هدایت شده از آستانِ مهر
قسمت سیزدهم1361.mp3
13.94M
🎧 #رمان ۱۳۶۱
😊🍃👀¤■¤■¤■¤
دوستان خوبم ادامه ماجرا 👇
به کجا رسیدیم؟ آهان به اونجا که احمدفهمید بانو هم دوستش داره ❤️ وای انگاری دنیارو بهش داده بودن ... راستی دوباره مجید باعث شداحمدبیچاره کلی اذیت بشه ولی شب کجاخوابید؟ .....ولی بگما تغییرات رو شروع کردو اخرش رفت و همه سیبیلاشو زد ....😄
🔸☘🔸
🎙 با خوانش هنرمندانه نویسنده ی کتاب: مطهره پیوسته
#قسمت_سیزدهم
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
هدایت شده از آستانِ مهر
قسمت 16 از 1361.mp3
13.65M
🎧 #رمان ۱۳۶۱
ماجرا به کجارسید؟ 👇
زیبا خیلی زیبا بود دوستش داشتم هم مهربون بود هم ملوس و خوش چهره بچه ساکت و آرومی بود جز چَشم چیزی نمیگفت یاد اون روزی افتادم که وقتی رفتم که برم حموم دیدم زیبا توی حموم داشت گریه میکرد مُخم سوت کشید زیبا خیلی هم بچه نبود شاید بخاطر ...
رفتم روی پشت بوم و کاکلی روبغل کردم بوسیدم و گذاشتمش توی لونه اش کفترسیاهه که شبیه رفیق سربازیم بود برش داشتم وخوب نگاش کردم کفترم رو دستم گرفتم بارون میبارید ....
🔸☘🔸
🎙 با خوانش هنرمندانه نویسنده ی کتاب: مطهره پیوسته
#قسمت:شانزدهم
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
هدایت شده از آستانِ مهر
قسمت هفدهم 1361.mp3
12.83M
🎧 #رمان ۱۳۶۱
خب !
ماجرا به کجارسید؟ 👇
به سرآقا گفتم مجید توی دفترچه خاطراتش یه سری حرف برام نوشته میتونم به دستخطش یه خط دیگه م اضافه کنم گفتم میتونم بنویسم مادر وپدرم صورتم رو نبینن و بجای دیدن من با پارچه سبز روم رو بپوشونن...
از بدشانسیم سرکفترم از جیب شلوارم زد بیرون و سرآقا منو با کله کفتر دیدچنان برزخ نگام کرد که بدورو رفتم و دور شدم کبوتررو توی حیاط امامزاده پرواز دادم تا همونجا....
غلط نکنم همون که فکر میکردم درست بودو زیبا مجید رو دوست داشت زیبا در بین چادرش غرق بود و اشکای بامتانتشو توی چادرش میریخت ....
عذرخواهی کردم که پیاده بشم و برم تا انتهای خاطرات مجید رو بخونم عذرم رو نپذیرفتند وگفتند باز هم باهام کاردارند و تمنا دارند کاری براشون انجام بدم دلم هری ریخت ...
🔸🖤🔸
🎙 با خوانش هنرمندانه نویسنده ی کتاب: مطهره پیوسته
#قسمت:هفدهم
🔷🔸◾️🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr