💠 در روایت است هر که #دعای_مجیر را در «ایام البیض» ماه رمضان یعنی در روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم این ماه مبارک بخواند گناهش آمرزیده مىشود، هر چند به عدد دانههاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد!
التماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
عارف وارسته مرحوم سید علی نجفی یزدی (ره) :
🌼شما که به فکر سلامت دل هستید، چرا می گذارید روی آینه دلتان غبار بنشیند؟ تندتند با استغفار این آینه را پاک کنید. نگذارید زنگ بزند!
📙 کتاب سرّ عشق
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
💠 حدیث 💠
❇️سه نشانه ریاکار
🔻قالَ اميرُالمؤمنين عليه السلام:
🔹ثَلاثُ عَلاماتٍ لِلْمُرائى: يَنْشِطُ اِذا رَأىَ النّاسَ وَ يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ اَنْ يُحْمَدَ فِى جَميعِ اُمُورِهِ.
رياكار را سه نشانه است:
1. هرگاه مردم را ببيند، با نشاط و تحرّك مى شود.
2. هرگاه تنهاست، سست و بى حال است.
3. و دوست دارد در همه كارهايش او را تعريف كنند.
📚وافى، ج 5، ص 856
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#پیام_معنوی
🌙 معنای ضیافت 🌙
⚜💠 باید از تعبیر ضیافت متوجه وجوه صعویت و سختی ماه رمضان شده باشیم. 👌👌
⚜💢 چون انسان در ضیافت؛ هر چند پرموهبت هم باشد👈 نمی تواند به راحتی خانه خودش باشد💯
⚜♻️ و به دلیل مودب بودن؛ نسبت به وقتی که در خانه خودش هست مودب تر است.
⚜🔰ادم در مهمانی هر چقدر هم بهش خوش بگذره نمی تواند هر رفتاری که دلش می خواهد انجام دهد💯⚠️
⚜⬅️ و بسته به درجه اهمیت و ابهت مهمانی؛ بیش از آن که به فکر راحتی خود باشد 👈در اندیشه بهره برداری است. 💢💯💢
💙علیرضا پناهیان 💙
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگي
به خاطر بسپار ...
زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است.
تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است.
زندگی ما با تولد شروع نمی شود؛
با تحول آغاز میشود.
لازم نیست بزرگ باشی تا شروع کنی،
شروع کن تا بزرگ شوی ...
باد با چراغ خاموش کاری ندارد
اگر در سختی هستی بدان که روشنی...
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🔸اميرمؤمنان امام علی عليه السلام فرمودند:
🍂 بهترين زنان شما پنج دسته اند.
گفتند:
آن پنج دسته كدامند؟
حضرت فرمودند:
🍃 زنان ساده و بى آلايش،
🍃 زنان دل رحم و خوش خو،
🍃 زنان همدل و همراه،
🍃 زنى كه چون شوهرش به خشم آيد تا او را خشنود نسازد، خواب به چشمش نيايد،
🍃 و زنى كه در نبود شوهرش از او دفاع كند.
✅ چنين زنى كارگزارى از كارگزاران خداوند است و كارگزار خدا هرگز خيانت نمى ورزد.
📚کافی
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از صوت | علیرضا پناهیان
980228-Panahian-M-ImamSadegh-GonahChistTobeChegooneAst-13-18k.mp3
8.79M
🔉 #گناه_چیست؟ توبه چگونه است؟ (۱۳)
📅 جلسه سیزدهم | ۹۸/۰۲/۲۸
🕌 تهران، مسجد امام صادق(ع)
@Panahian_ir
@Panahian_mp3
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
باغ گل ها💐
دریک باغِ زیبا ؛ گل های زیادی روئیده بود. که کنارِ هم به شادی زندگی می کردند.
پروانه های رنگارنگ و زیبایی؛ هر روز روی این گلها می نشستند و از زیبایی آنها لذت می بردند.
همه حیوانات وپرنده ها؛ از زیبایی این باغ تعریف می کردند.
روزی یک موشِ بدجنس و حسود؛ که خبرِ این همه زیبایی را شنیده بود؛ تصمیم گرفت تا به این باغ برود و ریشه گل ها را بِجَود تا دیگر گلی باقی نماند.
دور تا دور باغ؛ دیوار بود.
موش شبانه؛ با زحمت زیاد زیرِ دیوار سوراخی ایجاد کرد و واردِ باغ شد.
چون شنیده بود که باغ؛ نگهبان دارد. خود را در گوشه ای پنهان کرد.
شبِ بعد؛ آهسته به کنارِ بوته ی گلی رفت و زمین را سوراخ کرد وبه ریشه ی گل رسید.
با دندانهای تیزش؛ ریشه گل را خورد.
ودوباره به مخفی گاه خود رفت.
صبح که پروانه ها به گل ها سر کشی کردند؛ دیدند که گلِ بیچاره پژ مرده شده و افتاده.
سریع کبوتر را که نگهبانِ باغ بود؛ صدا زدند.
کبوتر که دقت کرد؛ فهمید که کارِ موش است. پس تصمیم گرفت که شبها هم بیدار باشد تا موش را به سزای عملش برساند.
آن شب هم موش، از تاریکی استفاده کرد وگل دیگری را نابودکرد.
ولی شبِ بعد کبوتر تمامِ باغ را زیرِ نظر گرفت.
تا اینکه با شنیدنِ صدای کندنِ زمین؛ موش را پیدا کرد.
قبل از اینکه موش بتواند به داخل زمین برود. به او گفت:
_بهتره از این باغ بری و دست از این کارت برداری.
موش خندید وگفت:
_من تا تمامِ این گل ها را نابود نکنم از اینجا نمی روم. توهم اگر مزاحمِ کارم بشی. تورا هم نابود می کنم.
وبعد هم به کبوتر حمله کرد.
کبوتر بال بال می زد تا جلوی خرابکاری های موش را بگیرد.
گل ها وپروانه ها همه خواب بودند و از سر و صدای آن ها بیدار نشدند.
هر چه کبوتر بال بال می زد؛ موش بیشتر و بیشتر چنگالهای تیزش را در بدنِ او فرو می کرد.
بالها و بدنش زخمی شده بود و خونش روی زمین می ریخت.
ولی دست از مبارزه برنمی داشت.
تا اینکه بدنِ بی جانش روی زمین افتاد.
موش ِ بدجنس از موقعیت استفاده کرد و چنگالش را در قلب ِ کبوتر فرو کرد.
کبوتر در لحظه آخر تمامِ توانش را جمع کرد و فریادی کشید؛ که به گوشِ دیگرِ کبوتران رسید و دیگر نفسی برایش باقی نماند.
موش که خسته شده بود؛ به مخفیگاه خودش برگشت و با خیالِ راحت خوابید.
صبح که شد؛ بِدونِ ترس و با خوشحالی؛ از جایش بلند شد. وآماده شد برای نابودیِ کلِ باغ.
ولی وقتی بیرون رفت. دید که جای جای باغ گل های لاله روئیده و باغ زیباتر از قبل شده.
با عصبانیت به طرف گل ها حمله کرد.
که دسته ای کبوتر به طرفش آمدند. با دیدنِ آن همه کبوتر؛ از وحشت پا به فرار گذاشت و برای همیشه از باغ رفت.
وآن باغ با آن گلهای لاله ی زیبا هنوز زیباست.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون