«داستان غدیر»
🔸️پرده اول:
شنبه بیست و پنجم ذی القعده سال دهم هجرت
مدینه پراز جنب و جوش است. متفاوت از روزهای دیگر مردم خود را برای سفر حج آماده میکنند. گروهی با دوستان و آشنایان خود خداحافظی میکنند تا خودرا به کاروان مکه برسانند.
حانیه نوجوان پانزده سالهای است که هنگام سخنرانی پیامبر در مسجد حاضر بوده و شنیده است که حضرت محمد (ص) از مردم برای حضور در حجه الوداع دعوت میکنند.
سر سفره شام از صحبتهای پدر و مادرش درمییابد که آنها میخواهند برای سفر حج خود را آماده کنند و در این مدت حانیه باید در خانه عمویش بماند.
اما قلب حانیه بیتابتر از والدینش، برای حضور دراین سفر معنوی میتپد. این را میشود از چشمان ملتمس حانیه فهمید. مادر خط نگاه حانیه را میخواند و پیام آن را به پدر منتقل میکند. بعد از کمی فکر کردن سرش را بلند میکند و میگوید چه اشکالی دارد، دختر زیبای من همراهمان باشد. گویا دنیا را به حانیه دادند، فریادی از شوق بر میآورد و میرود که وسایل سفر را آماده کند.
👈ادامه دارد....
✍زینب سید میرزایی
#عیدغدیر
#یاامیرالمومنین
💐🍃💐🍃💐🍃💐
@astanehmehr
🍃💐💐💐💐💐🍃
میلاد مولود کعبه ، حضرت امیرالمومنین پدرامت به محضر فرزندیازدهم ایشان، مهدی الامم، حضرت عشقِ منتظَر(علیهم السلام) ، هزاران بارمبارک
❤️
چه شود که درنزدیکترین لحظه ، مهدیّ دلهای ما نیز از پس دیوار کعبه بانگ اناالمهدی سردهد و تولد حکومت و ولادت یکی شود
آه کعبه ، کعبه! تو درآن هنگام باشکوه تراز هرلحظه ات خواهی بود
به امیدآن لحظه ازدور میبوسم هم شکاف پرشکوفه و یاس میلادشیرخدارا و هم همه دیوارهای پرصلابتت که به زودی تکیه گاه مهدیّ دلها خواهدشد ان شاء الله
💐❤️💐
#روز_پدر_مبارک
#یاامیرالمومنین
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
https://eitaa.com/astanehmehr