eitaa logo
آستانِ مهر
6.4هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 💎 در ایام جنگ تحمیلی که دزفول ،موشک باران می شد وبنده بعد از حدود هفت سال که از ازدواجم می‌گذشت حامله شده بودم، شبی در منزل پدرم بودم که حدود ساعت دوازده شب با صدای بسیار مهیبی از خواب پریدم. بر اثر موج ،از آسمان به داخلِ حیاط منزل ،آجر می‌ریخت. از جای خود به سرعت بلند شدم و به جای اینکه از پله زیرزمین (شَوادون(۱)) پایین بروم دستپاچه شدم و خودم را در زیر زمین پرت کردم و در پله پنجم ششم افتادم(۲)،مادربزرگم (رحمت الله علیها) فوری خودش را به من رسانید و پرسید: چیزیت نشده؟جاییت درد نمیکند؟ گفتم نه چیزیم نیست. خدا را شکر دوران حاملگی به سلامتی سپری شد و خداوند پسری به من عنایت فرمود که اکنون صاحب خانواده و فرزندانی است و طلبه ای فعال و متعهد و جهادی است که در روستاهای محروم اطراف شهر فعالیت می کند. راوی: یکی از اهالی ____________________ ۱: زیرزمین های سنگی که مردم دزفول در زمان جنگ به عنوان جان پناه از آنها استفاده می کردند و در فصول گرم سال هم این زیرزمین ها خنک بودند و برای استراحت استفاده می شدند. ۲: این زیرزمین ها پله های بلندی داشتند و عمیق بودند. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📖 💎 اول جنگ(حوالی دهه شصت) مدیرمدرسه‌ی راهنمایی ۱۵خرداد دزفول بودم، مدرسه تعطیل بود ،اما معلم‌های قسمتی از شهر برای امضا در دفتر حضورو غیاب به مدرسه ما می آمدند. درآن ایام هر روز حدود ساعت ۱۰صبح از مناطق اِشغالی مرزی یک گلوله توپ به شهرمی زدند وعده ای را شهید ومجروح می کردند... در یکی از این حملات وسط بازار شلوغ نزدیک میدان مثلث(آزادی) ودرساعتی که اوجِ فعالیت بازار بود ،گلوله توپ به وسط جمعیت خورد وبیش از یک صد نفر شهید ومجروح شدند... این گلوله ی توپ از مواردی بود که تلفات زیادی داشت. در همان میدان،روبروی محلی که توپ اصابت کرد،مغازه ای بود که کپسول های گاز و همچنین فرش و موکت های فراوانی در آن قرار داشتند، برخورد ترکش های توپ با آن مغازه باعث انفجار کپسول های گاز شد، کپسول ها یکی یکی منفجر می شدند... تمام مغازه در آتش خشم دشمن سوخت... این توپ در فاصله۲۰الی ۳۰متری مغازه‌ی پدرخانمم اصابت کرد که بر اثر موج انفجار شنوایی ایشان نیز تحت تأثیر قرار گرفت و چند دهه با این مشکل دست و پنجه نرم می کردند... راوی: یکی از اهالیِ‌ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr