هدایت شده از گسترده مارال
❌👇 سوتی روز عقد من💋😋🙈
دوران نامزدی همیشه دوس داشتم نامزدم دستمو بگیره یا حرف عاشقانه بزنه ولی نامزدم از اونجایی که خیلی مذهبیه میگفت تا محرم نشدیم به هم دست نمیزنیم.
اون روزا من دانشجو بودم و خوابگاهی. نامزدم دو هفته ای یه بار میاومد پیشم. یه بار که با هم بودیم برف اومده بود منم مثل خنگا کفش پاشنه بلند پوشیده بودم. روی برف ها لیز خوردم در حال زمین خوردن بودم که دستمو گرفتم سمتش تا من تعادلمو حفظ کنم که زمین نخورم اونم دستشو کشید. منم به یه بهونه ای باهاش قهر کردم، برگشتم خوابگاه. زنگ میزد پیام میداد من باهاش سرد برخورد میکردم. خلاصه دو سه روز بعد از لیز خوردن من روی برف ها زنگ زد گفت میخام عقد کنیم (منم تو دلم عروسی بود) بهش گفتم نمیدونم هر کاری که دوس داری بکن. مقدمات عقد فراهم شد و تو خونه ی ما مراسم عقد برگزار شد. ولی روز عقد من برای یه کاری رفتم اتاقم وقتی وارد اتاقم شدم چند دقیقه بعد یکی دیگه هم وارد شد رومو برگردوندم ببینم کیه که خشکم زد هیچی نفهمیدم👇🙈
https://eitaa.com/joinchat/1861812241C25096ca24c
#وای_چه_سوتی_فجیعی😁🤦♂