تو تکرار نمیشوی65.mp3
66.18M
#قسمت_شصت_پنجم
🎧 #رمانتوتکرارنمیشوی
یادتونه که درقسمت قبل دیدیم که لیلیت بلاخره به عقد جاوید دراومد ولی دردلش غمگین ترین عروس دنیا بود و انگار درعمل ناخواسته واقع شده بود از طرفی جلوی عشق بی حد جاوید کم میاورد و محبتاشو نیاز داشت و ازخانواده ش خجالت میکشید که دست رد به سینه شون بزنه واز طرف دیگه باهمون یه عکس پاره ی سید عشق میکرد وبهش وفاداربود و باخودش میگفت آیا داره اشتباه میکنه؟
تا اونجا رفتیم که جاوید توی پوست خودش نمیگنجید و برای لیلیت هرکاری میکرد
ولی لیلیت میترسید جاوید بخواد اونجا توی اتاقش بمونه ...پتو رو دور خودش پیچوند و توی اون هوای سرد رفت توی بالکن خوابید ودم دمای صبح خوابی دید
داشت توی بیابون میدوید تا اینکه یکی اونو توآغوشش گرفت مادرش بود و...کارگرا گفتن این خونه ی توعه لیلیت گفت کی داره این خونه رو برام میسازه؟ گفتن: "الله سمیع بصیرقادر متعال "
وقتی بیدارشد شدیدا به این خواب فکر میکرد
زمین بشدت میلرزید زلزله اومده بود تا دوباره دل لیلیت رو زیر و رو کنه لیلیت ناخواسته به جاوید چسبید جاوید دستای لیلیت رو گرفت تا آرومش کنه باهم بسرعت بیرون رفتند...
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c