"بسمالله الرّحمن الرّحيم "
✨بیا باهم نهجالبلاغه بخوانیم✨
🔷ادامه خطبه ۱ [و من خطبة له عليهالسلام يذكر فيها ابتداء خلق السماء و الأرض و خلق آدم]
#مولامیفرمایند: وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلاَ مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ
و آن كس كه بگويد «خدا در چيست؟» او را در چيز ديگرى پنداشته است، و كسى كه بپرسد «خدا بر روى چه چيزى قرار دارد؟» به تحقيق جايى را خالى از او در نظر گرفته است.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔶شرح:
امام (ع) در اين بخش از خطبه، انگشت روى نقاط بسيار حسّاس و دقيق و ظريفى از مباحث توحيدى گذاشته و در عباراتى كوتاه و پر معنى پنج نكته را بيان مىفرمايد: نخست نامحدود بودن ذات پاكش از نظر مكان - و يا به تعبيرى ديگر برتر از مكان بودنش - را بيان مىكند، مىفرمايد: «كسانى كه سؤال كنند و بگويند خدا در چيست او را در ضمن موجودات پنداشتهاند» . زيرا واژۀ «فى» (و معادل فارسى آن «در») در جايى به كار مىرود كه موجودى ظرف وجود ديگرى شود و بر آن احاطه داشته باشد، مانند بودن انسان در خانه، يا گل در باغ و يا حتّى گلاب در لا به لاى ذرّات گلبرگها و نتيجۀ آن محدود بودن ذات اوست و همان گونه كه در بالا نيز اشاره شد، تمام دلايل توحيد نشان مىدهد كه ذات او نامحدود از هر جهت است.
همچنين اگر كسى سؤال كند كه خدا بر چه چيز قرار دارد؟ (بر عرش، بر كرسى، بر فراز آسمانها) او نيز خدا را محدود شمرده، چرا كه مناطق ديگر را از او خالى پنداشته است. لازمۀ اين سخن نيز محدوديّت ذات پاك اوست كه با واجب الوجود بودن سازگار نيست و بنا بر اين تمام كسانى كه او را بر فراز عرش يا در آسمانها و يا در هر جاى ديگر مىپندارند، موحّد خالص نيستند و در واقع پرستش مخلوقى مىكنند كه با فكر خود ساخته و نام «اللّه» بر او نهادهاند. (خواه در جرگۀ عوام باشند يا در لباس و سكوت خواصّ).
گاه بعضى از ناآگاهان چنين پنداشتهاند كه آيۀ شريفۀ «اَلرَّحْمٰنُ عَلَى اَلْعَرْشِ اِسْتَوىٰ» دليل بر جسمانيّت خداوند و قرار گرفتن او بر عرش است، در حالى كه جملۀ «استوى» به معناى سلطه بر چيزى مىباشد و تنها به معناى سوار شدن و نشستن بر چيزى نيست و اصولا تعبير «استوى على العرش، بر تخت سلطنت قرار گرفت» در مقابل «ثلّ عرشه، تختش فرو ريخت» كنايۀ معروفى است كه در موارد رسيدن به قدرت و يا كنارهگيرى از قدرت به كار مىرود نه اين كه به معناى شكستن تخت سلطنت يا نشستن بر آن بوده باشد. بنا بر اين «استوى على العرش» به معناى استقرار حكومت و حاكميّت خداوند بر عرش است.
به هر حال بسيار كودكانه است كه اگر كسانى بخواهند از اين تعبير، توهّم جسميّت خداوند را داشته باشند.
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#کلامامیر
#نهجالبلاغهخوانی
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفرَج
#اَللّٰهُمَّالْعَنِالْجِبْتَوَالطّٰاغُوتَوَالنَعثل
#یادتوآرامشجانمناست
#نامتوذکرسحرگاهمناست
از امام باقر(عليه السّلام) روايت است كه دربارۀ شيوۀ حكومت حضرت قائم (عليه السّلام) فرمودند:
حضرت قائم[عجّل اللّه فرجه الشريف] با امرى جديد و كتابى نوين و قضاوتى تازه كه بر عرب شديد است بپا خواهد خاست.
غیبت نعمانی، صفحه ۱۲۲
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفرَج
#اَللّٰهُمَّالْعَنِالْجِبْتَوَالطّٰاغُوتَوَالنَعثل
#السلامعلیکیاصاحبالعصروالزّمان
《دورهمیهای مهدوی》
ویژهی خادمین نوجوان وجوان آستان مبارک امامزاده حسین(علیه السّلام)
گفتگوهای صمیمی درباره آنچه که از #امامزمانمان نمیدانیم.
اکنون و دراین زمان برای رفع غربت #صاحبومولایمان چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
جمعهی این هفته از ساعت ۱۴ الی اذان مغرب(برای درست کردن هدایای جشن ۱۳ رجب)
مکان: کتابخانهی امامزاده
#قدمیکوچکبرایفرج
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفرَج
#اَللّٰهُمَّالْعَنِالْجِبْتَوَالطّٰاغُوتَوَالنَعثل
مولاجان[روحی لک الفداء]
هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ وَ الْبُكَاءَ
آیا كمك كنندهای هست كه همراه او به مدت طولانی داد بزنم و با صدای بلند گريه كنم و اشك بريزم؟
فرازی از دعای ندبه
خدایا، ذرهای، فقط ذرهای به ما بفهمان که امام صادق[روحیلهفداء] چرا اینقدر در فراق و هجر مولای ما بیتاب و بیقرار است که برای گریه و فغان کمک میخواهد.
آقا جان، قطرات اشک بیمعرفتیم به کارت میآید؟
چه کنم همه بضاعتم همین است.
#وَامْنُنْعَلَیْنَابِرِضَاهُ
"بسمالله الرّحمن الرّحيم "
✨بیا باهم نهجالبلاغه بخوانیم✨
🔷ادامه خطبه ۱ [و من خطبة له عليهالسلام يذكر فيها ابتداء خلق السماء و الأرض و خلق آدم]
#مولامیفرمایند: كَائِنٌ لاَ عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لاَ عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ لاَ بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْءٍ لاَ بِمُزَايَلَةٍ
در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چيزى به وجود نيامده است. با همه چيز هست، نه اينكه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔶شرح:
در بخش ديگرى به نامحدود بودن او از نظر افق زمان اشاره مىكند و ازليّت او را شرح مىدهد، مىگويد: «او وجودى است كه همواره بوده و از چيزى به وجود نيامده است و موجودى است كه هرگز سابقۀ عدم ندارد». به اين ترتيب با همۀ مخلوقات متفاوت است زيرا آنها همه، سابقۀ حدوث و عدم دارند. تنها وجودى كه داراى اين سابقه نيست، ذات پاك اوست. و اصولا به كار بردن واژههاى «كائن» و «موجود» بدون آن كه مفهومش از صفات مخلوقات و سابقۀ عدم پيراسته شود، امكانپذير نيست.
در جملۀ بعد اشارۀ بسيار لطيفى به چگونگى رابطۀ مخلوقات با خالق و ممكنات با واجب الوجود كرده، مىفرمايد: «او با همه چيز است، امّا نه اينكه قرين آنها باشد و غير همه چيز است، امّا نه اينكه از آنها بيگانه و جدا باشد». بسيارى از مردم و حتّى بسيارى از فلاسفه و دانشمندان رابطۀ خداوند را با موجودات، رابطۀ دو وجود مستقلّ با يكديگر پنداشتهاند كه يكى، مخلوق ديگرى است. مثل اين كه شعلۀ عظيمى وجود داشته باشد و شمع كوچكى را با آن روشن كنيم، در حالى كه حقيقت، چيز ديگرى است. تفاوت مخلوق و خالق، تفاوت يك وجود ضعيف و قوى نيست، بلكه تفاوت، تفاوت يك وجود مستقل در تمام جهات و يك وجود وابسته است. تمام عالم هستى به او وابسته است و لحظه به لحظه، نور وجود را از او مىگيرد. خداوند از عالم هستى جدا نيست و در عين حال عين موجودات نيز نمىباشد (آن چنان كه قائلين به وحدت وجود و موجود از صوفيه پنداشتهاند) و توحيد واقعى منوط به درك اين حقيقت است. اين حقيقت را مىتوان با مثال زير روشن ساخت (هر چند اين مثالها نيز ناقص است): شعاع و پرتو آفتاب گر چه وجود دارد و غير از قرص خورشيد است، ولى پيوسته و وابستۀ به آن است، يعنى غير آن است امّا نه مغايرت به معناى بيگانگى و جدايى و استقلال، و همراه آن است، امّا نه به معناى يگانگى و وحدت.
بدون شك پيوند و ارتباط موجودات اين عالم با ذات پاك خداوند از اين هم نزديكتر و وابستگى آنها به او از اين هم بيشتر است و در واقع مثال دقيقى در اين جهان براى اين وابستگى و يگانگى، در عين دوگانگى (وحدت در كثرت) نمىتوان پيدا كرد. هر چند مثالهايى همچون مثال بالا - و يا مانند تصوّرات ذهنى انسان كه وابسته به روح اوست و از او جداست و در عين حال وابسته به اوست و بدون او مفهومى ندارد - تا حدودى مطلب را روشن مىسازد.
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#کلامامیر
#نهجالبلاغهخوانی
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفرَج
#اَللّٰهُمَّالْعَنِالْجِبْتَوَالطّٰاغُوتَوَالنَعثل