eitaa logo
آستانِ مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
60 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admins: @karimeh_135 @astanee_mehr اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز الحق که نور دیده ی موسی بن جعفری کردی نزول و قم به قدومت مدینه شد معصومه ای و نایب زهرای اطهری جشن بزرگ دختران دهه هشتادی در سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
❤️ عکس های دورهمی و زیبا در یک روز بیادماندنی در حرم مطهر بانوی کریمه در جشن بزرگ دختران دهه هشتادی 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
خوشمزه های سرد و گرم و دلچسب حرم مطهر بانوی کریمه در جشن بزرگ دختران دهه هشتادی 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
اجتماع بزرگ دختران دهه هشتادی در سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
Part01_راز درخت كاج.mp3
8.33M
🌻داستان دختری از تبار نور زینب کمایی 🌺 هدیه به دختران نجیب و باعفت وحیای دیروز،امروز وفردا 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃..🍂..🍃..🍂 @astanehmehr
Part02_راز درخت كاج.mp3
4.89M
🌻داستان دختری از تبار نور زینب کمایی 🔸خلاصه قسمت اول: دیشب دیدیم که زینب دختر ۱۴ ساله ی سفید و باریک اندام باچشمان درشت مشکی زیبایش در شب اول نوروز بعد از اینکه در تمام کارهای تمیز کاری منزل به کبری کمک کرده بود رفت مسجد محله شون ولی بعدش.... 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃..🍂..🍃..🍂 @astanehmehr
Part03_راز درخت كاج.mp3
4.26M
برشی از داستان امشب👇 .....مکتب خانه درکپرآبادبود ویک آقای اصفهانی بود که از بدروزگار شیره ای هم بود به ما قرآن یاد میدادپسرهامسخره اش میکردند خودش هم آدم سبکی بود سرکلاس درس میگفت الم تَرَ مرغ و کَرَه .... ❤️ ۱۴ سال ونیم داشتم که مستاجر مادرم جعفر را به ما معرفی کرد آن زمان سن قانونی برای ازدواج۱۵ سال بود و ما باید شش ماه منتظرمیماندیم و بعد عقد میکردیم ... 🌻داستان دختری از تبار نور •🌱•••🍃•••🌿 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃..🍂..🍃..🍂 @astanehmehr
4_5893502717107636895.mp3
11.03M
برشی از قسمت دیشب👇 ......مادرم درخواب دید که دوتا سید نورانی آمدند بالای سردرویش و میخواهند اوراباخودببرندمادرم حسابی خودش رازده بود وباگریه و التماس از آن دوتاسید خواسته بود که درویش رانبرند ومیگفت درویش جای پدرکبری ست تورابخدا کبری را دوباره یتیم نکنید انقدر درخواب گریه کرد که بابایی م از خواب پرید و گفت ..... 🌻داستان دختری از تبار نور 🌱🌱🌱🌱🌱 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃..🍂..🍃..🍂 @astanehmehr
Part05_راز درخت كاج.mp3
4.42M
برشی از قصه دیشب👇 .....هرروز بازار میرفتم و زنبیل رو پرمیکردم از جنسایی که درحدتوانم بود زمستان وتابستان سیرکردن شکم هفت تابچه شوخی نیست.... از همه بچه هایم بیشتر شبیه خودم بود صبور ولی فعال، مثل خودم زیادخواب میدید انگار به یک جایی وصل بودیم .. بیشتراز اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد دنبال نمازو قرآن بود همیشه میگفتم ازهفت تا بچه جعفر زینب سهم منه .... خواب دید که همه ستارها درآسمان به یک ستاره تعظیم میکنندوقتی بیدارشد گفت مامان من فهمیدم اون ستاره کی بوده پرسیدم کی بود؟...زینب نیمه دیگرمن بود.... 🌻داستان دختری از تبار نور 🍁🍃🍁🍃🍁🍃 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃..🍂..🍃..🍂 @astanehmehr
4_5895711348205029806.mp3
11.42M
برشی از قصه دیشب👇 زینب فعالیتهای انقلابیش را درمدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد روزنامه دیواری مینوشت سرصف قران میخواند با کمونیستها ومجاهدین خلق بحث میکرد حتی کتکش زده بودند .... 🍂 مینا و مهری آزادی ببشتری داشتند و به کلاس های آقای مطهر میرفتند و دنبال خودسازی اخلاقی میرفتند زینب بخاطر حرف امام هردوشنبه وپنج شنبه روزه میگرفت .....زینب میخواست حوزه علمیه برود ولی ۱۲ ساله بود و باید صبرمیکرد 😔 خواب دیدم درحیاط خانه شرکتی باز شده و یک آقای بی دستی وارد شد و گفت برای علی اکبرحسین روسریت راسبز کن ....و من دیگربخاطرجعفر روسری مشکی راکنارگذاشتم ... 🌻داستان دختری از تبار نور 🍁🍃🍁🍃🍁🍃 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃..🍂..🍃..🍂 @astanehmehr
Part07_راز درخت كاج.mp3
7.71M
برشی از قصه دیشب👇 تک تک بچه ها به آبادان وابسته بودندهمه خوشی ما همان خانه و محله بود کسی را هم نداشتیم که به خانه اش برویم تنهاعمه بچه ها که شوهرش عرب و آشپز شرکت نفت بود درماهشهر زندگی میکرد.اوهشت تابچه داشت ماهیج وقت مزاحم اونشده بودیم وخانه فامیل های جعفر در رامهرمز هم نرفته بودیم.... درخانه باغ یک میز چوبی قراضه بود که ماازسرناچاری وسایلمان را روی آن میگذاشتین آن خانه آشپزخانه و حمام نداشت ...و بیاد خانه تمیز و قشنگم درآبادان گریه میکردم خانه ای که دورتادورش شمشادهای سبز بود و باغچه ای پراز گل و سبزه داشت اتاق های رنگ روغن شده اش از صافی و تمیزی میدرخشید وآشپزخانه ای که من از صبح تاشب نظافتش بودم وبذار و بردار میکردم.... ...به رگ غیرت مهران برخورد که مادر و خواهرهایش اینقدررنج کشیده بودندمابیرون خانه توی کوچه نشستیم تا همه بسیجی ها ازخانه خارج شدند .... ❤️ داستان دختری از تبار نور 🌷♡🌷♡🌷♡ 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃...🚀🚨🚑...🍃 @astanehmehr
Part08_راز درخت كاج.mp3
9.64M
برشی از قصه دیشب👇 در خانه جدید یک اتاق کوچک داشتیم که مادرم وسایلش را آنجا گذاشته بود زینب مینا را که حوصله حرف زدن داشت آنجا می‌برد و به دقت به حرفهایش گوش میداد و آنها در دفترش جمله به جمله مینوشت... گروه تئاتر زینب، گروه سرود زینب😊... در دبیرستان با چند دختر که همفکرش بودند دوست شد اکثر بچه های دبیرستانی بیخیال و بی حجاب بودند... من برای افطار چلو خورشت سبزی درست کرده بودم قرار بود آنشب زینب و یکی دوتا از دوستانش اسم هایشان را عوض کنند... یک شب که خیلی سرد بود متوجه شدم که زینب در جایش نیست آرام بلند شدم و دنبالش گشتم وقتی پیدایش نکردم... ❤️ داستان دختری از تبار نور 🌷♡🌷♡🌷♡ 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃...🚀🚨🚑...🍃 @astanehmehr
Part09_راز درخت كاج.mp3
7.22M
قسمت پایانی برشی از قسمت هشتم 👇 مهران مظلومانه سکوت کرده بود اما بابای زینب همه چیز رااز چشم من میدید من هیچ وقت جلوی بچه ها رانگرفته بودم .... انتظار تمام شد انتظار کشنده ای که سه روزتمام به جانم افتاده بودباید میرفتم و دخترم رامیدیدم... کبری بخدا خواب دیدم زینب دستم رامیگیرد وزیردرخت کاج میبرد ..... ❤️ داستان دختری از تبار نور 🔹تولید ایران صدا 🔹معصومه رامهرمزی 🔹باصدای نسرین زارع ❣ 🍃◾️🍃◾️🍃 @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 استقبال گرم خادمان و دختران دهه هشتادی و نودی از مهمان ویژه درغرفه ی برای آرمان در نمایشگاه دختران سرزمین من 🌷♡🌷♡🌷♡🌷♡ @astanehmehr