى ما در شناخت پروردگار و هم انگيزه ما در راه عبوديت است . اينكه مى گوئيم : انگيزه ، به خاطر آنست كه هر انسانى به هنگامى كه نعمتى به او مى رسد فورا مى خواهد ، بخشنده نعمت را بشناسد ، و طبق فرمان فطرت به سپاسگزارى برخيزد و حق شكر او را ادا كند . به همين جهت علماى علم كلام ( عقائد ) در نخستين بحث اين علم ، كه سخن از انگيزه هاى خداشناسى به ميان مى آيد وجوب شكر منعم را كه يك فرمان فطرى و عقلى است به عنوان انگيزه خداشناسى ، يادآور مى شوند . و اينكه مى گوئيم : راهنماى ما در شناخت پروردگار نعمتهاى او است ، به خاطر آن است كه بهترين و جامعترين راه براى شناخت مبدء ، مطالعه در اسرار آفرينش و رازهاى خلقت و مخصوصا وجود نعمتها در رابطه با زندگى انسانها است . به اين دو دليل سوره فاتحة الكتاب با اين جمله شروع مى شود ( الحمد لله رب العالمين ) . ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 51♦️
معني رحمن و رحيم و گسترش مفهوم آنها و همچنين تفاوت ميان اين دو كلمه را در تفسير بسم الله مشروحا خوانديم، و نيازي به تكرار نيست. نكته اي كه در اينجا بايد اضافه كنيم اين است كه اين دو صفت كه از مهمترين اوصاف الهي است در نمازهاي روزانه ما چندین بار تكرار ميشوند ، اين در حقيقت درسي است براي همه انسانها كه خود را در زندگي بيش از هر چيز به اين اخلاق الهي متخلق كنند، بعلاوه اشاره اي است به اين واقعيت كه اگر ما خود را عبد و بنده خدا مي دانيم مبادا رفتار مالكان بي رحم نسبت به بردگانشان در نظرها تداعي شود. در تاريخ بردگي ميخوانيم: صاحبان آنها با قساوت و بي رحمي عجيبي با آنها رفتار مي كردند، چنانكه مي گويند اگر بندهاي در انجام خدمات اندك قصوري مي ورزيد مجازات هاي سخت مي ديد: شلاق مي خورد، او را به زنجير مي كشيدند، به آسيابش مي بستند به حفر معادن مي گماشتند، در زير زمين ها و سياه چاله اي هولناك حبس مي كردند و اگر گناهش بزرگتر بود به دارش مي آويختند!. در جاي ديگر ميخوانيم: غلامان محكوم را در قفس درندگان مي انداختند و اگر جان سالم به در مي بردند درنده ديگري را داخل قفس او مي كردند. اين بود نمونه اي از رفتار مالكان با بردگان خويش، اما خداوند جهان در قرآن كرارا تذكر ميدهد كه اگر بندگانم بر خلاف دستورم عمل كردند و پشيمان شدند مي بخشم، مي آمرزم، رحيم و مهربانم آنجا كه مي فرمايد: قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا اي كساني كه از حريم بندگي سرباز زده ايد از رحمت خدا مايوس نشويد، خداوند همه گناهان را مي آمرزد )توبه كنيد و از درياي بي پايان رحمت خدا بهره مند شويد. بنابر اين آوردن رحمان و رحيم بعد از رب العالمين اشاره به اين نكته است كه ما در عين قدرت نسبت به بندگان خويش، با مهرباني و لطف رفتار مي كنيم اين بنده نوازي و لطف خدا، بندگان را شيفته او مي سازد: كه با يك دنيا علاقه بگويند الرحمن الرحيم. اينجا است كه انسان متوجه مي شود چقدر فاصله است بين رفتار خداوند بزرگ با بندگان خويش، و روش مالكان با زيردستان خود، مخصوصا در عصر شوم، بردگي. ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 60 و 61♦️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
تفسير: ايمان به رستاخيز دومين پايگاه در اينجا به دومين اصل مهم اسلام يعني قيامت و رستاخيز توجه ميكند و مي گويد: خداوندي كه مالك روز جزا است (مالك يوم الدين). و به اين ترتيب محور مبد، و معاد كه پايه هر گونه اصلاح اخلاقي و اجتماعي است در وجود انسان تكميل مي گردد. جالب اينكه در اينجا تعبير به مالكيت خداوند شده است، كه نهايت سيطره و نفوذ او را بر همه چيز و همه كس در آن روز مشخص مي كند، روزي كه همه انسانها در آن دادگاه بزرگ براي حساب حاضر ميشوند، و در برابر مالك حقيقي خود قرار مي گيرند، تمام گفته ها و كارها و حتي انديشه هاي خود را حاضر مي بينند، هيچ چيز حتي به اندازه سر سوزني نابود نشده و به دست فراموشي نيفتاده است، و اكنون اين انسان است كه بايد بار همه مسوليتهاي اعمال خود را بر دوش كشد!. حتي در آنجا كه خود فاعل نبوده، بلكه بنيانگزار سنت و برنامهاي بوده است، باز بايد سهم خويش را از مسوليت بپذيرد. بدون شك مالكيت خداوند در آن روز يك مالكيت اعتباري، نظير مالكيت ما نسبت به آنچه در اين جهان ملك ما است، نمي باشد، چرا كه اين يك مالكيت قراردادي است با تشريفات و اسنادي مي آيد و با تشريفات و اسناد ديگري از ميان مي رود، ولي مالكيت خدا نسبت به جهان هستي مالكيت حقيقي است، و آن پيوند و ارتباط خاص موجودات با خدا است كه اگر يك لحظه از او بريده شوند نابود ميشوند، همانگونه كه اگر رابطه لامپ هاي برق با كارخانه اصلي بريده شود روشنايي در همان لحظه محو و نابود خواهد شد. و تعبير ديگر اين مالكيت نتيجه خالقيت و ربوبيت است، آن كس كه موجودات را آفريده و تحت حمايت خود پرورش ميدهد، و لحظه به لحظه فيض وجود و هستي به آنها مي بخشد، مالك حقيقي موجودات است. نمونه ضعيفي از مالكيت حقيقي را در خودمان نسبت به اعضا، پيكرمان ميتوانيم پيدا كنيم، ما مالك چشم و گوش و قلب و اعصاب خويش هستيم، نه به معني مالكيت اعتباري، بلكه يك نوع مالكيت حقيقي كه از ارتباط و پيوند و احاطه سرچشمه مي گيرد. در اينجا اين سوال پيش مي آيد كه مگر خداوند مالك تمام اين جهان نيست كه ما از او تعبير به مالك روز جزا مي كنيم؟ پاسخ اين سوال با توجه به يك نكته روشن مي شود و آن اينكه مالكيت خداوند گر چه شامل هر دو جهان مي باشد، اما بروز و ظهور اين مالكيت در قيامت بيشتر است، چرا كه در آن روز همه پيوندهاي مادي و مالكيت هاي اعتباري بريده ميشود، و هيچ كس در آنجا چيزي از خود ندارد، حتي اگر شفاعتي صورت گيرد باز به فرمان خدا است، يوم لا تملك نفس لنفس شيا و المر يومذ لله: روزي كه هيچ كس مالك هيچ چيز براي كمك به ديگري نيست، و همه كارها به دست خدا است (سوره انفطار آيه 91). ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 63 و 64♦️
انسان در پیشگاه خدا اینجا سر آغازى است براى نیازهاى بنده و تقاضاهاى او از خدا، و در حقیقت لحن سخن از اینجا عوض مى شود، زیرا آیات قبل حمد و ثناى پروردگار و اظهار ایمان به ذات پاک او و اعتراف به روز قیامت بود. اما از اینجا گوئى بنده با این پایه محکم عقیدتى و معرفت و شناخت پروردگار خود را در حضور او، و در برابر ذات پاکش مى بیند، او را مخاطب ساخته نخست از عبودیت خویش در برابر او، و سپس از امدادها و کمکهاى او سخن مى گوید تنها ترا مى پرستیم وتنها از تو یارى مى خواهیم)) (ایاک نعبد و ایاک نستعین ). به تعبیر دیگر: هنگامى که مفاهیم آیات گذشته در جان انسان جاى گیرد، و اعماق وجودش به نور الله پرورش دهنده جهانیان روشن مى شود، و رحمت عام و خاص او و مالکیتش در روز جزا را درک مى کند، انسان به صورت یک فرد کامل از نظر عقیده در مى آید، این عقیده عمیق توحیدى نخستین ثمره اش از یکسو بنده خالص خدا بودن ، و از بندگى بتها و جباران و شهوات در آمدن ، و از سوى دیگر دست استمداد به ذات پاک او دراز کردن است . در واقع آیات گذشته سخن از توحید ذات و صفات مى گفت و در اینجا سخن از توحید عبادت ، و توحید افعال است. ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 68♦️
پيمودن صراط مستقيم پس از اظهار تسليم در برابر پروردگار و وصول به مرحله عبوديت و استعانت و استمداد از ذات پاك او نخستين تقاضاي بنده اين است كه او را به راه راست، راه پاكي و نيكي، راه عدل و داد، و راه ايمان و عمل صالح هدايت فرمايد، تا خداي كه همه نعمت ها را به او ارزاني داشته، نعمت هدايت را نيز بر آن بيفزايد. گر چه اين انسان در چنين شرايط مومن است، و با خداي خود آشنا، ولي امكان دارد كه هر آن اين نعمت به خاطر عواملي از او سلب گردد، و از صراط مستقيم منحرف و گمراه شود. پس بايد هر شبانه روز لاقل ده بار از خداي خود بخواهد كه لغزش و انحرافي براي او پيش نيايد. بعلاوه اين "صراط مستقيم" كه همان آيین حق است مراتب و درجاتي دارد كه همه افراد در پيمودن اين درجات يكسان نيستند، هر مقدار از اين درجات را انسان طي نمايد، باز درجات بالاتر و والاتري وجود دارد كه انسان با ايمان بايد از خدا بخواهد تا او را به آن درجات هدايت كند. " تفسیر نمونه، ج اول، ص 72 "
پيمودن صراط مستقيم پس از اظهار تسليم در برابر پروردگار و وصول به مرحله عبوديت و استعانت و استمداد از ذات پاك او نخستين تقاضاي بنده اين است كه او را به راه راست، راه پاكي و نيكي، راه عدل و داد، و راه ايمان و عمل صالح هدايت فرمايد، تا خداي كه همه نعمت ها را به او ارزاني داشته، نعمت هدايت را نيز بر آن بيفزايد. گر چه اين انسان در چنين شرايط مومن است، و با خداي خود آشنا، ولي امكان دارد كه هر آن اين نعمت به خاطر عواملي از او سلب گردد، و از صراط مستقيم منحرف و گمراه شود. پس بايد هر شبانه روز لاقل ده بار از خداي خود بخواهد كه لغزش و انحرافي براي او پيش نيايد. بعلاوه اين "صراط مستقيم" كه همان آيین حق است مراتب و درجاتي دارد كه همه افراد در پيمودن اين درجات يكسان نيستند، هر مقدار از اين درجات را انسان طي نمايد، باز درجات بالاتر و والاتري وجود دارد كه انسان با ايمان بايد از خدا بخواهد تا او را به آن درجات هدايت كند. " تفسیر نمونه، ج اول، ص 72 "
دو خط انحرافي! اين آيه در حقيقت تفسير روشني است براي صراط مستقيم كه در آيه قبل خوانديم، مي گويد: مرا به راه كساني هدايت فرما كه آنان را مشمول انواع نعمت هاي خود قرار دادي(نعمت هدايت، نعمت توفيق، نعمت رهبري مردان حق و نعمت علم و عمل و جهاد وشهادت)نه آنها كه بر اثر اعمال زشت، و انحراف عقيده غضب تو دامن گيرشان شد و نه آنها كه جاده حق را رها كرده و در بيراهه ها گمراه و سرگردان شده (صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين). در حقيقت چون ما آشناي كامل به راه و رسم هدايت نداريم، خدا به ما دستور مي دهد كه در اين آيه طريق و خط پيامبران و نيكوكاران و آنها كه مشمول نعمت و الطاف او شده اند را بخواهيم. و نيز به ما هشدار مي دهد كه در برابر شما هميشه دو خط انحرافي قرار دارد، خط مغضوب عليهم و خط ضالين كه به زودي به تفسير اين دو آشنا خواهيم شد. " تفسیر نمونه، ج اول، ص 79 "