#خاطرات_مامان_2
📝مطهره پیوسته
صدای زنگ تلفن از خونه می اومد . بابام بود . گوشی رو برداشتم . مثل همیشه شکایت مامان رو می کرد . بازم مثل همیشه سر کنترل تلویزیون دعواشون شده بود. زود ازش خداحافظی کردم چون حورا پیشم بود . آشنایی من و حورا از اونجایی شروع شد که رفتم گیلاس بخرم . تو حیاط مجتمع میوه فروش میاد و سه ساعت وایمیسته و همه چیز هم داره .
فصل گیلاس که بشه من دیگه هیچ میوه ای رو نمیشناسم . گیلاس به دست پله هارو بالا می اومدم که حورا رو برای دومین بار دیدم . حورا یه دختر رنگ پریده مهربون بود که در عین ریز نقشی خوش زبون و با اخلاق بود . کاراش رو تند تند انجام می داد و خیلی با نمک حرف میزد . به من همون روز اول گفت آبجی ! چه لفظ قشنگ و دلنوازی .
دختر ریزه میزه اش هم دو سال کوچیکتر از سنش میزنه و حورا هرکسی رو که میبینه میگه ویتامین دسه بچم پایینه . داشت با دخترش میرفت توی محوطه حیاط مجتمع که منو دید و گفت سلام آبجی . احوال پرسی گرمی کرد و چون دوک نخ قالی بافی دستم بود پرسید: همسایه ، قالی میبافی؟ گفتم: بله . البته نه قالی . یک تابلوی کوچولو برای سالن کوچولومون . خندید و گفت : خداروشکر همون واحد کوچولو رو دارید آبجی ؛ شما که از خودتونه ، ما مستاجریم . لبخندی زدم و گفتم : ان شاء الله شمام میخرید .
توی همون دیدار ابتدایی گفت : آبجی بهم قالی بافی یاد میدی ؟ خیلی دوست دارم کمک خرجی داشته باشم که خودم دربیارم آخه اگه قالی بزنم میتونم بفروشمش مگه نه ؟!
🧡🍃🌼🍃
منم مهربون عالم . گفتم چرا که نه ؛ دوست داشتید تشریف بیرید یادتون میدم کاری نداره . و خلاصه این آبجی تازه از راه رسیده ، وارد زندگی من شد و من شدم همدم غصه ها و درد ها و حرف های عجیبش .
حورا یه دخترخیلی جوون و کم سن وساله انقدر ریز نقش و ظریفه که باورت نمیشه دختر هفت ساله داشته باشه .اولش فکر می کنی داره خواهر کوچولوش رو می بره تو محوطه بازی کنن بعد که برات بگه این ریحانه دخترمه، ابروهات از تعجب میره بالا. حورا خیلی خوشگل حرف میزنه و شیرین زبونه . تو دلم گفتم چه خانواده خوشبختی ! چقدر خوبه آدم تو بچگی ازدواج کنه و مثل حورا تو سن بیست و سه سالگی دختر هفت ساله داشته باشه .
🤱👼🤱👼🤱👼
@astanehmehr
30.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 کارگاه مجازی مزاج شناسی(مقدماتی)
🔮🍃🌼🍃
بایدبرای هرفردی یه طور ادویه ای مصرف کنیم، انتخاب نوع #خوراک ما از برنج و حبوبات گرفته تا دمنوش وچای بستگی داره به طبع ما《چطورباید به سمت تعادل بریم؟》🌱
#حجت_الاسلام_اخوان
#جلسه_دوم_8
#مزاج_شناسی_مقدماتی
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
#شهادت_امام_سجاد(ع)
بزرگ مرد مناجات،
سید سجده کننده آل طه،
امام عابدان و عارفان،
بر همه جوانان جوینده راه سبز وصال تسلیت باد!
❥
Haftegi990928[03].mp3
4.87M
#مناسبتی_محرم_روضه
تأثر شدید زین العابدین هنگام وداع با پیکر امام حسین (روضه)
#حاج_میثم_مطیعی
@astanehmehr
🏴🍃 #مهر_و_ماه
معنای غربت را
معنای اسارت را
شما و خواهرِ کریمهتان
خوب میدانید،
ولی طوس و قم کجا
و شام بلا کجا...
این روزها که عمه جانتان زینب، آواره در دیار غربت است، خیلی سخت میگذرد...
#امام_حسین #محرم
◼️◾️▫️◾️◼️
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
#خاطرات_اربعین
#به_سوی_جاده_آرزوها_1
بالاخره ابر و باد و مه خورشید موافق هم شدند و شرایط، مهیای سفر! چند روزی بود مرغ جانم در قفس تن، قرار نداشت و با شنیدن خبر سفر، انگار داشت به آرامش میرسید!
همان شب کوله سفر را آماده کردیم. صبح زود بعد از زیارت کریمه اهل بیت (سلام الله علیها) به سمت فرودگاه امام خمینی (رحمه الله علیه) حرکت کردیم. گویی از همان لحظه سوار بر کشتی نجات حسین (علیه السلام) شدهایم. در فرودگاه، مسافرها دو دسته بودند گروهی مسافر کشورهای اروپایی، زنان با صورتهای بزککرده و شال شل روی سر و لباسهای تنگ و بدننما و مردان کرواتی و دستمال به گردن! اما گروه دیگر مسافران پروازهای عراقی بودند، زنان با چادر و مردان لباسهای یک دست مشکی و سر و وضعی ساده، اما در چشم همه آنها برق شادی دیدار معشوق دیده میشد. اغلب آنها کولهپشتی سادهای به همراه داشتند، انتظار میکشیدند، اما ذوق داشتند این را از رفتارشان، طرز صحبتشان با یکدیگر میتوانستیم ببینیم!
بعد از ارائه مدارک و تحویل کوله پشتی، به باربری فرودگاه و کارت پرواز گرفتن، در سالن انتظار، روی صندلیها نشستیم. فاطمه آرام و قرار نداشت، دائم سؤالهای ریز و درشت میپرسید. خانم میانسالی کنار فاطمه نشسته بود، با او مشغول صحبت شد. وقتی فهمید که عازم نجف هستیم. به فاطمه گفت: «عزیزم تو بیگناهی وقتی رفتی کربلا برای من هم دعا کن!» قلبم تکانی خورد! ظاهر بزک کرده و موهای بلوند او چیز دیگری نشان میداد اما او هم دل در گرو اباعبدالله (علیه السلام) داشت.البته تعجبی نداشت او امام حسین همه است!
✍️نجمه صالحی
ادامه دارد
#کربلا
@astanehmeh
🌸#مهربانو
🍽 آشپزی با فلاسک!
شاید زیاد براتون پیش اومده باشه که فرصت کافی برای آشپزی نداشته باشید یا مثل این روزها دوست داشته باشید وقتی از روضه و هیئت برمیگردید، در مدت زمان کمتری غذا رو آماده کنید.
فلاسکها گرچه برای گرم نگه داشتن چایی و آبجوش و... درست شدهاند اما میتونند تو پخت حبوبات یا نیمپز کردن حبوبات به شما کمک کنند.
1⃣ یک قابلمه آب، بسته به مقدار حبوبات و میزان گنجایش فلاسک روی اجاق گاز بذارید تا جوش بیاد.
2⃣ حبوبات شسته شده رو داخل فلاسک بریزید.
3⃣ آبی که داخل قابلمه به جوش اومده رو داخل فلاسک بریزید و درب فلاسک رو محکم ببندید.
✅ بسته به نوع فلاسک شما و میزان حفظ حرارت و نوع حبوبات، بعد از چند ساعت حبوبات شما پخته یا نیمپز شدهاند.
به همین راحتی 😊
#حبوبات #فلاسک
◼️◾️▫️◾️◼️
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
🏴 📖 #دو_خط_شعر
از برکت و از رأفتِ أمّ ٱلمصائب
خواندند ما را امّتِ أمّ ٱلمصائب
چشمانمان لبریز شد از اشک! داریم-
این رزق را از برکتِ أمّ ٱلمصائب
ذکرِ قنوتش بود «تسلیماً لأمرک»
چون بندگی شد نیّتِ أمّ ٱلمصائب
یک تارِ مو از معجرش بیرون نیفتاد
این است درس ِ عصمتِ أمّ ٱلمصائب
در کربلا تفسیر شد «صبراً جمیلاٰ»
شد استجابت حاجتِ أمّ ٱلمصائب
از خطبه های نافذش فهمیده می شد
در عینِ غربت٬ غیرتِ أمّ ٱلمصائب
در روضه هایِ تلّ و مقتل شد همیشه
أم ٱلبنین(س) همصحبتِ أمّ ٱلمصائب
خون گریه کرد ایوب در ویرانهٔ شام
از گریه های حضرتِ أمّ ٱلمصائب
از داغِ زینب(س) گریه کرد و شد أباٱلفضل(ع)
بنیانگذارِ هیئت أمّ ٱلمصائب
قطعاً تسلی یافت با دستانِ زهرا(س)
قلبی که شد ناراحتِ أمّ ٱلمصائب
✍🏻 مرضیه عاطفی
#امام_حسین #محرم
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr