eitaa logo
در آستانه ظهور
402 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
105 فایل
امام زمان آمدنی نیست ، آوردنی است❗ 🔰تولید محتوای رایگان امام زمانی ✅کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 روزت را بی‌اندیشه سر نکن «فقر» چیزی است که همه جا سرک می‌کشد. فقر، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست. فقر چیزی را نداشتن است، ولی آن چیز پول نیست، طلا و غذا هم نیست. فقر همان گردوخاکی‌ است که بر کتاب‌های فروش‌نرفته یک کتاب‌فروشی می‌نشیند. فقر، تیغه‌های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه‌های برگشتی را خرد می‌کند. فقر، کتیبه ۳هزارساله‌ای است که روی آن یادگاری نوشته‌اند! فقر، پوست موزی است که از پنجره یک ماشین به خیابان انداخته می‌شود. فقر، شب را «بی‌غذا» سر کردن نیست، فقر، روز را «بی‌اندیشه» سر کردن است.
🔆 ✍️ به حکمت خدا اعتماد کن 🔹در بيمارستان‌ها وقت شام و ناهار، غذاها خيلی متفاوت است. 🔸به يک نفر سوپ، چلوكباب و دسر می‌دهند. به يکی فقط سوپ می‌دهند، به يک نفر حتی سوپ هم نمی‌دهند و می‌گويند فقط آب بخور. به دیگری می‌گويند كه حتی آب هم نخور. 🔹جالب است كه هيچ‌كدام از اين بيماران اعتراض ندارند. زيرا آن‌ها پذيرفته‌اند كسی كه اين تشخيص‌ها را داده، طبيب است و آن كسی كه طبيب است حكيم است. 🔸پس اگر خدا به كسی كم داده يا زياد داده، شما گله و شكوه نكنيد كه چرا به او بيشتر داده‌ای و به من كمتر. 🔹اين كارها روی حساب و حكمت است.
🔆 ✍ موفقیت، صبر می‌خواهد 🔹گاهی برای انداختن یک درخت، باید ۱۰۰ ضربه با تبر بزنیم. از این ۱۰۰ ضربه، ۹۹ ضربه‌ اوّل، کارشان این است که شرایط را برای ضربه‌ صدم آماده کنند. 🔸اینکه درخت، در طی ۹۹ ضربه، هنوز سر جایش ایستاده است، دلیلِ بیهودگی آن ضربات نیست، دلیل دلسردی نیست، دلیل ناامیدی نیست، هر مبارزه‌ای، به همین شکل است. 🔹اینکه اقداماتی که می‌کنیم به سرعت جواب نمی‌دهد، نباید در عزم و اراده‌ ما خللی ایجاد کند. 🔸پس باید هر کاری می‌کنیم، بگذاریم به حساب یکی از همان ۹۹ ضربه اول. 🔹ضربه صدم بالاخره از راه می‌رسد و درخت را می‌اندازد. 🔸نگران نباش، موفقیت، صبر می‌خواهد.
🔆 ✍ روح انسان برای بقا نیاز به عمل صالح دارد 🔹روزی پارسایی در بازار به جمع کفاشان رفت تا برای چند نیازمند سفارش کفش دهد. 🔸منتظر ایستاد تا وقت نماز شد و کفّاشان برای نماز ظهر به مسجد آمدند. 🔹ندا داد: در بین شما اگر کسی هست که بخواهد زکات مال خویش دهد، آخرِ نماز در مسجد بنشیند، مرا کاری با اوست. 🔸نماز که تمام شد از ۱۰۰ نفری که در مسجد بودند، سه نفر نشستند و بقیه رفتند. پس سفارش کفش به آن سه نفر داد. 🔹جوانی از بین آنان پارسا را خطاب کرد و گفت: در عَجبم از بینِ این ۱۰۰ نفر، سه نفر ماندند و بقیه رفتند. 🔸پارسا گفت: همانا خداوند چنانچه جسم را برای بقا و عافیت، محتاج نان و آب کرد، روح را هم برای بقا و عافیت از شر نَفس و شیطان، محتاج عمل صالح نمود. 🔹چنانچه جسم بیمار را طلب غذا نیست، قلب مریض و روح بیمار نیز هرگز طالب عمل صالح برای خود نخواهد شد، پس آنان را جای ملامت نیست.
🔆 ✍ به پروردگارت اعتماد کن 🔹شیخ حسن بصری برای عبادت به صحرا رفت. برای استراحت نزد چوپانی نشست و از او قدری شیر خواست. 🔸اندکی بعد، گله چوپان خواست از کوه پایین رود که چوپان ندایی داد و بلافاصله گله به جای خود برگشت. 🔹شیخ چون این صحنه را دید، حالش دگرگون شد. رنگ رخسارش پرید، صیحه‌ای زد و غش کرد. 🔸چون به هوش آمد، چوپان علت را پرسید. 🔹شیخ گفت:  گوسفندان تو عقل ندارند. اما می‌دانند که تو خیر آن‌ها را می‌خواهی. با شنیدن صدای تو، سریع اطاعت کردند و از بیراهه برگشتند. 🔸من انسانم و عاقل. ولی حرف و امر خالق خود را که به نفع من فرموده است، گوش نمی‌دهم. 🔹کاش به اندازه این گوسفندان، من از خدای خود می‌ترسیدم و امر و نهی او را گوش می‌دادم.
🔆 ✍ به پروردگارت اعتماد کن 🔹شیخ حسن بصری برای عبادت به صحرا رفت. برای استراحت نزد چوپانی نشست و از او قدری شیر خواست. 🔸اندکی بعد، گله چوپان خواست از کوه پایین رود که چوپان ندایی داد و بلافاصله گله به جای خود برگشت. 🔹شیخ چون این صحنه را دید، حالش دگرگون شد. رنگ رخسارش پرید، صیحه‌ای زد و غش کرد. 🔸چون به هوش آمد، چوپان علت را پرسید. 🔹شیخ گفت:  گوسفندان تو عقل ندارند. اما می‌دانند که تو خیر آن‌ها را می‌خواهی. با شنیدن صدای تو، سریع اطاعت کردند و از بیراهه برگشتند. 🔸من انسانم و عاقل. ولی حرف و امر خالق خود را که به نفع من فرموده است، گوش نمی‌دهم. 🔹کاش به اندازه این گوسفندان، من از خدای خود می‌ترسیدم و امر و نهی او را گوش می‌دادم.
🔆 ✍ اگر می‌خواهی ببخشی، در زمان حیاتت ببخش 🔹مرد ثروتمندی به کشیشی گفت: نمی‌دانم چرا مردم مرا خسیس می‌پندارند. 🔸کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم. 🔹خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن‌انگیز تو به نیکی سخن می‌گویند و تصور می‌کنند تو خیلی بخشنده‌ای، زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می‌دهی. 🔸اما درمورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آن‌ها می‌دهم؛ از موی بدن من برس کفش و ماهوت‌پاک‌کن درست می‌کنند. 🔹با وجود این کسی از من خوشش نمی‌آید. علتش چیست؟ 🔸می‌دانی جواب گاو چه بود؟ 🔹جوابش این بود: شاید علتش این باشد که هرچه من می‌دهم در زمان حیاتم می‌دهم.
🔅 ✍ کلید مشکلاتت دست خداست، فقط کافی‌ست او را صدا بزنی 🔹«آدم» خطا کرد. کلید: «رَبّنَا ظلمنا أنفسنا وَإِنْ لَمْ تغفر لنا وَتَرْحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنْ الْخاسرِينَ» پس مورد عفو و بخشش قرار گرفت. 🔸«نوح» بین دشمنانش گیر افتاده بود. کلید: «رب اني مغلوب فانتصر» پس گشایش الهی نصیبش شد و با کشتی‌اش نجات یافت و دشمنانش نابود شدند. 🔹«زكريا» پیر بود و همسرش هم نازا. کلید: «رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ» پس یحیی به او عطا گردید. 🔸«يونس» در تاریکی دریا و شکم ماهی تنها مانده بود. کلید: «لا إله إلّا أنت سبحانك إني كنت من الظالمين» پس نجات یافت. 🔹«ايوب» به مصیبت و بیماری‌های سختی دچار شد. کلید: «رَبِّ إنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ» پس از درد و رنج نجات یافت. 🔸«ابراهيم» در آتش افکنده شد. کلید: «حسبنا الله ونعم الوكيل» پس نجات یافت و پیروز گشت. 🔹«يعقوب» یوسف را از دست داده بود. کلید: «إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه» پس خداوند بعد از سال‌ها یوسف را به او برگرداند. 🔸«محمد» صلی‌الله علیه وآله در غار ثور توسط کفار محاصره شده بود. کلید: «لا تحزن إن الله معنا» پس بر آن‌ها پیروز گشت. 🔹به پروردگارت اعتماد داشته باش، قفل‌های زندگی‌ات را خواهد گشود.
🔅 ✍ دنیای شیطان را به او پس بده تا ایمانت را برگرداند 🔹روزی مردی نزد عارفی آمد که بسیار عبادت می‌کرد و دارای کرامت بود. 🔸مرد به عارف گفت: خسته‌ام از این روزگار بی‌معرفت که مرام سرش نمی‌شود. خسته‌ام از این آدم‌ها که هیچ‌کدام جوانمردی ندارند. 🔹عارف از او پرسید: چرا این حرف‌ها را می‌زنی؟ 🔸مرد پاسخ داد: خب این مردم اگر روزشان را با کلاهبرداری و غیبت و تهمت‌زدن شروع نکنند، به شب نخواهد رسید. 🔹شیخ، پیش خودمان بماند آدم نمی‌داند در این روزگار چه کند. دارم با طناب این مردم ته چاه می‌روم و شیطان هم تا می‌تواند خودش را آماده کرده تا مرا اغفال کند. 🔸اصلا حس می‌کنم ایمانم را برده و همین حوالی است که مرا با آتش خودش بسوزاند. نمی‌دانم از دست این ملعون چه کنم. راه چاره‌ای به من نشان ده. 🔹مرد عارف لبخندی زد و گفت: الان تو داری شکایت شیطان را پیش من می‌آوری؟! جالب است بدانی زودتر از تو شیطان پیش من آمده بود و از تو شکایت می‌کرد. 🔸مرد مات و مبهوت پرسید: از من؟! 🔹مرد عارف پاسخ داد: بله، او ادعا می‌کرد که تمام دنیا از اوست و کسی با او شریک نیست و هر که بخواهد دنیا را صاحب شود یا باید دوستش باشد یا دشمنش. 🔸شیطان به من گفت تو مقداری از دنیایش را از او دزدیده‌ای و او هم به تلافی ایمان تو را خواهد دزدید. 🔹مرد زیرلب گفت: من دزدیده‌ام؟ مگر می‌شود؟ 🔸عارف ادامه داد: شیطان گفت کسی که کار به دنیا نداشته باشد، او هم کاری به کارش ندارد. پس دنیای شیطان را به او پس بده تا ایمانت را به تو برگرداند. 🔹بیخود هم همه چیز را گردن شیطان مینداز. تا خودت نخواهی به‌سمت او بروی او به تو کاری نخواهد داشت. 🔸این تو هستی که با کارهایت مدام شیطان را صدا می‌زنی. وقتی هم که جوابت را داد شاکی می‌شوی که چرا جوابت را داده است. 🔹خب به طرفش نرو و صدایش نکن تا بعد ادعا نکنی ایمانت را از تو دزدیده است.
🔅 ✍️ ایمان، اعتماد، امید 1️⃣ روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند. در روزی كه براى دعا جمع  شدند تنها یک پسربچه با خود چتر داشت. 🔰این یعنی ایمان... 2️⃣ كودک یک‌ساله‌اى را تصور كنيد، زمانی كه شما او را به هوا پرت می‌كنيد او می‌خندد زيرا می‌داند او را خواهيد گرفت. 🔰اين يعنى اعتماد... 3️⃣ هر شب ما به رختخواب می‌رويم، هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برمی‌خيزيم، با اين حال هر شب ساعت را براى فردا كوک می‌كنيم. 🔰 اين يعنى اميد...
🔆 فضیلت ذکر صلوات ذکرها سه دسته هستن : یه دسته پاک کننده اند؛ گناه و زشتی رو پاک میکنن؛ مثل: «اَستغفرالله» یه دسته مدادند؛ برامون حسنه مینویسند؛ مثل: «الحمدلله»،«سبحان الله» و«لااله الاالله» امّا یه ذکری هست؛ که هم پاک میکنه و هم مداده،گناهان را پاک میکنه بجاش حسنات مینویسه!!! و اون ذکر:صلوات بر محمد و آل محمد
🔅 ✍ زندگی‌کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود 🔹بزرگی می‌گفت: یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می‌آورند، شما اول برای کناری‌تان برمی‌دارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی می‌دهید. 🔸دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمی‌دارید سبد مقابل شما می‌ماند. 🔹ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را از جلوی شما برمی‌دارد و آن را به طرف نفر بعد می‌برد. 🔸نعمت‌های خدا نیز این‌طور است؛ با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید.