هیچجوره نمیتونم زندگیم رو هندل کنم، هم از تنهایی میترسم، هم از روابط پرتنش خسته شدم. نه اونطوری که خودم میخوام زندگی میکنم و نه اونطوری که اطرافیانم انتظار دارن. نه روابط خانوادگی ایدهآلی دارم و نه روابط دوستانه همدلانهایی. نه به زندگی شخصیم میرسم و نه به وظایف اجتماعیم.فشار روانی که دارم تحمل میکنم حتی یک ذره هم برای آدمای اطرافم ملموس نیست
استاریسم؛
امروز تو اتاقم قایم میشم درو میبندم، اتفاقای بد که نمیتونن بیان تو. میتونن؟
Ten minutes later
اتفاق بد:
خداروشکر هر روز یه دلیل جدید برای ناراحت بودن دارم و وقت نمیکنم برای یه مسئله زیاد غصه بخورم