🔳 #حکایت
◾️#سفینةالنّجاة
«يك سال از طريق كنار شط به كربلا ميرفتيم. اين طريق دوبرابر مسافت جاده، امّا با صفا بود، من و مرحوم آقا سيدعبدالهادي (شيرازي) جلو ميرفتيم و تعدادي از طلاب و معاريف هم پشت سر ما در حركت بودند. تقريباً يك ساعت به غروب بود كه در راه، زني از عشاير جلوي ما را گرفت و براي پذيرايي و استراحت به درون مهمان خانهاش (كه مُضيف مينامند) دعوت كرد.
آقا سيدعبدالهادي كه اهل نجف هم بود، تشكر كرد (تا بتوانيم راه بيشتري طي كنيم). امّا آن زن اصراري بياندازه كرد. وقتي ايشان دوباره نپذيرفت، عصباني شد و شروع به پرخاش كرد!
زن عرب ناگهان و درحاليكه عصباني بود، مرا بغل كرد تا به زور به سمت مُضيف ببرد و شوهرش را هم به كمك صدا زد!»
استاد درحاليكه چهرهاش گلگون و برافروختهتر شده بود، ادامه داد: «بالاخره چارهاي نبود و با همراهان به مُضيف آنها رفتيم كه با سَعَف و ني ساخته بودند و خيلي هم كوچك بود؛ بهطوري كه مجموع ما كه حدود ۲۰تا ۲۵نفر بوديم، شب به سختي خوابيديم.
به هر حال شوهر آن زن دليل اصرارشان را كه يك نذر بود توضيح داد و گفت: ما چندين سال است كه ازدواج كرده ولي بچهدار نشدهبوديم. پارسال به كربلا رفتم؛ به حرم (حضرت) عباس؛ و به او گفتم: اگر در سال بعد بچهدار شويم، زائرانِ برادرت را پذيرايي ميكنم و حالا بچهدارشدهايم. آن مرد رفت و نوزادشان را آورد و ما ديديم.
آن زن و شوهر خيلي هم فقير بودند. يك گوسفند بيشتر نداشتند. آن مرد همان گوسفند را هم ذبح كرد و درسته پخت و سرسفره آورد...»
💬 خاطرهاینقلشده، از حاج آقا مجتبی تهرانی رضوان الله تعالی علیه
#خودم_خانوادهام_و_اموالم_فدایت_یا_اباعبدالله
#صلیالله_علیک_یاأباعبدالله
#شکر_نعمت_فرزند #اهمیت_فرزند_آوری
#توسل_به_امام_حسین_علیهالسلام_برای_فرزنددار_شدن
#إنا_نَشکو_إلیک #اربعین #کربلا #شِکوِهی_حسینی #برای_دفع_سختی_و_بلا_دعای_هفتم_صحیفهٔ_سجادیه_بخوانیم
#یا_فاطمة_إشفعي_لي_فی_الجنة
◼️◼️◽️◼️◼️
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr