📚 #معرفی_کتاب
"مقصدمان شارع العباس بود، اما به لطف شانس همایونیمان اینبار نیز مسیر اصلی مسدود شد و آواره و سرگردان مسیر فرعی شدیم. در نگاه خسته همهمان، یک به جان مادرم دیگه نمیتونم راه برم خاصی بود و هرچه پیشتر میرفتیم، آثار گم شدنمان مشهودتر مینمود"
کتاب "#جوادی- کجایی؟" به قلم فاطمه تقیزاده سفرنامهای در قالب طنز است که توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده.
در این کتاب با اتفاقات طنز و شیرینی همراه خواهیم بود که در مسیر پیادهروی نجف تا کربلا برای راوی اتفاق افتاده است. طراحی جدید و خلاقانه این کتاب از ویژگیهای آن است. تمام روایت این کتاب در قالبی مشابه پستهای اینستاگرام طراحی و چاپ شده.
#اربعین
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr
#ادمین_نوشت
باشمام بانوی عزیزم
شما که مثل ماه هستی اما حس میکنی دلت رو غبار گرفته
بهترین راه سیر وسلوک به سمت خود خدا ، بررسی خودت و تنظیم پیچ ومهره ی روح خودته
بانو تو بهتراز هرکسی میتونی دل بتکونی و خدارو دودستی بیاری وسط قلبت بکاری❤
چجوری؟
بیا و با این دوره خودسازی همراه شو و قول بده حالا که دوماه محرم و صفر و اشک برسیدالشهدا علیها السلام دلت رو جلا داده و آماده براق شدن و خالص شدنه با یه همت و تلاش کوچولو باخودت خلوت کن و ...
بسم الله
🔹 ما جمعه ها بادوره خودسازی که از کتاب معراج السعاده برگرفته شده باشما هستیم باماباش
🍃🌼🍃
AudioMix_01-04-23_17-04-10-934_01-04-23_17-04-14-837_01-04-23_17-09-44-557.mp3
16.31M
🍃🌸 خدا درهمین نزدیکی ست یک قدم روی خودت بگذار قدم بعدی درآغوش خدایی
#آغوش_خدا
#خودسازی۱
✴️ خودپسند باشیم اما به این روش
✅بانو شیداصدیق
➿🍃🌸🍃➿🍃🌸🍃➿
@astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🚩 قسمت پنجم
#حرکتکاروان۲
🏴 #همراه_با_کاروان_اربعین
🍃🥀
#امام_حسینعلیهالسلام
#اربعین
🏴••♡••🏴••♡••🏴••♡••
@astanehmehr
#زائر_کوچولو
🔸شما می توانید عکس فرزند دلبندتان را حین عرض ارادت به بانوی کرامت به آیدی زیر:
@karimeh_135
ارسال کنید.
▫️▪️▫️▪️▪️▫️▪️▫️
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
آستانِ مهر
#اربعیننوشتهاییکمادر۵ ⭕️ ارز همدلی 🔹بعد از چند روز انتظار برای باز شدن سامانه سماح، حالا نوبت
#اربعیننوشتهای_یک_مادر۶
همسرم ۲۰۰ هزار دینار گرفته بود. حساب کتاب کردیم دیدیم برای پنج نفر احتمالا کم باشد و قرار شد، ۱۵۰ هزار دینار دیگر با گذرنامه من بگیریم.
رفتم روی اپلیکیشن بله ثبت نام کنم که دیدم برای تمام خوزستان فقط چهار شعبه بانک ارز اربعین میدهند، که سه تایشان خرمشهر و سر مرزها بود و میماند یکشعبه ی شوش که خب برای ما که دزفول بودیم مناسب بود.
حالا شنبه ۴ شهریور هم باید میرفتیم شوش و ارزها را میگرفتیم و هم نوبت تحویل مدارک مدرسه دخترم بود.
صبح زود من و همسرم راه افتادیم به سمت شوش. به شعبه که رسیدیم اول فکر کردیم هنوز تعطیل است ولی وارد که شدیم دیدیم باید اسم بنویسیم و نفر ۶۴ ام شدم! 😬
در این میان خانم و آقای مسنی را دیدیم که در «بله» ثبت نام نکرده بودند و می خواستند حضوری پرداخت کنند. اول که آمده بودیم کارمند بانک حضوری ها را هم قبول می کرد ولی تعداد که زیاد شد، دیدند افرادی هستند که اینترنتی پرداخت انجام داده اند و میزان ارز موجود در بانک احتمالا به همه نمی رسد، پس بعد از کمی داد و قال بنا بر این شد که کلا حضوری ها پذیرفته نشوند. 😐
حالا آن خانم اسمش در لیست نوشته شده بود اما هنوز ثبت نام بله را نداشت. گوشی اش را گرفتم جا نداشت. گوشی همسرش را گرفتم، اینترنتم را وصلش کردم و تا نصفه ی ثبت نام پیش رفته بودیم که پرسیدم، سماح که ثبت نام کردی؟! بر و بر نگاهم کرد!!! 🙄🙄
گفتم: «ثبت نام نکردی که حضوری هم بهت ارز نمیدن! تازه ثبت نام کردی، ۲۴ ساعت بعدش می تونی توی «بله» برا ارز ثبت نام کنی!» آه از نهادشان بلند شد. دوباره گفتم: «خب بیا فعلا ثبت نام سماحت رو انجام بدم». برای ثبت نام سامانه سماح نیاز به پرداخت حق بیمه بود. هرچقدر منتظر شدیم، پیامک رمز دوم برایش نمی آمد. یک بار ثبت نام منقضی شد. دوباره که اقدام کردیم، اطلاعات کارت دخترش را زدیم. دخترش اهواز بود و تلفنی پیامک رمز را برایمان خواند. ثبت نام سماح انجام شد.
گفتم: «خب ثبت نام بله را فردا صبح انجام بدید چون همیشه میگه ۲۴ ساعت باید بگذره». اما باز دلم نیامد و گفتم: «حالا بده یه امتحانی کنم» و امتحان کردم و در کمال ناباوری و میان بسم الله بسم الله گفتن های من و خودش، بی هیچ معطلی ثبت نام تا مرحله پرداخت پیش رفت. ترسیدم باز رمز دوم بازی دربیاورد پس دوباره دست به دامن کارت دخترش شدیم و ثبت نام کامل انجام شد.🙂
قربان امام حسین بروم که کلا با قانون ها و تبصره های دنیایی ما حال نمی کند و هی یک راه میانبری دارد! اصلا درستش هم همین است! آخر یعنی چه که امروز ثبت نام کن، فردا اطلاعاتش می آید در سامانه؟ مگر اطلاعات قرار است پیاده راه بیوفتند و از اینسایت به آن سایت بروند؟! والا!
خانم مسن شادمان و اشک در چشم بغلم کرد🥺 و به هم التماس دعا گفتیم و کنار چند خانمی که یکی از اصفهان آمده بود اینجا ارز بگیرد و برود سر مرز و حالا نفر ۹۰ ام لیست بود و یکی از روستاهای اطراف دزفول بود و همین خانم مسنی که از قضا دزفولی ساکن شوش از آب درآمد و یک دزفولی دیگر نشستیم به خاطره بازی اربعین های گذشته.
به همسرم گفتم ساعت نزدیک ده شده و هنوز ۴۰ نفر ارز گرفته اند. کو تا ۶۴! تو برو دزفول ثبت نام مبینا را انجام بده بعد بیا دنبالم. و رفت.
خانم دزفولی جوانی که کنارم نشسته بود و می خواست همراه دختردایی هایش به زیارت برود، اول گفت بیا پنجاه هزار دینار هم به نام خودت برای من ثبت نام کن پولش را بهت بدهم، اما بعد با باجه دار صحبت کرد و گفت می شود وقتی نوبت من (که جلوتر بود) شد بگویید با همید و مشکلی ندارد. یکی از دوستان همسرم هم آمد و او هم خواست که اسم او را هم بدهم.
در دلم آشوب بود از اینکه تا حالا کار بی نوبت انجام نداده ام ( یادم نمی آید که انجام داده باشم) حالا آن هم برای زیارت آقا امام حسین بخواهم بی نوبت کار کنم. هرچند مجوزش را خود رئیس شعبه داده بود. نوبتم که شد یک خانم مانتویی گیر داد که من دیدم این تنها بود، نباید برای بقیه ارز بگیره! کارمند بانک هم گفت اصلا نمی شود. ته دلم الحمدللهی گفتم و هرچند جلوی بقیه ضایع شده بودم اما خوشحال بودم که جلوی مردم ضایع شده ام و خدا اجازه نداد کار به بی نوبت ارز گرفتن و بعد ضایع شدن در قیامت بکشد.🤲 هرچند می دانم همین حدش هم احتمالا به پایم نوشته خواهد شد. خدایا ببخش! تو که می دانی من دلم برای آن خانم سوخت که شوهرش از سر کار مرخصی گرفته بود آورده بودش و هی غر می زد به جانش و خواستم تا دعوایشان نشده و اجازه خروج از کشورش را لغو نکرده کارش راه بیوفتد! 😔
ارز را که گرفتم رفتم مغازه های اطراف حرم دنبال خریدها.
حالا در حرم حضرت دانیال نبی نشسته ام به کارهای بدم فکر می کنم...
✍ زهرا آراستهنیا
شهریور ۱۴۰۲
#اربعین
#اربعین_خانوادگی
🏴@astanehmehr
🏴 #عرض_ارادت
دلم در پشت همین درب بس نشسته است
دق الباب میکند
سائل است
سائلی با هزار شرمندگی
دیوار ترک برداشتهی قلبم شکسته است
هر تکه اش را سپردم به زائرانی که از این باب عزم حریم جدتان را میکنند
چه هیاهویی است میان صحنتان بانو
رهسپاران نور گردا گرد حریمت جمع شده اند تا غبار صحنتان را به کربلا برسانند
السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها اشفعی لنا فی الجنه
🖋 فاطمه پاکدامن
🔳▪️▫️🔳
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
هدایت شده از معصومانه
40.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
══﷽════✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ 🖤
"در زیر خیمه اش همه یک خانواده ایم"
🏴در مدار عاشقی🏴
پنجشنبه ۹شهریورماه محفل دختران بهشتی
توسط خادمیاران محله توحید
برگزار شد.
🔹️پرده خوانی حماسه عاشورا همراه با کاروان شهدا توسط آقای برادران اجراشد.
🔹️در بخش بااین ستاره ها، خادمیاران از شهید مصطفی صدرزاده برای دوستان نوجوانشان توضیح دادند.
#خادمی_ارباب
#خادمیاران_محله
#محفل_دختران_بهشتی_حرم_مطهر
═══ 🖤 ⃟⃟ ⃟❀❀ ⃟⃟ ⃟🖤 ═══
https://eitaa.com/joinchat/4265214228Cebdf382139
═══ 🖤 ⃟⃟ ⃟❀❀ ⃟⃟ ⃟🖤 ═══
آستانِ مهر
#خاطراتمنوامربمعروفام۸ آهان راستی یه کم یه کم یادم میاد😅 یه جایی از بحث ک تمام جواباش رو منطقی دا
#خاطراتمنوامربمعروفام۹
راستی برگشتنی ما آخر اتوبوس بهمون رسید. حالا بغیر از دختری ک سمت چپم نشسته بود و اونم مقنعه ش یه مدتی افتاده بود و با اونم صحبت کردم خدا رو شکر، ولی سمت راستم سه تا خانم محجبه بودن😍 ( ردیف آخر پنج نفره ست.) یکیشون مانتویی محجبه و دوتاشون چادری و اصلا خود اونها هم خیلی خوشحال بودن از اینکه همه مون پیش همیم و میگفتن خدا رو شکر چه همسفرهای خوبی نصیبمون شد😍😅 از خودمون تعریف کنیم.
خدا رو شکر یکی از خانم چادری ها طب سنتی خونده بود و ب نظرم خدا برامون فرستاده بود و خیلییی خدا رو شکر واقعا😍 چون رایگان سوالامون رو پرسیدیم و جواب دادن و ایشونم چند تا امربمعروف تغذیه ای باحال بهمون کردن و خیلی موثر بود خدا رو شکر. بنظرم واقعا خدا ایشون رو فرستاد برامون.
ایشون گفتن هر روز یه لیوان شیر و عسل بخورید برای همه چی خوبه، خون رسانی ریه مو ناخن و ...، و گفتن امام علی (ع)بعد از هر غذا خدا رو شکر میکردن و میگفتن خدایا بهتر از این رو هم بهمون میده، ولی بعد از شیر ک خدا رو شکر میکردن دیگه اون دعا رو نمیکردن چون میگفتن دیگه بالاتر از شیر غذایی نیست🥛🍯
خیلی جالب بود. خدا رو شکر🌺
پیاده شدنی به دوتا خانمی که کشف حجاب کرده بودن تو اتوبوس، از اون برگه ها که متن قشنگ حجاب داره دادم و رفتم، و پلاک اتوبوس هم برای گزارش برداشتم که به راننده تذکر بدن که به کشف حجابی ها تذکر بدن🌺
👈 ادامه دارد......
✍ ع . حسن زاده
@astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🚩 قسمت ششم
#درصومعه
🏴 #همراه_با_کاروان_اربعین
🍃🥀
#امام_حسینعلیهالسلام
#اربعین
🏴••♡••🏴••♡••🏴••♡••
@astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانهای_عاشقانه_۳۶ ❤️ عروسک!😐😁 شاید گاهی به تو که دخمل گل مادری، عروسک هم گفته باشم اما با عرو
💌#مادرانهای_عاشقانه_۳۷
❤️ راه شیرین مادری
دنیای زیبای مادر! دخترک نازم!❤️
واقعا زندگی قبل از تو خیلی فرق داشت ، تو زندگی واقعی هستی و تو تمام زندگی مادر را خدایی کردی.
مادری یعنی رشد ، اصلا اگر من مادر تو نبودم چه بودم ؟؟ 😐😁
دخترم ! آدم تا مادر نشود ، پخته نمیشود. بزرگ نمیشود...
یک بار که تو را در پنج ماهگی به یک سفر کاری بردم ، یادم میآید که در یک مهمانی مریض شدی و من چقدر سختی کشیدم و چقدر خوشبخت بودم (و هستم البته!😁) که در خدمت تو بودم و پرستار شبانه روزی تو...
یادم آمد یک بار که ادرار سوختگی گرفته بودی ، تا صبح انقدر جای تو را عوض کردم و نگهداریات کردم که سرم جیغ کشیدی !😂 بچهی چند ماهه و جیغ 😂😂
مادر است و محبت خداییاش...
مادر است و عشق پاکش!
لذت مادری و نگهداری تو را با هیچ عوض نمیکنم.
یادم آمد که خرخون کلاسهای مدرسه و گاهی هم دانشگاه بودم.😁 اما آن زمانها خیال میکردم چیزی بلدم ... حالا که میبینم ، رشد زن فقط در مادری است و بس ، راه دیگری نیست... مگر اینکه خدا مادری را قسمت و نصیب کسی نکرده باشد و از راه دیگری رشد را نصیب او کند.
خلاصه در آن مریضی، با چه سختی و مصیبتی 😁 تو را میخواباندم و تشنهی حتی نیم ساعت خواب راحت بودم!🤲😐😁
تا میخوابیدی شیرجه سمت رختخواب میرفتم و چقدر هم نگران حالت بودم.
یادم میآید یک ماما به من گفت بچه اول تا چشمم تکان میخورد نگران میشوی اما بچههای بعدی از پشت بام هم بیفتند نگران نمیشوی.😳😂😂
📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر
#مادرانه #عاشقانه #هدیهی_الهی #لذتِ_فرزند_آوری
📬 عاشقانههای مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید.
📲@jelveyedidar
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
2_144187756769557496.mp3
25.05M
#قسمتشانزدهم
🎧#رمانتوتکرارنمیشوی
خلاصه قسمت پانزدهم
لیلیت خواب عجیبی رو دید همون مسیح مقدس خوابهاش بود ولی بهش میگفتن سیدمهدی که توی خوابش داشت روضه میخوند ....
خواب به ازدواج ختم شد واین لیلیت رو ناراحت میکرد و بخاطر این خوابش شرمنده بود و ازخداعذرخواهی کرد
فردا وکیلش اومد سراغش و یه خبر فوق العاده خوب رو بهش داد که دوباره اشک لیلیت دراومد امااینبار با یه دلیل دیگه ...
😍☺️💐
ضیافت خاصی در انتظارش بود
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c