eitaa logo
آستانِ مهر
7.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3هزار ویدیو
69 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 ا❁﷽❁ا 🌱 وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ اعراف_۵٨ و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون می آید. «حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها؛ يعنى انسانى كه جامع تمام كمالات ملكى و ملكوتى و فاقد تمام عيب‌ها و نقص‌ها. او مصداق عينى اين آيه است. شما هر چه حقيقت معنوى در اين عالم مى‌بينيد، از ايشان ظهور كرده و هر چه نعمت اخروى است، فرداى قيامت در كنار ايشان بروز مى‌كند.» 🎙 شیخ حسین انصاریان حفظه‌الله 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
گزارش تصویری حلقه ی معرفت با سخنرانی سرکار خانم مومنی با موضوعیت هنر عبودیت و بندگی حضرت زهرا سلام الله علیها و مداحی خانم مولایی بمناسبت دهه ی فاطمیه در رواق حضرت خدیجه سلام الله علیها برگزار شد . ➿🥀➿🥀➿🥀➿🥀 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
بیست و هفت رمان1361.mp3
زمان: حجم: 14.31M
🎧 ۱۳۶۱ همونجور که یادتونه درقسمت بیست وششم داشتیم 👇 احمد اونشب چه ماجراهای داشت😱 ببین چی شد؟ رفت منزلی که... وای خاطره هاش زنده گوشش هنوز تیرمیکشید.. وقتی بخیه پیشونی پسر داخل عکس رو به پدرش نشون داد و گفت کی اینکاررو کرده؟ گفت بچه که بود یه بچه ی دیگه سنگ زد توی سرش ... توی چشمش نگاه کرد و گفت دوست شما پسرمنه؟ احمد باناباوری دید پدرش عجب مردی بود بدون لرزش صدا تمام متن نامه بنیاد روخوندو سجده رفت وصلوات فرستاد... دیدیم که احمد وقتی دید مادر داره کفشاشو جفت میکنه درهم فروریخت وتصمیم گرفت کارشو ادامه بده ... احمد وقتی رفت توی اون کوچه ی دوتا داداش، یارو نبود و احمدم رفت دم در اون خانمه که مادر نرگس خانم بود ... آخی وقتی خبر داد که حسین تیرخورده نرگس گفت بابامه .... احمد گیج شده بود 😢 وامشب ادامه ماجرارو باهم بشنویم 😊 نظرات وپیشنهادات شما : @astanee_mehr 🎙 با خوانش هنرمندانه نویسنده ی کتاب: مطهره پیوسته 🍂°•°•💎•°•°🍂 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
اَشهَدُ اَنَّنی اَحبَبتک مَرَّه وَمازلت.... گواهی میدهم که من یکبار عاشقت شدم و هنوز هم......... 〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️ @astanehmehr
💠 💎 مهربان باشیم 🔻وَ قَالَ علیه‌السلام: قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه. 🔸و درود خدا بر او، فرمود: دل هاى مردم گريزان است، به كسى روى آورند كه خوشرويى كند. 📔 نهج‌البلاغه، حکمت50، نسخه‌ی صبحی صالح 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🌷دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم و نام 🌷غافل از این که زهرا(س)گمنام میخرد. ┄┅|°⊰•.᯽⃟💐⃟᯽.•⊱°|┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مامان نگران کرونای بابا بود و روزی چندبار بهش زنگ میزد و ازش تست تنفس میگرفت. بابا کله شق بازی درمی آورد و اصلا دکتر نمیرفت میگفت هروقت خیلی حالش بدبشه حتما میره. چند روز گذشته بود ولی هربار ازش میپرسیدیم بهتره یانه میگفت چمیدونم همونجوری هستم. بابا هر روز بدتر میشد و مافقط میرفتیم آب هویج و سوپ براش می بردیم. اعصاب بابا بهم ریخته بود و میگفت انقد غذا براش نبریم. خلاصه همش دلشوره داشتم و اخبار کرونا بهم اضطراب می داد.به خدا میگفتم خدایا منو برای بچم و بچم رو برام نگهدار.🤲 هم خوشحال بودم هم نگران. بابا با فاصله چندمتری از ما می اومد دم در و ماسک زده و الکل بدست سوپش رو برمی داشت و می برد. میگفت کلی ظرف توی خونه تلمبار شده و وسط هر جملش ده بار سرفه میکرد. یه شب ترس عجیبی بدلم افتاد و نصف شب گریه ام گرفت. مثل بچه ها شده بودم و به احسان میگفتم من قورمه سبزی میخام و واقعا هم شدیدا بوی قورمه سبزی توی سرم میپیچید.😇😇 احسان که خوشحال بود فوری لباس پوشید و سوار ماشین شد رفت تا برام قورمه گیر بیاره.رفت تا یکساعت هم توی خیابونها با مغازه های چلوخورشتی و رستورانهای بسته مواجه شد و اومد خونه. وقتی رسید من داشتم گریه می کردم و مثل بچه ها پا می کوبیدم که غذامو‌ بیارین دلم قورمه میخاد😳 خودمم نمیدونستم چرا اینجوری شده بودم بخاطر غذا گریه میکردم و لج کرده بودم. احسان اومده بود با یه پرس غذا که قیمه بود. انقدر ناراحت شده بودم که نگو.😔 اصلا باورم نمیشد بجای قورمه سبزی باید قیمه بخورم. دوباره گریه کردم که نمیخام و فقط قورمه سبزی بهم برسونید😐😁 مامان بنده خدا متعجب نگام میکرد و انگار مرضی گرفته باشم برام غصه میخورد و میگفت ناراحت نباش الان برات میپزم. گریه من هم قطع نمیشد. خلاصه راه افتادیم و سوار ماشین احسان شدم رفتیم سمت جاده تهران که از رستورانهای بین راهی قورمه سبزی گیر بیاریم . اونشب قورمه سبزی رو توی یه رستوران بین راهی زشت خوردم.اولش خیلی خوشمزه بود و با حرص و ولع خوردم ولی وقتی رفتیم که برگردیم خونمون توی جاده همه رو بالا آوردم. مدام دلم بهم میریخت و خودم رو لعن میکردم که غذای توراهی نامناسب رو خورده بودم. خلاصه بساط جدید ویارهام پهن شده بود و من هرشب هوس غذایی میکردم که نه دسپخت من باشه نه مامان. یک شب قورمه سبزی و یک شب قیمه.یک شب مرغ و یک شب املت قارچ😳 قابل پیش بینی هم نبود و من ناگهان همه رو غافلگیر میکردم و از این بابت هم خیلی عذاب وجدان داشتم😢 دلم نمیخواست اصلا از این اداها داشته باسم.من همچین رویایی نبودم و از این بابت خجالت زده بودم. ✍مطهره‌ پیوسته 🤰🏻🐣🤰🏻🐣🤰🏻🐣🤰🏻🐣 @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 به اندازه‌ی تموم برگ‌هایی که تو این پاییز به زمین ریخت، می‌خوام فدای دلتنگی خواهری بشم که به زیارت برادر نرسید... پاییز، فصل دلتنگی تموم شد، ولی دلتنگی‌ خواهر برای برادر برای همیشه باقی می‌مونه... پاییز تموم شد، ولی دلتنگی ما برای حرم بهشتیِ امام الرئوف باقی می‌مونه... شب یلدا... رسمه یاد کنند از بزرگترها سلام بزرگترِ همه‌ی ما یا امام رضا علیه‌السّلام... 📸جلال بهنام 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ای‌شھدا.... در‌این‌شلوغی‌دنیافراموشتان‌نکردیم؛ در‌شلوغےقیامت‌فراموشمان‌نکنید دستمان‌رابگیرید..... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @astanehmehr