📝 #یادمون_باشه
#یادمون_باشه ها، پُستهای دردناکیاَند!
چون درست وقتی که ما بخاطر "خود خوب پنداری" هامون، شاد و شنگولیم ...
یه آینه میگیرن جلومون و میفهمیم؛ اوضاع اونقدرا هم خوب نیست 🤦♀🤦♂!
💥 اما میزانِ اثرگذاری این #شرح_حال ها، از بیماریهای نَفْس، به دو عامل زیر بستگی داره؛
🔺۱ـ هوش معنوی ما، و قدرت تحلیل و تشخیص بیماری در درون خودمون!
🔺۲ـ ضریب خودشیفتگیمون ( آیا میذاره بپذیریم، بیماریم یا نه؟)
اگر ما از اون دسته از آدمایی هستیم، که هوش معنوی و قدرت تحلیل و تشخیص بالایی دارند، و میفهمند بیمارند، امّا نمیتونند بپذیرند؛
همیشه از بقیه عقب میمونیم🔥 !
یهو میبینیم چند سال بعد، دیگران چقدر سالم، نورانی، باطراوت و آرامشبخش شدند، و ما هنوز اندر خم همون بیماریهای گذشتهمون موندیم.
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 حکایت غواص و مروارید
🔸 برگرفته از تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
#تربت | اینجا با خاک روایت میکنیم
4_5884368446950477337.mp3
13.01M
#خانواده_آسمانی ۷۵
#استاد_شجاعی
#استاد_انصاریان
❣پیامبر مهربانیها،
خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند؛
وَ شیعَتُکَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ، مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّهِ، وَ هُمْ جیرانى
✨ شيعيان تو بر منبرهائى از نورند، چهرهايشان سفيد و درخشان، در اطراف من در بهشت ... و آنان همسايگان منند!
❓واقعاً این سرنوشتِ همهی شیعیان است؟
❓پس بدکارانِ امّت شیعه، چه میشوند؟
❓آیا پیامبر در این باره، مبالغه میکنند؟
#انسان_شناسی
#روانشناسی_قلب
#عشق_حقیقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢چطور غمخوار امام زمان (عج) باشیم؟
#استاد_شجاعی
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️اگر #امام_زمان رو از زندگیت حذف کنن؛
اصلن متوجه میشی؟؟!!💔
#استاد_رائفی_پور
🔆 #پندانه
✍ بدهکاری که طلبکار است
🔹روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی میکرد.
🔸شیخ در مزرعه کار میکرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت:
در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم.
🔹شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت که با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت.
🔸پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت:
ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی.
🔹کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت.
🔸شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید:
داستان چیست؟
🔹شیخ گفت:
پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خریده و به من بدهکار است. من از اینکه او با دیدنم از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم.
🔸ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت بلکه مرا به پولپرستی هم متهم کرد. من بهجای گناه او شرمنده شدم و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه میکشد که ما گناه میکنیم ولی او شرمش میشود آبروی ما را بریزد. تازه بهجای عذرخواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم میگشاییم.
🔹گویند شیخ این راز به هیچکس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد.
▫️کرم بین و لطف خداوندگار
▫️گنه بنده کرده است و او شرمسار