#چشم_زخم
✍ امام صادق (علیه السلام) ؛
چشم زخم حقیقتست هرگاه
به ترس از چشم خوردن افتادے
۳ بار بگو ↯ 《ماشاءالله لاقُوَّۃَ اِلّا
بِاللهِ العَلیِّ العَظیم 》
📚 بحار الانوار
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
✨💝📖💝✨
🗣 بُتِ بزرگی که پرستش آن بین ما رواج دارد.
✍ قرآن میگه بعضیها هستند که، در کنار خدایِ یکتا، یه خدای دیگه هم دارند، که بعضی وقتها یا همیشه، از دستوراتش پیروی میکنند.
☝️ اون خدایِ دوم یا بت نتراشیدهای که پیروانِ زیادی هم داره، #بتنفس ماست، یا همون #هواینفس:
📖 أَ رَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ (فرقان/۴۳)
👈 آیا دیدهای آن کسی را که هوایِ نفس خود را، بعنوان معبود خود گرفته است؟
✅ هر جایی که بین خواسته خدا (حکمی از احکام الهی) و خواسته ما تضاد پیش اومد، همونجا میشه فهمید که:
🔹 ما خداپرستیم یا نفسپرست؟
🔹 ما مطیع خدائیم یا مطیع این بُت نفس.
❌ اگه دستور دین رو بی محلی کردیم و، دنبال خواهشهای دلمون راه افتادیم، شک نکنیم که #بت پرستیدیم.
🗣 نشون به اون نشون که:
میگیم: 👈 «چون دلم میخواد»
ولی نمیگیم: 👈 «چون خدا میخواد».
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
✅ ثواب افطاری یک میلیون پیامبر!
امیرالمومنین علی(ع) میفرماید:
🔹هر كس مؤمنى را در غروب روز غدیر افطار دهد، مثل این است که یک میلیون پيامبر و صدّيق و شهيد را افطار داده است. حالا اگر یک نفر، چند نفر از مومنین و مومنات را افطاری دهد دیگر چند میلیون میشود؟ و من از سوى خداى متعال، ضامنم كه از كفر و فقر، در امان باشد.
🔸«مَنْ فَطَّرَ مُؤْمِناً فِي لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَ فِئَاماً يَعُدُّهَا بِيَدِهِ عَشَرَةً فَنَهَضَ نَاهِضٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا الْفِئَامُ قَالَ مِائَةُ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ فَكَيْفَ بِمَنْ تَكَفَّلَ عَدَداً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات ِ وَ أَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقرِ»(مصباح المتهجد، ج2، ص758)
#غدیر_مبارک ✨🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
به نام خدای مهربون❤️
عیدغدیر🌸
زهراسادات چادرش روسر کرد تا همراه مامانش به جشنی که توپارک محله شون برگزارمی شدبروند.
کوچه وخیابونها چراغانی شده بودند.
وجوان ترها باپخش شربت و شیرینی وشکلات ازمردم پذیرایی می کردند.
🍦🍰🎂🎂🍰🍮🍮🍮🍮
همه جا غرق در نور بود و همه شاد بودند ولبخند به لب داشتند.
زهراسادات ومامانش به پارک رسیدند،
وروی صندلی هایی که توی پارک چیده شده بود نشستند.
حاج اقایی که خیلی هم خوش اخلاق بود ، بلندگو رو دستش گرفت ،وبعد ازسلام واحوا ل پرسی گفت:
بچه ها میدونید فردا چه روزیه؟
بچه ها با صدای بلند گفتند:
بعلههههه !!!!عید غدیره!!!
حاج اقاگفت :
افرین به شما!!!! بله درست گفتید.
👏👏👏👏👏👏
حالا خوب گوش کنید می خواهم داستان عیدغدیر روبراتون تعریف کنم.
پیامبراکرم (ص )دراواخرعمرشریف شان همراه بایاران خودبه مکه رفتند ومراسم حج روبه جااوردند.
در راه بازگشت ،به مدینه درمحلی به نام خم پیامبر توقف کردند.
وازهمراهان خود خواستند تاازاسب وشترهای خود پیاده شوند و به صحبت های ایشان گوش دهند.
پیامبر اکرم(ص) دست علی (ع)رابالا گرفتند وگفتند :
ای مردم :((هرکس من مولاو ولی او هستم بعداز من علی مولا وولی اوست))
به فرمان خدا، علی امام شما وجانشین من است .
مردم به نزد حضرت علی (ع)امدند وبا او دست دادند و تبریک گفتند.
ودرادامه حاج اقا گفتند:
بچه های خوبم، عید غدیر یکی از بزرگترین اعیاد ماشیعیان است وماباید این عید رابسیار با شکوه برگزار کنیم .
و به دیدن دوستان واقوام خود که سادات هستند برویم وعید رابه انها تبریک بگوییم،
ودراخرجشن به همه ی بچه هاهدیه دادند . وخیلی به همه شون خوش گذشت.
.
بعد از تمام شدن جشن زهراسادات گفت:
مامان جون بهتره زود بریم خونه ،ومیوه وشیرینی اماده کنیم که فرداخیلی مهمون داریم.
(خانم نصر آبادی)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
معبودا
باز شب آمد ومن پر زِ تمنا شده ام
بر وصالت دل و جان بر کف و شیدا شده ام
هرچه دارم همه را بهر شهادت بدهم
تا بدانی که ندارم غم و لیلا شده ام
تا شود مرغِ سحر نغمه زنان می شنود
از دلم این همه آواز که شیدا شده ام
هم نوا با در و دیوار و ملائک به سجود
بر در میکده ات غرقِ تماشا شده ام
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
خانه دلتون گرم
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#سلام_امام_زمانم ❤️
برون ز پرده جمال جمیل خواهد شد
معین دین خدای جلیل خواهد شد
به کعبه هم نفسش جبرئیل خواهد شد
بگو که دشمن "مهدی" ذلیل خواهد شد
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#روز_شـــــمار_غـــدیـــــــر
✿↜تنها 1 روز… به #عيد_غدير_خم، برترين #عيد_الهی باقی است
یکشنبه هفدهم ذی الحجّه سال دهم هجری، 28 اسفند ماه سال دهم هجری شمسی، هفدهم مارس سال 632 ميلادی
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از فرجام پور
@andisheyehbartar - آداب عید غدیر.mp3
12.08M
♨️عید غدیر و آداب آن
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #فرحزاد
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🔻عید غدیر سه روز است!
🔹 آیتالله بهجت(ره): [بنا به روایات] عیدغدیرخم، سه روز را عید قرار دادند.
🔹 علیرضا پناهیان: عید غدیر سه روز است نه یک روز، زیرا در واقعه غدیر خم ۳ روز طول کشید تا تمام مردم با علی ابن ابیطالب(ع) بیعت کنند. اگر عید قربان را یک روز تعطیل میکنیم و عید فطر را همرنگ جماعت شدهایم و ۲ روز را تعطیل میکنیم، عید غدیر را باید سه روز تعطیل کنیم، این مسأله را به عنوان پیشنهاد جدی مطرح نمیکنم، بلکه میخواهم اهمیت غدیر را بیان کنم.
#غدیر
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چرا غدیر غذا ندادی؟!
✔️ کافیه خانمها به همسرانشان اصرار کنند که برای غدیر سفره بندازند.
❤️ نذری عید غدیر نذری محبته. اثرش از ۱۰۰تا سخنرانی بیشتره!
💫 یک غذا دادن در غدیر معادل یک میلیون غذا دادن به پیامبران است.
عید ولایت و امامت مبارک 🌹
#فقط_به_عشق_علی
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از علیرضا پناهیان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 انتقاد شدید امام صادق(ع) به برخی تبلیغها برای غدیر و ولایت
🔸نه اثبات، نه اصرار، فقط...
🔻راه جهانی کردن محبت علی(ع)
#تصویری #غدیر
@Panahian_ir
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
دستانِ پر مهر 🌹
هوا خیلی گرم بود. صدای زنگوله شترها، آهنگ زیبایی داشت.
عبدالله از بالای دوشِ پدرش، به روبه رو نگاه می کرد.
گرد وخاک زیادی بلند شده بود.
همه به سمتِ مدینه در حرکت بودند.
اما یک سوار؛ به طرفِ آن ها می آمد.
عبدالله گفت:" پدر، چرا آن مرد برمی گردد؟"
پدرش با تعجب گفت:"کو؟ کجاست؟"
عبدالله با دستش جلو را نشان داد.
پدر ایستاد و بادقت نگاه کرد.
سوار به آن ها نزدیک شد و گفت:"همه گوش کنید! رسول خدا فرموده"همین جا بایستید."
همه ایستادند. پدر عبدالله پرسید:" چه شده خالد؟ چرا رسول خدا فرمودند در این هوای گرم اینجا بمانیم:"
خالد گفت:"حتما امرِ مهمی است."
بعد از آنجا دور شد.
همه از هم می پرسیدند" یعنی چه اتفاقی افتاده:"
پدر، عبدالله را از روی دوشش پایین گذاشت و گفت:"پسرم فعلا باید صبر کنیم:"
عبدالله با تعجب به حرف های پدرش و دیگران گوش می داد.
خالد دوباره برگشت وگفت:"جهاز شترهایتان را بدهید. رسول خدا برای ساختنِ منبر احتیاج دارد."
همه سریع جهاز را از روی شترها برداشتند. چند نفر هم به خالد کمک کردند تا آن ها را بِبَرد.
بعد از ساعتی خالد دوباره برگشت و گفت:"هر چه می توانید نزدیک تر بیایید تا سخنان رسول خدا را بشنوید:"
پدر دوباره عبدالله را بر دوشش نشاند و نزدیک تر رفت. عبدالله با نگرانی پرسید"
چه شده؟"
پدر گفت:"نمی دانم! ولی حتما امرِ خیلی مهمی است که رسولِ خدا در این گرما، فرمان داده که به سخنانش گوش کنیم. حتما وحی نازل شده"
همه با دقت به سخنانِ رسول خدا گوش می دادند.
خالد و چند نفر دیگر هم با فاصله بین جمعیت ایستاده بودند و سخنانِ پیامبر را برای کسانی که دورتر بودند تکرا ر می کردند.
صدایشان در کل صحرا پیچیده بود. همه کسانی که دور بودند هم می شنیدند.
پیامبر بالای جهاز شترها رفته بود.
بعد از حمد خدا، فرمود"هر کس که تا الان من مولای او بودم، بعد از من علی مولای اوست."
بعد دست حضرت علی را بلند کرد و از همه خواست تا با او بیعت کنند.
همه خوشحال شدند و فریاد شادی سردادند. پدر عبدالله دستش را بالا برد و گفت:"احسنت به این انتخاب. علی بهترین است.:"
عبدالله گردنش را کشید تا بهتر ببینید.
دستان علی در دستان پیامبر بود.
چهره پیامبر، شاد بود ولبخند بر لب داشت.
مردم شادی می کردند.
پدر گفت:"من می خواهم اولین نفر باشم که با علی بیعت می کند."
با سرعت به سمتِ پیامبر رفت.
اما جمعیت زیاد بود. حرکت کردنِ از بین آن ها سخت بود.
همه دوست داشتند که زودتر فرمان خدا و پیامبر را اطاعت کنند.
و از این انتخاب راضی و خوشحال بودند. بعد از ساعت ها بالاخره نوبت پدر عبدالله شد.
خود را به پیامبر و علی رساند.
عبدالله را از دوشش پایین گذاشت و به گرمی دست علی را در دستانش فشرد وگفت:"جانم به قربان تو یا وصی رسول خدا:"
پیامبر با لبانی خندان در حقش دعا کرد.
و علی با لبخند از او تشکر کرد.
عبدالله از پشت پدر خود را به علی نزدیک کرد و با خجالت دستش را جلو برد و گفت:" یا علی من هم با شما بیعت می کنم.:"
پدر خندید وکمکش کرد که جلوتر برود.
دستانش در دستانِ پر مهر وصی خدا جای گرفت و عبدالله غرق ِدر خوشی شد.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته🌹
"یا علی گفتیم و عشق آغاز شد "
صد در رحمت به رویم باز شد
عشق مولا در دلم غوغا کند
این دل غمدیده را احیا کند 🌹
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج به حق علی 🌹
شبتون بهشت
در پناه خدا
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون