eitaa logo
آستانِ مهر
7.2هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
70 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۱۸ در بیمارستان!😁😐 بالاخره سوار ماشین شدیم و به طرف بیمارستان به راه افتادیم .
💌 آزادی از بیمارستان ! مثل زمانی که نام اسیران در بند را اعلام می‌کنند و می‌گویند که شما آزاد هستید ، منتظر بودم و دل توی دل ما نبود، چون یک نفر از هم اتاقی ها در بیمارستان رفته بود خبر بیاورد که بالاخره امروز برات رهایی از بیمارستان را خدا نصیب ما می‌کند یا نه!😁 بالاخره برگشت و نفس نفس زنان و با شادی اعلام کرد که زردی بچه های ما به حدی رسیده که خطر رفع شده و می‌توانیم آنها را به خانه ببریم...😘😁 میوه‌ه‌‌ی دلم با عجله تو را آماده کردم و پتو پیچ کردم تا به سرعت از بیمارستان خارج شوم و باز مثل خروس جنگی به پدرت زنگ زدم که پس کجایی و بدووو😂 اما ترخیص خیلی طول کشید ! خیلی منتظر شدیم اما خیالمان راحت بود و با افتخار منتظر بودیم !😐😁 بالاخره زمان ترخیص فرا رسید و با ماشین پدربزرگ به خانه رفتیم. چقدر سلامتی خوب است خدا جان! شکرت!😍 کم کم باید آماده می‌شدیم که برویم مسافرت برای اولین بار، کجا؟ خانه‌ی پدری من ، عزیزکم. یعنی خانه‌ی پدربزرگ. چون در شهر دیگری غیر از شهر خودمان بود و دوران وحشتناک کرونا هم بود..!😐🤲😁 عزا گرفته بودم که حالا چه کنم ؟! آن هم من... با چه سختی وسایل تو را جمع کردم و ساک بستم و آماده‌ی سفر شدیم... چون تعطیلات نوروز نزدیک بود و باید برای دیدار فامیل می‌رفتیم. در راه که حدود هشت ساعت بود چقدر نگران تو بودم و مدام نگاه می‌کردم به روی ماهت... ✍ مـامـانِ مریــم‌گُلی 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۱۹ آزادی از بیمارستان ! مثل زمانی که نام اسیران در بند را اعلام می‌کنند و می‌گ
دخترکم! نازنینم! مادری رنج دارد اما شیرین است ! یعنی در کنار لذت ها ، لحظاتی سخت و تلخ هم هست اما به مادربودن می‌ارزد! شغلی شریف تر از مادری در این عالم نیست و این افتخار نصیب من شد که تو بهشت را زیر پاهایم بکشی اگرچه شب و روز چشمانم نگران بزرگ شدن و سلامتی توست... مهربان من ! در راه سفر مدام مواظب تو بودم که نه گرمت شود و نه سردت.😁 خیلی درگیر بودم... تقریبا تمام راه را خواب بودی.🤲😁 زیاد بخوابی نگرانم ، نخوابی هم نگرانم !😄 عالم مادری هم عجب عالمی است !!؟😂 خلاصه به مقصد رسیدیم ، وارد محل اسکان که شدیم خیلی سرد بود و وسایل گرم کننده نبود و من که خیلی برای مراقبت از تو دقت داشتم ، داشتم زهره ترک می‌شدم 😂😂 چرا ؟ ترسیدم سرما بخوری 😭😂 چون خیلی کوچک بودی و هنوز چهل روزت هم نبود برای شستن و تعویض پوشک از آب گرم استفاده می‌کردم ، آنجا آب گرم هم نبود.😐 همه بسیج شدند با کتری آب گرم و تشت و ... که تو را بشوریم 😂😂 خیلی سختی کشیدم تا آب و هوای آنجا آرام شد و تپش قلبم هم احیانا آرامتر 😁😘 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۰ دخترکم! نازنینم! مادری رنج دارد اما شیرین است ! یعنی در کنار لذت ها ، لحظاتی
💌 دخترکم تو انیس مادری ! ای کاش قدر تو را بدانم ، تو هدیه‌ی خدایی ، خود خدا در یک جا از کتاب عزیزش قرآن از فرزند با عنوان هدیه یاد کرده و تو همان هدیه‌ای که باید خوب از تو نگهداری کنم تا همیشه...😍🤲 اینها را گفتم که بگویم ادامه‌ی ماجرا را، دردسر شستن و تعویض ادامه داشت، یک بار انقدر دست‌تنها شدم که در آغوشم شماره دو زدی ، آن هم حسابی !😂 تشک و لباس و ... یادم هست گریه کردم از تنهایی و بی یاوری😐😂 چه مادری داری تو! بالاخره صدا کردم و چند نفری برای کمک آمدند تا مرا از اصطلاحا پی پی، نجات دهند!!😁 کم کم حرفه ای تر شدم و گاهی خودم هم تو را می‌شستم... یادم آمد قبل از این سفر که تو تازه یک ماهه شده بودی ، به من گفتند تا کوچک است برای سوراخ گوش‌هایش اقدام کن بهتر است ، من هم بعد از فکر و مشورت راهی مطب گوش سوراخ‌کن شدم !😐 من و پدربزرگت رفتیم. از بخت خوش ما ، تفنگ گوش سوراخ کن! در گوش تو گیر کرد و چه شکنجه ای شدیم .😐😢 چقدر گریه کردی ، کباب شدیم!😭😐 اینها هم از حاشیه‌های مادری است! بالاخره کار تمام شد و آمدیم خانه... 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۱ دخترکم تو انیس مادری ! ای کاش قدر تو را بدانم ، تو هدیه‌ی خدایی ، خود خدا د
💌 ❤️سشوار دخترک نازم ، آدم باید همیشه دنبال بهترین راه ها برای انجام کارهایش باشد و از خدا هم حتما کمک بخواهد. ما هم دنبال بهترین راه برای خواباندن تو بودیم .😁 چون نمی خوابیدی گاهی😐، مخصوصا تا حدود دو سه ماهگی. در فضای مجازی و شبکه بهداشت و ... گفته بودند که صدای سشوار باعث آرامش و خوابیدن تو خواهد شد، امتحان کردیم خیلی خوب بود. اما تا خاموش می‌کردیم دوباره صدای تو بالا می‌رفت.😐 انگار دکمه‌ی تو را می‌زدیم نه سشوار.😂 خلاصه این وضعیت ادامه داشت و گاهی سشوار تا صبح روشن بود.😳😁😂 که من هم بتوانم کمی بخوابم.🤲 خدا بیامرز سشوار خیلی خوبی بود.😂 داستانی دارد هولناک که به امید خدا برایت تعریف خواهم کرد، شاید حدود دو ماه یا بیشتر سشوار انیس شب ها و روزهایمان بود...😐 بعد از چند وقت یک لالایی پیدا کردیم در اینترنت و مدت ها هم پوست همان را کندیم.😂 مدتی هم صدای نکره‌ی خودم را امتحان کردم.😁 گاهی همان لالایی و گاهی اشعار دیگر برایت می‌خواندم ، البته بعضی وقت ها هم موفق می‌شدم و تو را می‌خواباندم... حالا منتظر باش تا آخر عاقبت سشوار را برایت بگویم بلکه از عاقبتش عبرت بگیریم.😂🤲 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۲ ❤️سشوار دخترک نازم ، آدم باید همیشه دنبال بهترین راه ها برای انجام کارهایش
💌 🔥 سوزی😱 در یک روز نسبتا دل‌انگیز بهاری ، البته شب بود انگار! خیلی تلاش کردم تو را بخوابانم، طولانی شد و نمی‌خوابیدی...😐🤲 با اینکه گهواره هم بود اما نتوانست به من خیلی کمک کند، مادری یعنی ایثار و صبوری ، باید با دوست داشتن یک نفر از جنس خودت و از خودت ، صبوری و دیگر دوستی و خدمت به دیگری را تجربه کنی...😊 البته این در واقع یک عشق است که خدا در وجود مادر گذاشته و حیات فرزند در دست مادر است و هیچ عشقی به پای این عشق نمی‌رسد، چه زیباست مادری.❤️ خلاصه ... باز هم به حضرت سشوار متوسل شدم.😂😂 اما این بار تا پای جان سشوار رفتیم.😐😁 سشوار را به برق زدم و نشستم کنارش تا تو را بخوابانم، دیدم نای کار کردن ندارد 😁 بی خیال نشدم و باز هم ادامه دادم... یک دفعه دیدم یک بویی مشامم را می‌نوازد.🤭😂😂 بعد از آن مثل دهان اژدها از دهانه‌ی سشوار آتش 🔥 بیرون آمد.😱😳😂😂 خلاصه کمک خواستم و با اسم رمز یا امام رضا ، نجات پیدا کردیم و فرار کردیم.😂😂 البته یادم نیست خوابیدی بالاخره یا نه😁 تمام اتاق و لباس ها و رختخواب هایت پر از دوده شد...😐 ✅از تمام مادران سرزمینم تقاضا دارم به لالایی‌های زیبا و صدای بی‌نظیر خودتان ، برای خواباندن دلبندتان اکتفا کنید.😂 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۳ 🔥 سوزی😱 در یک روز نسبتا دل‌انگیز بهاری ، البته شب بود انگار! خیلی تلاش کرد
💌 سشوار را در حیات پرت کردیم و ما ماندیم و بی سشواری و حسرت خواباندن تو!😁 گاهی وقت ها که برای نماز صبح بیدار می‌شدیم تو هم بیدار می‌شدی و در کتاب ها و وسایل بابا شیرجه می‌زدی، چقدر باید خودم را کنترل می‌کردم که نمازهایم با قاه قاه خنده باطل نشود.😂😐 به جای مرحوم سشوار، افتادیم دنبال سرچ کردن برای لالایی ها خوب و با معنی و زیبا آخر دخترک عزیزم! لالایی هم شوخی نیست و فرهنگ و دین ما را به شما منتقل می‌کند و هر صدا و آهنگی را نباید به خورد بچه داد، خیلی حساب کتاب دارد، حتی از لحاظ روحی و روانی... اما از آنجایی که بعضی وقتها ممکن است مثلا منِ مادر انقدر بخوانم تا غش کنم اما هنوز تو نخوابیدی !😁 مجبورم به وسایل صوتی هم پناه ببرم. مثل موبایل 😱😂 و پخش لالایی و صداهای جورواجور تا بلکه تو را بخوابانم و خودم هم کمری به زمین برسانم. تو کم کم داشتی از لحاظ جسمی خوش دست می‌شدی و تپل مپل و من از لحاظ روحی تپل و تپل تر می‌شدم.😁 یک مادر خیلی باید خدا را شکر کند که زیباترین و برترین و مهم ترین شغل عالم را دارد، مگر مقدس تر از مادری هم داریم ؟ درس خواندن کجا و مادری و پرورش مخلوقات خدا کجا ؟ درس را همه می‌توانند بخوانند اما درس مادری را فقط مادر می‌تواند و می‌داند و بس! 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۴ سشوار را در حیات پرت کردیم و ما ماندیم و بی سشواری و حسرت خواباندن تو!😁 گا
💌 ❤️ عروسک!😐😁 شاید گاهی به تو که دخمل گل مادری، عروسک هم گفته باشم اما با عروسک فقط بازی می‌کنی! نه سینه خیز می‌رود... نه می‌نالد... نه مریض می‌شود... نه می‌خندد و گریه می‌کند ، اگر هم این کارها را بکند مثل ربات است که هر دفعه همان حال قبلی را دارد... اصلا بازی با عروسک خیلی راحت است و زحمتی ندارد ، اما دخمل داشتن با تمام سختی ها ، خیلی با عروسک بازی فرق دارد. وقتی با عروسک بازی می‌کنی هیچ رشدی برای تو ندارد، اما بچه داری قدم قدم برای مادر رشد است و من با تمام کارهای تو دارم رشد می‌کنم عزیزکم. وقتی می‌خوری... وقتی می‌خندی ... وقتی با ترس یک وسیله را از تو می‌گیرم که در چشم خودت فرونکنی... وقتی مریض می‌شوی و من فکر می‌کنم زندگی تمام است.😁 مخصوصا اولین بیماری تو که باشد شاید فاتحه‌ی هر دومان را بخوانم😂 یادم آمد اولین بار که تب کرده بودی ، و علت هم معلوم نبود ، من مثل مرده‌ها ولو شدم و فقط می‌گفتم خدایا دخترم را به من برگردان😂😂 اما بعدها که چندین بار تب کردی مدیر و مدبرتر بودم.😐😁 یعنی در تجربه های بعدی با آرامش و تدبیر بیشتری پیش می‌روم و مادری همین پیشروی‌هاست... دخترکم آدم باید دلش را به خدا بدهد و کارهایش را انجام دهد ، خدا خودش حافظ و نگهبان است و همه چیز بلد است حتی چیزهایی که ما فکرش را هم نمی‌کنیم. 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۵ ❤️ عروسک!😐😁 شاید گاهی به تو که دخمل گل مادری، عروسک هم گفته باشم اما با عرو
💌 ❤️ راه شیرین مادری دنیای زیبای مادر! دخترک نازم!❤️ واقعا زندگی قبل از تو خیلی فرق داشت ، تو زندگی واقعی هستی و تو تمام زندگی مادر را خدایی کردی. مادری یعنی رشد ، اصلا اگر من مادر تو نبودم چه بودم ؟؟ 😐😁 دخترم ! آدم تا مادر نشود ، پخته نمی‌شود. بزرگ نمی‌شود... یک بار که تو را در پنج ماهگی به یک سفر کاری بردم ، یادم می‌آید که در یک مهمانی مریض شدی و من چقدر سختی کشیدم و چقدر خوشبخت بودم (و هستم البته!😁) که در خدمت تو بودم و پرستار شبانه روزی تو... یادم آمد یک بار که ادرار سوختگی گرفته بودی ، تا صبح انقدر جای تو را عوض کردم و نگهداری‌ات کردم که سرم جیغ کشیدی !😂 بچه‌ی چند ماهه و جیغ 😂😂 مادر است و محبت خدایی‌اش... مادر است و عشق پاکش! لذت مادری و نگهداری تو را با هیچ عوض نمی‌کنم. یادم آمد که خرخون کلاس‌های مدرسه و گاهی هم دانشگاه بودم.😁 اما آن زمان‌ها خیال می‌کردم چیزی بلدم ... حالا که می‌بینم ، رشد زن فقط در مادری است و بس ، راه دیگری نیست... مگر اینکه خدا مادری را قسمت و نصیب کسی نکرده باشد و از راه دیگری رشد را نصیب او کند. خلاصه در آن مریضی، با چه سختی و مصیبتی 😁 تو را می‌خواباندم و تشنه‌ی حتی نیم ساعت خواب راحت بودم!🤲😐😁 تا می‌خوابیدی شیرجه سمت رختخواب می‌رفتم و چقدر هم نگران حالت بودم. یادم می‌آید یک ماما به من گفت بچه اول تا چشمم تکان می‌خورد نگران می‌شوی اما بچه‌های بعدی از پشت بام هم بیفتند نگران نمی‌شوی.😳😂😂 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۶ ❤️ راه شیرین مادری دنیای زیبای مادر! دخترک نازم!❤️ واقعا زندگی قبل از تو خ
💌 ❤️فقط خدا دختر نازم! آدم باید همیشه دلش را به خدا بدهد، و از حرف مردم نترسد حتی کسی که ادعا می‌کند. یادم هست یک بار که تب کرده بودی و تو را به دکتر بردم ، دکتر ته دل‌مان را خالی کرد و گفت ویروس گرفته و معلوم نیست چه ویروسی هست ، تازه این اول کار است و فردا ممکن است چنین و چنان شود. ما هم منتظر فردا بودیم با نگرانی و آمادگی برای هر چیز بدی !! 😁🤲😐 فردا که شد کم کم رو به بهبودی رفتی و اثری از فرمایشات جناب دکتر نبود!😂 دکتر، اگر خدا بخواهد وسیله‌ی درمان است اما گاهی وسیله‌ی اضطراب نابجا هم هست. البته بعد از خوب شدن تب تو ، تازه می‌گفتم چرا خوابیدی ؟ 😐😁 چرا زیادی بدنت خنک است !؟😂 مادر است دیگر !... 😁💐 البته همیشه باید بهترین پیگیری های درمانی را آدم برای دسته گل ها و بچه‌های عزیزش انجام دهد اما غیر از خدا هیچ کس مؤثر نیست... شک نکن دخترگلم! 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۷ ❤️فقط خدا دختر نازم! آدم باید همیشه دلش را به خدا بدهد، و از حرف مردم نترس
💌 ❤️ در حسرت اندکی خواب دختر طلای مادر! خوب وقتی خودت خوابت می‌آید نق می‌زنی و آدم را از کار می‌اندازی...😁 انقدر بی‌قراری می‌کنی تا من هم از کارهایم دست بکشم و تو را بخوابانم ، چه لذتی دارد خدمت به یکی از بندگان معصوم خدا😁😘 اما نوبت به ما که رسید و خوابمان آمد، هیچ کس به دادمان نمی‌رسد.😂 باید از بی‌خوابی دست و پا بزنیم و تازه بازی و بدو بدو هم بکنیم .😂 خم هم به ابرو نیاوریم به خاطر حضرت خانم 😁 عیبی ندارد ، تو جان مادری و جان با ارزش ترین چیزیست که آدم برایش وقت می‌گذارد و از آن محافظت می‌کند... تا تو بیداری که اجازه‌ی خواب نیست!😁 گاهی هم که از خستگی خوابم می‌برد و تو بیدار بودی چندین بار زهره ترک می‌شدم و از خواب می‌پریدم که ببینم تو کجایی فقط.😂 ممکن بود بلایی سر خودت بیاوری! مادر است دیگر ، عاشق و نگران...😘💐 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۸ ❤️ در حسرت اندکی خواب دختر طلای مادر! خوب وقتی خودت خوابت می‌آید نق می‌زنی
💌 ❤️ لذت روز افزون مادری روز به روز لذت بودن با تو بیشتر می‌شد، مخصوصا وقتی کم کم شروع کردی به سینه خیز رفتن و ثوابِ مادریِ مرا بیشتر کردن!😁 چه عبادت قشنگی‌است مادری 😍 وقتی فقط دیگری را ببینی ، آن هم چه دیگری ! جانِ مادر... دیگری را ببینی که عاشقش هستی و انگار خودت را می‌بینی. دخترک نازم! گاهی چند روز می‌گذشت و حتی فرصت نمی‌کردم موهایم را شانه کنم و فقط لذت سلامتی و خوردن و خوابیدن و بزرگ شدن تو بود که مرا شاد می‌کرد. چه عشق خدایی و شگفت انگیزی است داشتن تو !😘 که مرا از خود جدا می‌کند و تا خدا می‌برد. داشتم برایت می‌گفتم عزیزکم! سینه خیز که می‌رفتی ، هر بار یک جایی پیدا می‌شدی.😂 حتی شاید زیر تخت و نزدیک بخاری .😁 یک بار هم دستت به بخاری خورد و یک تاول کوچک زد.😔 خیلی ناراحت شدم که نکند در حق تو کوتاهی کردم! وقتی چشمان معصوم و کوچولویت را می‌بستی و در گهواره می‌خوابیدی به تاول دستت نگاه می‌کردم و دلم می سوخت ، مخصوصا چون داشتی دندان درمی‌آوردی و مدام دستانت را در دهانت می‌گذاشتی و خیلی طول کشید تا این تاول خوب شد ، حتی بعد از ماه ها هنوز آثارش روی دست تو مانده بود... و منم که یک تازه مامان هستم،😁 مدت ها بالاسرت می‌نشستم و تو را نگاه می‌کردم... البته من همچنان خروس 🐓 جنگی هم هستم.😂 نگاه چپ به تو ، ممکن است کار دستم دهد.😳😁 اما اینها چیزی نیست دخترنازم. ما باید انقدر روح بزرگی داشته باشیم ، که از این چیزها به‌‌هم نریزیم، هر چیزی حکمتی دارد... مهربانی مادر ذره‌ای از مهربانی خدای بزرگ است...🙂😘💐 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۲۹ ❤️ لذت روز افزون مادری روز به روز لذت بودن با تو بیشتر می‌شد، مخصوصا وقتی ک
💌 ❤️ دلسوزی‌های مادرانه‌ام اگر با دید زیبا به تو دلبندم نگاه کنم خیلی لذت بخش است ، حتی سختی‌هایت، حتی پرستاری از تو در وقتِ زبانم لال، بیماری... حتی بی‌خوابی برای تو... حتی گرسنگی برای تو... رنگ پریدگی و موهای ژولیده به خاطر نگهداری تو... ( گاهی حتی فرصت نمی‌کردم در آینه هم نگاه بندازم ببینم چه موجودی هستم الان.😂) خانه نشینی !😁 برای تو... روزگاری من داشتم مادر جانم.😂😘 انقدر درس و تحصیل و حضور در کلاس برایم اهمیت داشت که اصلا نمی‌دانستم کلاس مادری است که باید بگذرانم تا به اصل و انسانیت خودم برسم و پی ببرم. یادم آمد یک شب احساس کردم دچار ادرار سوختگی شدی و الان داری اذیت می‌شوی.😁 کاری کردم که فکر کنم ادرار سوختگی را ترجیح دادی ...😂😂 چکار کردم ؟! به جای این پوشک امروزی‌ها ، انگار کهنه بستم به تو ... 😂 حالا شب بود و موقع خواب.😒😁 مدام هم تو را چک می‌کردم ، چون شیر زیاد می‌خوردی ، هر بار که چک می‌کردم تقریبا خیس بودی.🤣 من هم چون می‌خواستم بهداشت را رعایتم کنم و سوختگی پایت بیشتر نشود ، هر بار تو را می‌شستم.😐😁 فکر کنم تا صبح همین اوضاع بود، 😂 و شاید صد بار تو را زیر شیر شستم و خواب ناز را از تو گرفتن.😂😂 خودم که داشتم از بی‌خوابی و نگرانی کلافه می‌شدم هیچ، 🤣 دیدم بچه‌ی چند ماهه ام هم دارد سرم جیغ می‌کشد!!😂😂 کم مانده بود بگویی دست از سرم بردار بگذار بخوابم، سوختم که سوختم...😐🤲😂 واقعا هم خواب تو را مختل کرده بودم اما به خاطر خودت بود مثلا...😁 بماند که چقدر دنبال پماد سوختگی و ... گشتم بعد از آن. 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید. 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr