eitaa logo
آستان وصال ( اشعار آئینی؛ مقتل، آموزش مداحی)
2.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
13 ویدیو
49 فایل
👈 آدرس اینترنتی سایت جامع آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 👈 برای بهرمندی بهتر و بیشتر از قسمت های 18 گانه سایت اصلی آستان وصال و حجم بسیار بالای مطالب سایت؛ لطفا همزمان با این کانال به سایت اصلی آستان وصال هم مراجعه نمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
به جان حـسـرتت را قـمر می‌برد و داغ تــو را بـر جـگـر مـی‌بـرد هر آن کس به شوق تو شوریده شد کجـا جـان سـالـم، به در می‌بـرد؟ چه حُسنی به چشمت خدا داده که دل از راه و از رهـگـذر می‌بـرد چنان خوب و خوش‌محضری که حسین تو را با خودش، هر سفر می‌برد هـمیـشه، کـنـار تـو ای مـهـربـان در آرام کـامـل، بـه سـر مـی‌بـرد بخـواهـد اگـر هـم، بـتـی بـشـکـند به دوش تـو، حـتـمـا تـبـر می‌برد به میدان بچرخ و بزن سر، که ارث هـمیـشـه پـسـر، از پـدر مـی‌بـرد چه شهـدی کـلام تو دارد، مگـر؟ چه اندازه شـربت، شکـر می‌بـرد همان جای مُهـرِت به پیـشانی‌ات دل از فـاطـمـه، آن قـدر مـی‌بـرد که حـیدر سر سجـده‌هـایش، قرار زِ رُکن و ز هِجر و حَجر می‌برد سرش را غـلامت گرفته به دست بگویی تو هر جا، " بـبر" می‌برد حـسـودم به آن لـحـظـه که نام تو به لب‌های خود، محتضر می‌برد سقـایت اگر، کار دسـتـان تـوست قـضا را، به حُـسـن قـدر مـی‌بـرد تو مجـمـوع الاضدادی و یک‌تـنه دمت، بار هر خـیر و شر می‌برد ببخـشا به شاعر، به این خسته‌ای که شعـرش به پـایـان اگر می‌برد نفهـمـیده آنجای روضـه، که مرد دو دسـتـش چرا، بر کـمر می‌برد ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم ز عطش شد به روی صفحه رها دست مضمون مرا سوز جگر کرد بنا دست تا کلک خـیالم به روی لوح روان شد از طبع برآشفته نوا خواست چرا دست؟ دست و علم و مشک سزاوار ثـنـایـند در بین مراعات نظیر است روا دست قانع نشود هیچ کس از فضل ابالفضل حاشا که کشد از کرمش باز گدا دست آزادگـی و غـیـرت و ایثـار، شهـامت دادند به وصفش همه با شور و نوا دست از روز ازل مست می عشق حسین است شـوریده‌سری ‌ام‌بنـین بهر تو زاده‌ست زنهـار اگـر خـط امـان غیر تو گـیرد از دامن پـاکـت نکـشد او ز وفا دست آوای خـروشی به صف کـربـبـلا بود شش‌ماهه بی شیر به گهـواره فتادست می‌گفت به خود شبل علی با دل خونبار باید که کـنی دِینِ مرا خـوب ادا دست دشمن همه در واهمه از هیبت چشمش تا داشت به تن ساقی با شرم و حیا دست بگرفت به دندان ز وفا مشک پر از آب دیگر چه نیاز است در این ورطه ورا دست ادامه این قصیده در فایل بعدی 👇👇 ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
ادامه قصیده مدح و شهادت حضرت عباس از فایل قبل بگرفت به دندان ز وفا مشک پر از آب دیگر چه نیاز است در این ورطه ورا دست آن را که چنین رایت حق بود به دوشش افـسوس که افتاد دگر تحـت لوا دست بگـسـست ز هم رشـتـه امـیـد سکـیـنه افـتاد ز پا سـاقی و گـردید جـدا دست پیچید در آن دشت شمیمی ز گل یاس تا یافت به گلبرگ تنش باد صبا دست وقتی که عدو داشت عمودی به کفش گفت گر دست نداری به بدن هست مرا دست سخت است اگر راکب بی دست بیفتد وا کرد بر او با قـد خم بدر دجا دست جان از تن شه رفت همان لحظه که افتاد بنگر که ز داغت به کمر دست نهادست گیرد همه جا از تن صد پاره سراغی یارب مگر این بار شود راهنما دست مبهوت ز پرپر شدن برگ و برش بود آمد به سوی قرص قمر شه ز فَرادست جـانـم به فـدایت الـفـم دال شـد از غـم برهم زدم از بی‌کسی‌م جان اخا دست پـوشـید اگر چـشـم تو زان آب گـوارا پیـغـمـبـر خـاتـم به لـبت آب نهـادست چون آب فرات از لب خشکیده حذر کرد هیهـات زنـد بعـد تو بر آب بقـا دست آرند شهـیدان همگی غـبطه به جاهت ای یـافـتـه بر فـوق مـقـام شهـدا دست دو بال اگر یافت ز حق جعـفـر طیار کردست به تو ذات خداوند عطا دست آن پنجه که بر روی کتل‌هاست نمایان بـا یـاد عـلـمـدار مـزین شـده با دسـت تا ام بـنبن بانی این اشک روان است دارد همه جا در نمک بزم عزا دست وقتی که شود دخت نبی وارد محـشر آرد به کفش همره خود روز جزا دست کـلهـر که بود نوکـر دربـار ابالفـضل هرگـز نکـشـد از کـرم آل عـبـا دست ❇️ بررسی و نقد شعر: سه بیت از این قصیده به دلیل مستند نبودن مطالب حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس علیه السلام خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی سایت آستان وصال مراجعه فرمائید. شاعر: جواد کلهر ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما که عمری‌ست گدای شب تاسوعائیم زخـمـی مـرثـیـه‌هـای شب تـاسـوعائیم عشق عباس شکیبایی و سرزندگی است روضۀ امشب ما روضۀ شرمندگی است تن بی‌بال و پـرت قاتل ارباب شده‌ست از خجـالـت همۀ قامت تو آب شده‌ست لـب آبـی و لـبـت سـوخـتـه از بی آبـی تکـیه‌گـاه منِ دلـتـنگ چرا می‌خـوابی؟ همۀ علقـمه پر نقش شد از بال و پرت همۀ خون تنت ریخـته از فـرق سـرت اولـیـن بــار کـنــار تـن تــو لــرزیــدم سوخـتـم تا که تن سوخـتـه‌ات را دیـدم داغ تو بر کمرم مانده و سنگین شده است این فرات است که از خون تو رنگین شده است خطِ خون مانده ز بی‌دستی تو دور و برم سینه خیز آمده‌ای مشک به لب سمت حرم خیمه با رفتن تو ضربۀ بد خواهد خورد دخترم بی‌تو از این قوم لگد خواهد خورد لشکـر حـرمله آمادۀ غـارت شده است تو که بی‌دست شدی حرف اسارت شده است فکر کن بی من و تو شمر چه‌ها خواهد کرد حرمله را به حرم زود رها خواهد کرد از هـمـین لحظ الـنـگـوی رقـیه پر زد خواهـرم بـاز گـره بر گـرۀ معجـر زد با شکاف سر زاری که تو داری چه کنم؟ با سرت در گذر نیزه‌سواری چه کنم؟ به سر سوخـته‌ات زخـم جـبـین می‌افتد بیـشـتر از سر من روی زمین می‌افـتد ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درد مجـنون را فقـط لیلا مداوا می‌کند درد نوکـر را فـقـط مولا مداوا می‌کند مسجد و محراب و هیئت، هرکجا خواهی که باش کار او این است، او هرجا مداوا می‌کند در طبابت این طبیب از هر طبیبی برتر است هرکه پیشش می‌رود، درجا مداوا می‌کند دست او مشکل‌گـشای عـالم و آدم بُوَد تو گـدا سـویش برو دارا مـداوا می‌کند تشنگی دردی‌ست شیرین نزد ما احساسیان مبتلایش باش و بین سقّا مـداوا می‌کند نوش دارویش گمانم تربت کـرببلاست بسکه آقـایم چـنـین زیـبا مـداوا می‌کند علـقـمه دانشگَه و زهـرا بُوَد اسـتاد او او به اِذن حضرت زهرا مداوا می‌کند ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
🔹به سبک خورشید عالم روی ماهت🔹 ای موج‌ها چشم‌انتظارت دریا به دریا بی‌قرارت ای روی تو زیباتر از ماه روشن شود حتی، شب در کنارت ای سقای خوبی‌ها آب‌آور دریا لبخند تو زیبا «آه ای علمدارم» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آه ای امید خیمه‌گاهم پشت و پناهم، ای سپاهم بگذار تا وقتی که هستی روشن بماند با، رویت نگاهم ای پشت و پناه ما جا می‌شود دریا در مشک تو سقا «آه ای علمدارم» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دنیای من بعد از تو آه است بی‌ماه شب‌هایم سیاه است لبخند من بودی که رفتی بعد از تو یک دنیا، غم هر کجا هست آه، سقای طفلانم ساقی عطشانم رفتی تو ای جانم «آه ای علمدارم» شاعر: علی گلی حسین آبادی ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واحد؛ شب غربت.mp3
1.47M
🔹امید حرم🔹 روی شونه‌هاش مشک آبه اما داغ دلش بی‌حسابه به فکر لبای امام و بی‌قراری طفل ربابه می‌بینه یه لشکر حرامی، روبروشه دلش مثل اهل حرم غرق در التهابه از هر طرف که، رفت سمت خیمه راهش رو بستن کوفیا گفتن نباید هر جوری که هست آب برسه به خیمه‌ها ای وای اباالفضل «امید حرم یا اباالفضل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلا تو حرم بی‌قراره از غم سقا آروم نداره یکی اومده با سه‌شعبه داغی باز روی دل‌ها بذاره هدف می‌گیره با خباثت، مشک آبو حالا چشمای مشکِ سقا داره خون می‌باره کیه بدونه، این مشک آب، نه این آبروی ساقی بود آبی که می‌ریخت، امید طفلان تنها امید باقی بود ای وای اباالفضل «امید حرم یا اباالفضل» شاعر: جمعی از شاعران ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واحد؛ دخیلک یا ابوفاضل.mp3
1.28M
🔹ماه بنی‌هاشم🔹 اشکا و دلتنگیامو باور کن بهترین‌ها رو برام مقدر کن به جمالت چشممو منور کن تو غصه و دلواپسی تو روزای بی‌کسی تا به دادم برسی صدا زدم اباالفضل ای امید اهل حرم تویی آروم دلم تو گرفتاری و غم صدا زدم اباالفضل ماه بنی‌هاشم، قمر علقمه‌ای ماه بنی‌هاشم، پسر فاطمه‌ای ماه بنی‌هاشم، تو امید همه‌ای «دخیلَک یا ابوفاضل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشک چشمامو بیا و قیمت کن حاجت این عاشقو اجابت کن منو تا صحنت دوباره دعوت کن ماه شبای تیره‌ای قمر العشیره‌ای نافذ البصیره‌ای روح وفا، اباالفضل تویی که عبد صالحی تو صبور و ناصحی تا همیشه فاتحی دست خدا، اباالفضل ماه بنی‌هاشم، ماه بین‌الحرمین ماه بنی‌هاشم، تویی نور نشأتین ماه بنی‌هاشم، کاشف الکرب حسین «دخیلَک یا ابوفاضل» شاعر: یوسف رحیمی ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اندک‌اندک عصر عاشورا نزديك شد و بعد از اصحاب، جوانان بني هاشم هم يكي‌يكي رفتند و به درجه رفيع شهادت رسيدند و امام علیه‌السلام ديگر تنها شدند و تحمّل اين موضوع براي قمرمنیربني‌هاشم حضرت عبّاس علیه‌السلام بسیار سخت بود. اگر تا کنون هم مانده‌اند، امام اجازه ندادند به ميدان بروند، چرا كه وجود نازنين ایشان و سیّدالشهدا علیه‌السلام مايه آرامش اهل خيام و ترس دشمنان و جلوگيري از بي‌حيايي آن‌هاست. امّا عبّاس، ديگر تاب ندارند.] بنا بر گزارشی که مورد نقد و تردید است؛ خدمت امام علیه‌السلام رسیدند و عرض کردند: آقاي من اجازه دهید بروم تا جانم را فدايتان كنم! فَبَكَى الْحُسَيْنُ بُكَاءً شَدِيداً؛ امام حسين علیه‌السلام شدید گريه كردند و سپس به عبّاس فرمودند: يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی؛ برادر! تو صاحب پرچم مني، اگر توشهید شوی، لشکر من پراکنده خواهد شد. حضرت ابوالفضل علیه‌السلام عرض‌کردند: قَدْ ضَاقَ صَـدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَـاةِ وَ أُرِيـدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَـأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ؛ سينه‌ام تنگ شده و از زندگاني‌ام سير شدم و اراده كردم كه از اين جماعت منافق خونخواهي كنم! امام علیه‌السلامپاسخ فرمودند: فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاء عبّاس جان اکنون برو براي بچه‌ها كمي آب بياور بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۱؛ جلاءالعیون ص۵ ۷۱؛ منتهی الآمال ص ۴۵۳؛ نفس المهموم۲۹۳؛ مقتل امام حسین ۱۶۴؛ مقتل مقرّم ۲۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۷؛ وقایع الأیام ۴۲۶ ادامه روایت در فایل بعدی 👇👇👇
اندک‌اندک عصر عاشورا نزديك شد و بعد از اصحاب، جوانان بني هاشم هم يكي‌يكي رفتند و به درجه رفيع شهادت رسيدند و امام علیه‌السلام ديگر تنها شدند و تحمّل اين موضوع براي قمرمنیربني‌هاشم حضرت عبّاس علیه‌السلام بسیار سخت بود. اگر تا کنون هم مانده‌اند، امام اجازه ندادند به ميدان بروند، چرا كه وجود نازنين ایشان و سیّدالشهدا علیه‌السلام مايه آرامش اهل خيام و ترس دشمنان و جلوگيري از بي‌حيايي آن‌هاست. امّا عبّاس، ديگر تاب ندارند.] بنا بر گزارشی که مورد نقد و تردید است؛ خدمت امام علیه‌السلام رسیدند و عرض کردند: آقاي من اجازه دهید بروم تا جانم را فدايتان كنم! فَبَكَى الْحُسَيْنُ بُكَاءً شَدِيداً؛ امام حسين علیه‌السلام شدید گريه كردند و سپس به عبّاس فرمودند: يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی؛ برادر! تو صاحب پرچم مني، اگر توشهید شوی، لشکر من پراکنده خواهد شد. حضرت ابوالفضل علیه‌السلام عرض‌کردند: قَدْ ضَاقَ صَـدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَـاةِ وَ أُرِيـدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَـأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ؛ سينه‌ام تنگ شده و از زندگاني‌ام سير شدم و اراده كردم كه از اين جماعت منافق خونخواهي كنم! امام علیه‌السلامپاسخ فرمودند: فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاء عبّاس جان اکنون برو براي بچه‌ها كمي آب بياور بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۱؛ جلاءالعیون ص۵۷۱؛ منتهی الآمال ۴۵۳؛ نفس المهموم۲۹۳؛ مقتل مقرّم ۲۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۷؛ وقایع الأیام ۴۲۶ ❇️ در مقاتل آمده حضرت عباس علیه‌السلام نخست رفتند در مقابل دشمن ايستادند و آن‌ها را نصيحت و هدايت كردند؛ امّا هر چه تلاش كردند در دل سنگ دشمنان اثر نداشت و برگشتند موضوع را به امام علیه‌السلام گفتند ! شاید در اين هنگام بودكه بي تابي کودکـان از تشنگي بيشتر شد و با شنيدن صدای العطش العطش آنان دل عبّاس علیه‌السلام هم بي‌تاب شد و سينه‌اش تنگ‌تر. علمدار حسین علیه‌السلام سوار بر اسب، نيزه‌ای و به گزارشی شمشیری به دست گرفتند و مشك آب را روي شانه‌ انداختند و به سوي فرات حركت كردند، در حالي كه اين گونه رجز مي‌خواندند لَا اَرْهَـبُ الـمَـوْتَ اِذَا لَمَـوتُ زَقـاً حَتَّـي اُوارَي فِي الْمَصَالَيتِ لَـقَا نَفْـسِي لِنَفْسِ المُصْطَـفَى الطُّهْرِ وِقَـا اِنِّي اَنَـا العَبّاسُ اَغْـدُو بِالسِّـقـا به گزارش ابن شهرآشوب ۴۰۰۰ نفر در اطراف فرات بودند که نگذارند آب به خيمه‌ها برسد و همه به سوي عبّاس علیه‌السلام تير مي‌انداختند؛ امّا با دیدن او همگي پا به فرار ‌گذاشتند. در همين حملۀ رفتن تا علقمه، قمر منیر بني‌هاشم تعداد زیادی را به درك واصل کردند. مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۱۰۸؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۱؛ جلاءالعیون ص۵۷۱؛ قمقام ۴۴۳؛ مقتل مقرّم۲۴۰؛ نفس المهموم ۲۹۳؛ منتهی الآمال ۴۵۳؛ مقتل امام حسین ۱۶۴؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۸؛ وقایع الأیام ۴۲۹؛کبریت احمر ۱۵۹ و ۳۹۲؛ مقتل جامع ۱ص۸۴۰ طبق آنچه در اکثر کتب مقاتل دوره نخست مقتل نویسی- قرن اوّل تا هفتم - آمده است امام حسين علیه‌السلام هم همراه حضرت عبّاس علیه‌السلام برای آوردن آب به سوي فرات حركت كردند؛ ولي با حمله دشمن بين امام علیه‌السلام و عبّاس جدايي افتاد، در اين حمله ملعوني از قبيله درام، تيري به سوي امام انداخت كه اين تير به زیرچانه (گلو) امام علیه‌السلام اصابت كرد. امام تير را بيرون كشيدند و دو دستشان را زير چانه گرفتند و دستانشان از خون مباركشان پر شد و سپس اين خون‌ها را به سوي آسمان پرتاب كردند و فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّك؛ خدايا ! از اقداماتي كه اين مردم ضد پسر دختر پيامبرت مي‌كنند به تو شكايت مي‌كنم! شیخ مفید می‌نویسد در این حال، لشکر دشمن، حضرت عبّاس را از هر طرف محاصره و او را از حسین علیه‌السلام جدا کردند و عبّاس به تنهایی با آنان جنگیدند. تاریخ الامم و الملوک ج۵ ص ۴۵۰؛ اَنْسابُ الاَشْراف ج ۳ ص ۴۰۷؛ الارشاد ج۲ ص ۱۶۳؛ اللهوف۱۰۳؛ قمقام ۴۴۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱ص۱۸۷؛ إعْلام الوَری ۳۴۸؛ بحارالأنوار۴۵ص۵۰ ؛ نفس المهموم ۲۸۸؛ کبریت احمر ۱۶۹؛ مقتل امام حسین۱۸۰؛ ناسخ التّواریخ ۵۰۱؛ مقتل مقرّم ۲۵۹؛ مقتل جامع ۱ص ۸۳۹ . ادامه روایت در فایل بعدی 👇👇
ادامه روایت شهادت حضرت عباس از فایل قبل 👇👇 حضرت عبّاس علیه‌السلام به هر شکلی كه بود خود را به نهر علقمه رساندند و مشك را از آب پُركردند؛ به گزارش ضعیف و مورد نقد بعضی از کتب دسته دوم و دسته سوم تاریخی، لحظه‌ای به ذهنشان آمد كمي آب بنوشند تا با نیروی بيشتري بتوانند بجنگند و آب را زودتر به خيمه‌ها برسانند، از این‌رو دست‌هاي مباركشان را زیر آب بردند و بالا آوردند؛ ولی لب‌هاي خشك سرورش امام حسين علیه‌السلام و لب‌هاي خشكيده علی اصغر و رقيّه را به یاد آوردند و آب را روي آب ريختند و مشك را به دست راست گرفتند و بر اسب سوار شدند و راه برگشت را در پيش گرفتند [شاید بتوان گفت از اين پس ديگر تمام هم و غم عبّاس علیه‌السلام، سالم نگهداشتن اين مشك و رساندن آن به خيمه‌ها بود و هیچ در فكر مبارزه نبودند. شايد دشمن هم اين را فهميده بود، از این‌رو همه به كمين نشستند] و از هر طرفي حمله مي‌كردند و باران تير و نيزه به سوی عبّاس علیه‌السلام روانه شد و گاهی هم حمله و گريزهاي دسته جمعي دشمنان و در اين میان ملعوني به نام يَزِيدَ بْنِ الرُّقَادِ یا زَيْدَ بْنِ وَرْقَاءَ با كمك حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْلِ طَّائِي ناگهان از پشت كمين نخل‌ها بيرون آمدند و از سمت راست كه ابوالفضل مشك را گرفته بودند و نيزه در دست نداشتند، حمله كردند و نُوفِل اَزْرَق دست راست حضرت عبّاس را از تن جدا كرد! حضرت عبّاس سريعاً مشك را به روي دوش چپ انداختند و اين گونه رجز خواندند: وَ اللهُ إِنْ قَـطَعْتـُمُوا يَـميني إَنِّي اُحَامِي اَبَدّاً عَـنْ دِيني وَ عَنْ اِمَـامٍ صَـادِقِ اليَقينِ نَجْلِ النَّبيِّ الطَّاهِـرِ الأمينِ يعنى به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من دائماً از دين خويشتن حمايت می‌کنم و از امامى كه صدق او يقين است و از نسل پيامبر پاك و امين است دفاع می‌کنم .[ بر اثر شدّت جراحات و قطع دست، خون زیادی از حضرت عبّاس علیه‌السلام رفته بود، ولی باز هم به مبارزه يا بهتر بگوييم حفظ مشك آب و رساندن آن به خيمه‌ها می‌کوشیدند] كه دشمن در يك فرصت ديگر باز هم از كمين نخل‌ها یکباره بيرون آمد و حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْلِ دست چپ حضرت را از مچ قطع کرد. از این‌رو این‌گونه رجز خواندند: يا نَفْسُ لَا تَخْشَي مِنَ الكُفَّار وَ ابْشـِرِي بِـرَحْمةِ الجـَبَّـار مَـعَ النَّـبي السِّیِـدِ المُخْتَـار قَـدْ قـُطِـعوا بِبَغْیِهِم یَسَاری يعنى اى جان من از كافران نترس! درکنار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، سرور و برگزیده خدا، بشارت باد تو را به رحمت خدا ! آنان با ستم کاری دست چپ مرا قطع کردند بنا بر نقل بعضی از کتب دسته دوم تاریخی حضرت عباس به سرعت مشك را به دندان گرفتند تا آب را هر طوري شده حفظ ‌كنند. [ تا کنون هر چه تير و نيزه انداختند حضرت عبّاس علیه‌السلام با دست و نيزه‌اي كه به همراه داشتند نگذاشته بودند به مشك برخورد كند و آن را دور كرده بودند امّا از اين پس دست و نيزه‌اي ندارند؛ شايد دیگر بدن مباركشان را سپر تيرها قرار داده و مشك را حفظ كرده باشند؛ امّا اين راه هم چندان دوام نداشت] سرانجام يكي از تيرها به مشك خورد و آب مشك روي زمين ريخت، سپس تیر ديگري به سينه‌ مبارك حضرت اصابت كرد و از اسب به زمين افتادند. [ احتمالاً آن‌هايي‌كه حتّي از سايه عبّاس علیه‌السلام هم مي‌ترسيدند و فرار مي‌كردند، جـرأت كردند و جـلو آمدند و هركس با هر چيزي داشت ضربه اي زد] و از اين فرصت حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْل استفاده كرد و به ايشان نزديك شد و عمود آهنين را بر فرق مبارك حضرت زد و صداي آقا ابوالفضل بلند شد: اَخا أَدْرِك اَخا؛ برادر! برادرت را درياب بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۱؛ جلاءالعیون ص ۵۷۱؛ منتهی الآمال۴۵۴_قمقام ص۴۴۴؛ نفسالمهموم۲۹۳؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۹؛ مقتل امام حسین ۱۶۴؛ کبریت احمر ۱۶۰ و۳۹۲؛ وقایع الأیام ۴۳۰؛ مقتل مقرّم ۲۴۳؛ منتخب التّواریخ ۲۰۸؛ مقتل جامع ۱ص۸۴۰ سیّدالشهدا علیه‌السلام تا صداي عبّاس را شنيدند شتابان و سراسيمه خودشان را به علقمه رساندند؛ [ امّا از عبّاس او ديگر چيزي نمانده بود؛ دست‌‌ها هركدام يك طرف، بدن پاره‌پاره يك سو، علم يك طرف، مشک یک سو! ] وَ جَلَسَ الحُسَين عِندَ رَأسِهِ يَبكِي حَتَّي فَاضَت نَفسِه؛ سیّدالشهدا علیه‌السلام نشستند بـالای سر حضرت عباس و زار زار گريـه كـردند و چون او را کشته دیدند فرمودند: اَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي! اینک ديگر پشتم شكست و راه چاره و تدبير برمن بسته شد. بعضی از مورخین نوشته اند ابـاعبدالله علیه‌السلام کنـار بدن مطهّر و به خون تپیده عبّاس اين اشعار را خواندند: ادامه روایت در فایل بعدی 👇👇
ادامه روایت شهادت حضرت عباس از فایل قبل 👇👇 تُعَـدَّيْتُمُ يَـا شـَرَّ قَـوْمِ بِفِـعْلِكـُم وَ خَالَـفْتُـمُوا دِيـن النَّـبِي مُحَمَّد أَمَا كَانَ خَيـْرِالرُّسُلِ وَصَاكُم بِنَ أَمَا نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِي المُسَدَّد أَمَا كَـانَت الـزَّهرَاءُ اُمِّيَ دُونَكُم أَمَـا كَـانَ مِنْ خَيـْرِ البَريَّة اَحْمَد لُعِنْتُـم وَ أخْـزَيتُم بِما قـَدْ جَنَيْتُم فَسـَوْفَ تُلاقُوا حَـرَّ نارٍ تَـوَقَّدِ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۲؛ جلاءالعیون ص۵ ۷۲؛ منتهی الآمال ص۴ ۵۵ ؛ نفسالمهموم ۲۹۵؛ کبریت احمر ۱۶۱ و۳۹۲؛ مقتل امام حسین ۱۶۵؛ مقتل مقرّم۲۴۳؛ ناسخ التّواریخ ۴۸۰؛ قمقام ۴۴۴؛ وقایع الأیام ۴۳۱؛ مقتل جامع ۱ ص۸۴۲ ⬅️ امام علیه‌السلام به دو دليل نتوانستند بدن مطهّر عبّاس علیه‌السلام را به خيمه ببرند: الف. بدن حضرت عبّاس بر اثر شدّت حملات تكّه‌تكّه شده بود. [آری بدن علي اكبر هم ارباً ارباً شده بود؛ امّا موقع شهادت علي‌اكبر، جوانان بني‌هاشم بودند و كمك كردند بدن علي را به خيمه ببرند، ولی زمان شهادت حضرت ابولفضل ديگر كسي نمانده بود.] ب . دوري علقمه تا خيمه‌گاه. امام سجّاد علیه‌السلام در حدیثی ضمن تشریح فداکاری حضرت عبّاس علیه‌السلام در کربلا و جایگاه ایشان در بهشت فرمودند: فرداي قيامت، عمويم عبّاس داراي چنان جايگاه و مقامي است كه همه شهدا به او غبطه مي‌‌خورند. أمالی صدوق مجلس ۷۰ص۴۶۳؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۴۱؛ منتهی الآمال ص ۴۵۵؛ مقتل امام حسین ۱۶۶؛ منتخب التّواریخ ۲۰۶؛ قمقام ۴۴۷؛ کبریت احمر ۱۶۲ و۱۵۸ و۴۶۰؛ وقایع الأیام ۴۱۹ و۴۳۲ ❇️ بازگشت سیّدالشهدا علیه‌السلام به خیمه‌ها امام علیه‌السلام با حالي وصف ناشدنی به خيمه برگشتند: مُنْكَسَراً حَزِيناً بَاكِياً؛ با دلي شكسته، اندوهگين و چشماني اشكبار به خيمه بازگشتند. حضرت سكينه جلو آمدند و عرض‌کردند: يَا اَبَتَا! اَینَ عَمَّي العَبَّاس؛ بابا جان! عمویم عبّاس کجاست؟ امام علیه‌السلام فرمودند: إِنَّ عَمِّکَ الْعَبَّاس ‏قُتِلَ وَ بَلَغَتِ رُوحُه الْجِنَان؛ عمویت عبّاس کشته شد و روحش به بهشت رفت. کبریت احمر ص ۱۶۲؛ مقتل مقرّم ۲۴۵؛ مُثیرُالأحْزان ص۲۶۰ ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی‌تـو از خانـۀ بی‌روح جـهـان بـیزارم مـاه در دست به دنـبـال تو شب بـیدارم تـا نـگـاه تـو در آئـیـنۀ قـلـبم جاری‌ست زیـر بـاران بــلا، چــتـر مـحـبـت دارم روی پیشانی من خط خجـالـت پیداست وای بر من که برای تو فـقـط سـربارم دوست دارم که شبیه دل غمگین فرات روی پـاهـای عـمو جان تو سر بگذارم علم افتاده و بی سایه‌ی سر مانده جهان سوز اشکم که بر این دشت بلا می‌بارم آمد و رو به حرم گفت حسین آن لحظه بدنـش را نـشـد از روی زمـین بردارم گفت «ای اهل حرم میر و علمدار» که رفت خیمه‌ها را به که باید پس از این بسپارم؟ ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این ریشۀ عشق است از دل کندنی نیست بالاتر از فهم است پس فهمیدنی نیست هرکس دلش گیر است یکجایی به هرحال من که دلم این روزها ام البـنـیـنی‌ست با اینـکـه اصـلاً زادۀ ام البـنـیـن است آشـفـته‌تر از فاطمه امشب زنی نیست این خـانـواده کـلـهـم نـورنـد، يك نـور پس بچۀ این پـنـج تن که ناتـنی نیست در شهر ما نامش به روی ارمنی‌هاست هرچند این باب الحوائج ارمنی نیست مـا بـا فـرات کـربـلایـش قـهـر کردیم چون بعد او این آب‌ها که خوردنی نیست تیری که به مشکش زدید عباس را کشت دیگـر نـیـازی به عـمـود آهـنی نیست ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدایی آمد از دریا که مردی بر زمین افتاد و بر رخسار زرد مادری در خیمه چین افتاد‌ زدند آنقدر سـویش تـیـرهای بی هوا اما نیفتاد از نفس تا این که مشکش بر زمین افتاد چنان بر سرو قدی که جهان در سایه سارش بود تبر زد بارها دشمن که از بالا چنین افتاد ز بعد دست تیری هم به قلب نازنینش خورد زمانی که به روی خاک‌ها از صدر زین افتاد فلک وقتی رکاب خالی‌اش را دید زد فریاد که از انگـشـتری آسمـان‌هایم نگین افتاد ❇️ بررسی و نقد شعر: بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی سایت آستان وصال مراجعه نمائید به جای دست، تیری که به چشمش بود شد حائل زمانی که به روی خاک‌ها از صدر زین افتاد ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت لبی به وسعت مهریه‌های زهرا داشت کنار علـقـمه در سجـده‌گـاه چـشمانش نداشت هیچ‌کسی را فقط خدا را داشت اگرچه قـطـره آبی مـیـان مشک نـبود ولی کرانۀ چشـمش هزار دریا داشت هدر نرفت ز پـرتـاب چـلـه‌ها، تـیری امیر علقمه از بس‌که قـدّ و بالا داشت همین‌که در وسط گیرودار، گیر افتاد عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت درست وقـت نزولش، همه نگاه شدند رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از خود صبح مـهـیای خـروشیدن بود علمش بر سر دوش و زرهش بر تن بود یک به یک بال گـشودند همه یاران و چشم سقای حرم، ابر پُر از باران و... جان به لب، داشت علمدار تمنا می‌کرد عاقبت عشق دری هم سوی او وا می‌کرد ناگهان خیمه به خیمه همه‌جا غوغا شد گـره از کـار عـلـمـدار حرم هم وا شد اذن داده‌ست امـامش که رود ماه حرم تا شود مرهم اشک و عطش و آه حرم گفت: جانم به فـدایت که چنین بی‌تابی بهـر لـب‌های تـرک‌خـورده بیاور آبی برو ای ماه! برو دست خدا همراهت! ای یـدالله! بـرو دسـت خـدا هـمراهت! می‌روی از حرم و؛ مشک و علم در دستت مشک نه، نبض دل اهل حرم در دستت می‌روی و همۀ دشت هـوالحق گویان دیدنی‌تر شده شمشیر دو دم در دستت چـشم امید تو و... دیـدۀ بی‌تـاب حـرم کارِ عشق است گره خورده به هم در دستت مشکِ سیراب که دیده لب عطشان تو را به جوانمردی تو خورده قسم در دستت ادامه این قصیده در فایل بعدی 👇👇 ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
ادامه قصیده مدح و شهادت حضرت عباس از فایل قبل مشکِ سیراب که دیده لب عطشان تو را به جوانمردی تو خورده قسم در دستت تشنه‌لب، جان به لبِ آب فرات آوردی دست در دستِ وفـا آب حـیات آوردی چه شد اما که دل علـقـمه ناگاه گرفت چه کسی بر تو علمدار حرم! راه گرفت نابرابرتر از این جنگ ندیده‌ست کسی فرصت رزم ز تو دشمن بدخواه گرفت دست تو زودتر آهنگ رهایی سر داد دست تو بال شد و سیر الی الله گرفت تیر آنقدر شتابان به دل مشک نشـست از لب تشنۀ تو فـرصت یک آه گرفت آه از فـرق تو و سـجـدۀ خونین عمود آسـمـان نـالـه برآورد رخ مـاه گرفت! کیست تا علقـمه از سمت حـرم می‌آید کیست از سمت حـرم با قـد خم می‌آید آمـده مـرهـم ایـن دیـدۀ بـی‌تــاب شـود آمده با لب خشک، از غم تو آب شود آمــده ســر بـدهــد روضــۀ آب‌آور را روضۀ غـربت فـرمـانـده بی‌لـشکر را چه کند بی‌تو لب خشک علی‌اصغر را؟ به که بـایـد بـسـپـارد گـل نـیـلوفر را؟ بعد تو در حرم آل عـلی غوغـایی‌ست هر دلی شعله‌ور از آتش این تنهایی‌ست هر دلی بعد تو از غـصه تلاطـم دارد بی‌تو دشمن به حرم قـصد تهاجم دارد موسـم بی‌کـسی آل رسـول است دگـر روضه‌خوان دختر زهرای بتول است دگر بعد تو داغ به لب‌های فرات است ببین اشک، گریانِ قتیل‌العـبرات است ببین . شاعر: یوسف رحیمی ✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید 👇👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/astanevesal لینک کانال در روبیکا https://rubika.ir/astanevesal آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور ) https://www.astanevesal.ir/ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹