غم کودکان به خون خفته
زمان نشستن، زمان دعا نیست
به سجاده ماندن برادر روا نیست
چه طوفانی از قدس برخاست، آیا
بَعَثنا عَلَیکُم عِباداً لَنا نیست؟!
کجا مانده پای تو ای اربعینی!
مگر آخر راه تو کربلا نیست؟
غم کودکان به خون خفته آیا
برای تو ای روضهخوان آشنا نیست؟
محرّم گلو پاره میکردی از غم!
گلوی تو را قدر یک آه جا نیست؟
فلسطین بمیرد، شرف سربریدهست
که جز غیرت امروز بر نیزهها نیست
حسینی که من میشناسم، برادر!
همین جاست امروز، در بوریا نیست
اگر مرد میدان حرفی، بماند
که مرز عمل عرصهٔ ادّعا نیست
به أین الحسینی که از دل نخواندیم
عزیزی میآید که محتاج ما نیست
✍🏻 #محسن_ناصحی