4.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
زائر نشدم ولی خریدار، رضاست
دل داده ام و دلبر و دلدار، رضاست
واکن گره ی فاصله را آقاجان
آهوی دلم لحظه ی دیدار، رضاست...
✍زهره قاسمی
💐🌸💐🌸💐🌸
@astanehmehr
🌷رزق در بین الطلوعین است، بین طوس و قم
رزق از دو سفرۀ موسى بن جعفر میرسد
هم به زیر دین قم، هم زیر دین مشهدم
گاه به داد من برادر، گاه خواهر میرسد...
ولادت آقا جانمون،مبارک😍
#نقاشی_نقطهای
.
.
.
#امام_رضا_علیه_السلام
#مشهد_مقدس
#باب_الرضا
#نقاشی_دیجیتال
#دلتنگ_حرم
🎨 @foruq_z_farrokhi
🌟🧡🌟
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادر کوچیک داشتن اینطوریه:
خودش هنوز پوشک باشه🥰
😍 @astanehmehr 😍
#خاطراتمامان۴۲
#شیرینیهایدوقلوبودن
دوتا کوچولوی تپل به ما اضافه شده بود.ما یه خانواده پنج نفره شده بودیم. 😁چطور شده بود که اصلا به دوقلو بودن بچه ها هیچ فکر نکرده بودیم. خدایا اینو بغل میکنم اونم بغل میخاد نیازشون به من همزمان بود. محمدجواد هم کوچولو بود و نمیتونستم ازش کمک بگیرم.🥴احسان دلش برام میسوخت و حتی چند روز درمیون مرخصی می گرفت که کمکم کنه.پریسا هم می اومد کمکم. مادرشوهرم هم دست بکار شده بود و خونمون می موند که ما از پس تپلها بر بیایم. احساس میکردم محمدجوادم خیلی مظلوم واقع شده این وسطها داشت زندگی می کرد و وقت نمیکردم بهش برسم. فرنی و سوپ و امکانات فوق العاده مادر داشتنش تعطیل شده بود و واقعا تا یک ماه اول نمیفهمیدم شبه روزه ناهار خوردم شام پختم مسواک زدم یانه🥴
انقدر همه چیز بهم قاطی شده بود مثل فیلمی که در حالت سریع پخش بشه در نا ارامی و تکاپو غرق بودم. تپلها یا همزمان شیر می خوردند یا همزمان گریه و دلدرد داشتند و یا همزمان می خندیدند. لحظات ناب و رویایی خنده هاشون خستگی رو از تنم بیرون می کرد.عروسکهای مامان😍
دخترم رو با موهای دو گوش بسته تصور میکردم و با سنجاق سر نوزاد خوشگلش میکردم. لپهای آویزونش و صورت لطیفش برام لذت بخش بود.مردونگی توی چشمای محمدرضا نمایان بود.چقدر احسان بود خدایا😂
محمدجواد بچه مظلومم از سر حسادتی که طبیعی بود بچه ها رو با فشار انگشتاش نازی می کرد و می گفت نانا
احتمالا منظورش یچیز تو مایه های ناناز بود.
از اینکه نمی تونستم سه تا بشم و برای هرسه تاشون به یک اندازه مادری کنم دلخور بودم و عذاب وجدان داشتم.
احسان هم مظلوم تر از محمدجوادم بود.همسر مهربان و بیصدای من اعتراضی نمی کرد و همه چیز رو منطقی میدید و می پذیرفت.وقتی می رسید خونه پاچه شلوارش رو میزد بالا و برام حمام دستشویی رو میشست و لباسهای بچه ها رو توی پودر صابون تمیز میسشت.شرمنده می کرد. یهو میدیدم داره سیب زمینی پوست میکنه و رنده میکنه.شرمنده می کرد شام میپخت. برای راحت تر شدن کارهای من یخچال کوچیک دیگه ای رو خریده بود که بتونم غذاهارو موقع بارگذاشتن دوبرابر بپزم و باقیش رو تو یخچال بزارم و فردا بخوریم.اینطوری خیلی مشغول غذا نمیشدم.هرکسی می اومد کمکم از سروصدا و همهمه خونمون فرار می کرد و دیگه نمی اومد😬
کاش یه خواهر داشتم😔
مامان مینا پادرد داشت و دیگه نمی تونست از پله های ما بالا بیاد و همش میگفت شما بیاید خونمون
احسان بعد از دو ماهگی بچه ها خونه رو برامون عوض کرد شرمنده کرد😊
واقعا به این تغییر احتیاج داشتیم اما باوجود سه تا نغنغو چطوری اثاث کشی کردم هیجان انگیزه
برای دوقلوها تاب زده بودیم و من بین دوتا تاب می نشستم و همزمان با دو دستم بچه ها رو به دو طرف تاب می دادم. محمدجواد هم می اومد توی دامنم و انتظار داشت موهاشو نوازش کنم یا پشتشو بخارونم😕.خدایا بده دست سوم
یکروز صبح که انقدر معطل بچه ها بودم که پایانی بهش نبود و تا دو و نیم که احسان بیاد فقط شیر دادم و جا عوض کردم و تاب دادم.دلم برای کتابی که نصفه نوشته بودم می سوخت.داستانی که قسمتی ازش روی کاغذ و قسمتی ازش توی ذهنم و قسمتی ازش در حال اجرا توسط فرزندانم بود.کارهای بانمک و دل انگیزشون رو توی کاغذ یادداشت می کردم تا بعدا بتونم توی کتابم بیارم.احتمالاپنج سال دیگه به وقوع می پیوست
خلاصه برای رفتن به خونه جدید مهیا و اماده بودیم.الحمدلله تپلها شبها با تاب می خوابیدند
ولی همچنان این محمدجواد بود که روبروم با چشمای باز نشسته بود و میگفت اذذا
به عبارتی غذا
ترفندی که منو از جام بلندمیکرد تا باهاش بیدار بمونم و غذا بپزم و مثل همیشه محمدجواد نخوردش
و صبح باباش یخزده ی غذای پسرش رو بخوره
نه خواب داری نه خوراک
الهی تپلشی پسرم😐😘
✍ مطهره پیوسته
🐥🍃🐣🌸🐥🍃🐣
🎊 🍃 #مهر_و_ماه
من برای شما نامهای نوشتم ولی شهرم کبوتر نداشت.
چشمهایم خیسخیس خوابشان برد.
شما بودید، خود خودتان!
با یک عالمه آهو دور تا دورتان! نامه را گرفتید،
لبخند زدید و صبح وقتی چشمانم بیدار شدند، دستهایم را دیگر ندیدند...
من بال داشتم، سفیدِ سفید. 🕊
🙂✍🏻 فقط نوشته بودم:
«کاش کبوترت بودم …».
#میلاد_امام_رضا #دهه_کرامت
🔷🔸💠🔸🔷
@astanehmehr | «آستانِ مهر»
2022_10_31_08_43_59_128kbs.mp3
زمان:
حجم:
10.33M
💞لایو ویروس های زندگی مشترک(۲)
#لایو
💫ادامه دارد.....
چهارشنبه آینده اینجا منتظرتونیم تا بقیه بحث رو خانم هژبری برامون بگن👌
#فاطمه_هژبری
#کارشناس_خانواده
@astanehmehr
نهمین محفل
مشکات الکریمه
به مناسبت ولادت امام رضا علیه السلام با حضور ۶٠٠ نفر از خادمین جوان بانوی کرامت، دانشجویان و زائرین جوان حرم مطهر، در شبستان حضرت زهرا علیها السلام برگزار شد.
اکران فیلم کوتاه با موضوع امام رضا علیه السلام، مولودی خوانی، اجرای مسابقه و اهدای متبرکات از برنامه های این محفل بود.
این محفل هر هفته چهارشنبه، ویژه بانوان جوان برگزار می شود.
#گزارش_تصویری
#مشکات_الکریمه
#هیئت #جوان
#دختران_جوان
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr