توتکرار نمیشوی۷۳.mp3
زمان:
حجم:
60.8M
#قسمت_هفتادوسوم
🎧 #رمانتوتکرارنمیشوی
تو قسمت قبل لیلیت تصمیم عجیبی گرفت آتیش بازی راه انداخت و عکس و وصیتنامه و تمام یادگاریهای سیدمهدی رو توی بالکن سوزوند وقتی اونها میسوختن، لیلیت پلک نمیزد چون میخاست لحظات آخرو از دست نده و تمام ثانیه های باقیمونده به عکس سید نگاه کنه.
با جاوید به قم رفت تا در تشییع فرمانده شرکت کنن، اونجا هم خودش رو کنترل کرد که باز اسم سیدمهدی رو توی گمشدگان صدا نزنن، سالگرد مادر و خواهر و آندره و شهلا بود
لیلیت توی بهشت زهرا چشم به مسیر شهدا داشت. جاوید که غصه خوردنهای لیلیت رو میدید پیشنهاد کرد برن توی قسمت شهدا قدم بزنن...
چیزی که لیلیت شدیدا آرزوشو داشت😔
...❤️❤️
حالا بیایید باهم ادامه ماجرا رو بشنویم
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c