eitaa logo
در آستانه ظهور
425 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
100 فایل
امام زمان آمدنی نیست ، آوردنی است❗ 🔰تولید محتوای رایگان امام زمانی ✅کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💭 بدی‌هایت را با خدا درمیان بگذار! 👈🏻خدا به ما قول جبران و استجابت داده ...
📝 ها، پُست‌های دردناکی‌اَند! چون درست وقتی که ما بخاطر "خود خوب پنداری" هامون، شاد و شنگولیم ... یه آینه می‌گیرن جلومون و می‌فهمیم؛ اوضاع اونقدرا هم خوب نیست 🤦‍♀🤦‍♂! 💥 اما میزانِ اثرگذاری این ها، از بیماری‌های نَفْس، به دو عامل زیر بستگی داره؛ 🔺۱ـ هوش معنوی ما، و قدرت تحلیل و تشخیص بیماری در درون خودمون! 🔺۲ـ ضریب خودشیفتگی‌مون ( آیا میذاره بپذیریم، بیماریم یا نه؟) اگر ما از اون دسته از آدمایی هستیم، که هوش معنوی و قدرت تحلیل و تشخیص بالایی دارند، و میفهمند بیمارند، امّا نمی‌تونند بپذیرند؛ همیشه از بقیه عقب می‌مونیم🔥 ! یهو می‌بینیم چند سال بعد، دیگران چقدر سالم، نورانی، باطراوت و آرامش‌بخش شدند، و ما هنوز اندر خم همون بیماری‌های گذشته‌مون موندیم.
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 حکایت غواص و مروارید 🔸 برگرفته از تمثیلات آیت الله حائری شیرازی | اینجا با خاک روایت میکنیم
4_5884368446950477337.mp3
13.01M
۷۵ ❣پیامبر مهربانی‌ها، خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند؛ وَ شیعَتُکَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ، مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّهِ، وَ هُمْ جیرانى ✨ شيعيان تو بر منبرهائى از نورند، چهرهايشان سفيد و درخشان، در اطراف من در بهشت ... و آنان همسايگان منند! ❓واقعاً این سرنوشتِ همه‌ی شیعیان است؟ ❓پس بدکارانِ امّت شیعه، چه می‌شوند؟ ❓آیا پیامبر در این باره، مبالغه می‌کنند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️اگر رو از زندگیت حذف کنن؛ اصلن متوجه میشی؟؟!!💔
🔆 ✍ بدهکاری که طلبکار است 🔹روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. 🔸شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. 🔹شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت که با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. 🔸پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی. 🔹کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. 🔸شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید: داستان چیست؟ 🔹شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خریده و به من بدهکار است. من از اینکه او با دیدنم از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. 🔸ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت بلکه مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود آبروی ما را بریزد. تازه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم. 🔹گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ▫️کرم بین و لطف خداوندگار ▫️گنه بنده کرده است و او شرمسار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا