eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸فردی که احساس کلافگی و بی حوصلگی دارد. یا به یکباره عصبی می شود‌. فریاد می زند. اختیار از کف می دهد. کنترل حرکات خودش را ندارد. حتی حرفهای بیهوده و نسنجیده می زند. همه و همه نشان از به هم ریختگی مزاجی دارد.
🔸مثلا، فردی که به یکباره احساس افسردگی دارد. یا بیشتر مایل است تنها باشد. از رفت و امد گریزان است. کم حوصله و کم صبر شده. درونش آشفته است. حتی با فرزندانش نمی تواند کنار بیاید.
🔸هر فردی طبعی ذاتی دارد. که قابل تغییر نیست. اما حالتی مزاجی دارد که قابل تغییر است. خیلی خیلی مهم است که هر فرد طبع و مزاج خود را بداند و بر اساس همان تغذیه و رفتار داشته باشد.
🔸دانستن طبع و مزاج یکی از ابعاد مهم خودشناسی است. که به ما در انتخاب رشته تحصیلی، دوستان، همسر، شغل و... بسیار کمک می کند.
🔸بسیارند افرادی که بدون توجه به این موضوع، انتخابی انجام دادند که در ان موفق نبودند❌ چرا⁉️ چون با روحیاتشان سازگار نبوده. حتما حتما انتخابها باید بر اساس طبع و مزاج باشد✅
🔸ان شاءالله در جلسات آینده به اختصار در مورد طبع و مزاج صحبت می کنیم. هر عزیزی مایل است که در این زمینه در کانال صحبت کنیم گزینه 2⃣ را برای ادمین بفرستد👇 @asheqemola
🔸باور کنید بسیاری از اختلافات در زندگی زناشویی ریشه در نا اگاهی در این زمینه است. زوجین چون اطلاعی در اینباره ندارند. یا همسری انتخاب می کنند که اصلا مناسبشان نیست. یا نمی توانند همسرشان را درک کنند.
🔸بسیاری از خانم ها که مرتب شاکی هستند، که همسرم من را درک نمی کنه همسرم محبت نمی کنه همسرم مهربان نیست همسرم خسیس است همسرم با خانم های دیگر راحته همسرم به من توجه نداره... دلیل شکایتشان عدم اگاهی از خصوصیات طبعی و مزاجی است✅
💞پس دانستن این مطالب می تونه کمک بسیار بزرگی به شما عزیزان کند که درک متقابل از هم داشته باشید و زندگی شیرین تری را تجربه کنید💞
🔸حتما با ما همراه باشید تا اتفاق های خوبی در زندگی تون بیفته😊👌 حتما دوستان تون را به کانال دعوت کنید تا انها هم از زندگی لذت بیشتری ببرند💞 آنچه بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسند👌 موفق باشید💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به ساختمان شرکت که رسید، همان نزدیکی، اتومبیل را پارک کرد و داخل شد. به سمتِ آسانسور رفت وارد شد و دکمه طبقه ۱۲ را فشار داد. در آهسته بسته شد. رو به آینه برگشت و به ظاهر مرتب و اتو کشیده خودش نگاهی انداخت. آه سردی کشید و از شدت عصبانیت دندان هایش را به هم فشرد. ملودی آسانسور قطع شد و طبقه دوازدهم را اعلام کرد. دستش را روی موهایش کشید و خودش را مرتب کرد و خارج شد. دربِ شرکت باز بود. کمی ایستاد و بعد وارد شد. منشی با دیدنش بلند شد و سلام وخوش آمد گفت. امید سری تکان داد و یک راست به سمتِ اتاق پدرش رفت. از پشتِ در شنید که داشت با تلفن صحبت می کرد. چند ضربه به در زد و وارد شد. پدرش با دیدنِ او به سمتِ پنجره چرخید و صدایش را پایین تر آورد. امید عصبی شد و دستهایش را مشت کرد و فشرد. جلو رفت و از روی میز دستمالی برداشت و کف دست هایش را خشک کرد. جای زخمش سوخت؛ ولی هیچ چیزی از بودن کنار پدرش بیشتر عذابش نمی داد. در این میان، مساله ای که این جور وقت ها فکرش را مشغول می کرد، رفتارِ سازشگرانه مادرش بود. چرا اینقدر با این مرد مدارا می کرد؟ چرا همیشه کوتاه می آمد؟ چرا جدا نمی شد و خودش را راحت نمی کرد!؟ لابلای حرف های پدرش کلمه چراغ را شنید. یکباره به یاد نیمه شب گذشته افتاد. آنقدر افکارش مشوش شده بود که فراموش کرده بود در مورد آن مساله با مستخدمشان صحبت کند. حس خوبی نداشت، صندلی را کمی از میز عقب کشید و خودش را روی آن انداخت و منتطر ماند تا تلفن پدرش تمام شود. معلوم نبود این بار چه آشی برایش پخته! 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490