eitaa logo
Atabe
255 دنبال‌کننده
645 عکس
234 ویدیو
109 فایل
انجمن دانشگاهی توسعه ی علمی و فرهنگی عتبات عالیات جهت ارسال سوالات , انتقادات و پیشنهادات به آیدی زیر مراجعه فرمایید. https://eitaa.com/heidar_110
مشاهده در ایتا
دانلود
! به رسم هرسال قبل از سفر، در جلسه‌ای باعنوان "جلسه‌ی توجیهی" گرد هم می‌آمدیم؛ امسال هم این رویه را ادامه می‌دهیم، تا دلیل این فراق را توجیه کنیم! و با پای دل زیارت کردن را تمرین کرده؛ و به تأسی از رهبر حکیممان ازین فراق شکوه کنیم!
💢 شکوائیه استاد مولاجان! زجور دهر به تو شکوه می‌کنیم نه من تمام شهر به تو شکوه می‌کنیم آتش گرفته‌ایم حسین جان چه آتشی! آیا بُوَد که دست بر دل‌های ما کشی دستی که تا به سینه‌ی زینب گذاشتی با ناله قهر و با غمِ دل کرد، آشتی ای بر فراز نیزه سرت سرتر از همه ای در فضیلت و عظمت برتر از همه ای تربتت شفای مریضان بی‌طبیب نشکو الیک یابن الحبیب، ایها الحبیب جابر کجاست بشنود این سوز و آه را با خود کند شماره، ستون‌های راه را ما در هوای کرب‌وبلا راه می‌رویم با پای سر به بارگه شاه می‌رویم چشم انتظارِ لطف شما مانده‌ایم ما از دست ما بگیر که جا مانده‌ایم ما جامانده از قطار شهیدانِ معتبر جا مانده از مواکبِ نورانی سفر آه سفر! سفر به دیار حماسه‌ها از موقف نجف، حرکت سوی کربلا ما شکوه می‌کنیم چرا راه بسته شد دل‌های ما نه! دل زینب شکسته شد زینب هنوز منتظر پا پیاده‌هاست این پا پیادگی شرف خانواده‌هاست ما سرسپرده‌ی درِ این خانواده‌ایم با خانواده نوکرِ این خانواده‌ایم از دستِ خویشتن زدلم شکوه می‌کنم از دستِ دل نه، از عملم شكوه می‌کنم دل با شماست، نفس ولی می‌دهد فریب وای از فریب‌کاریِ این نفس، ای غریب! نشکو الیک من فتن العصر و الزمان الغوث یابن فاطمه الغوث و الامان بالی به ما بده به هوای تو پر زنیم حالی به ما بده که صمیمانه در بزنیم هرسال اربعين دل ما رو به راه بود ره بسته شد، دلیل کدامین گناه بود! خاکم به سر، زِما نکند قهر کرده‌ای؟ یا این قبیله را مگر از یاد برده‌ای؟ نشکو الیک یابن الشهید ایها الشهید...
روز اول زیارت مجازی نجف اشرف
اربعین ٩۶ مهران-ورودی مرز عراق به یاد خستگی های مرز😔
♦️زیارت عاشورا ٣٥ به نیت شهید ٢٩ ساله «سعید شهادت را دوست داشت، عشقش به حرم حضرت زینب(س) زیاد بود، به کربلا که رفتم از من خواست در حرم های مطهر برایش دعا کنم تا شهادت نصیبش شود، می‌گفتم سعید جان این چه حرفیست؟! تو جوانی، می خواهم تو را داماد کنم چرا این حرف ها را می زنی، من دعا نکردم ولی سعید به آنچه دوست داشت رسید»
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی آداب زیارت، جلسه اول
نجف اشرف
از همان سفر اولی که مشرف شده بودم، عادت نداشتم با کسی به حرم بروم. هرچه سفر اِن‌اُمی‌ها اظهارلطف می‌کردند و زائرنوازی می‌فرمودن که بیا و باهم برویم حرم,این حقیر امتناع می‌کردم. و همیشه ترجیحم این بود که تنها، خدمت امام برسم. اما این‌بار گویا با بقیه‌ی دفعه‌ها فرق می‌کرد. دو سه تا از رفقا اصرار فراوان ,که بیا و باهم برویم حرم امیرالمومنین. من هم که دل نداشتم دلِ زائرآقا را بشکنم گفتم: ""، برویم . نجف باران شدیدی می‌بارید. با طهارت کامل! و خیس خیس,وارد حرم شدیم. ایام قبل از اربعین بود,جمعیت به قدری زیاد بود که کفشداری,وقتی آرم‌های متحدالشکل عتبه را بر چادرهایمان دید,هرچه ابرام کردیم که بزرگوار، کفش‌هایمان را جدا جدا تحویل بگیر، نگرفت که نگرفت. اینجا مقام "فاخلع نعلیک" بود. وارد خانه‌ی پدری شدیم. ...السلام علیک یا ساقی، من علیک السلام می‌خواهم. با دوستان تصمیم گرفتیم به صحن حضرت زهرا سلام‌الله برویم و زیارت‌نامه‌ای هدیه‌ای کنیم. آنجا عموما افراد,در حال "" هستند و آن صحن مبارک را مکانی برای استراحت می‌دانند. من به دوستان گفتم: درست است که "" اما اگر اجازه بدهید من بروم در گوشه‌ای از صحن، و خلوتی بگزینم. آن رو به رو را نشان دادم و گفتم آنجا می‌نشینم، فلان ساعت فلان مکان هم را ببینیم. جای شما خالی، خلوتی بر بدن زدیم و سر ساعت مقرر آمدم پیش دوستان... هرچه می‌گردم، در این جمعیت هرچه جست و جو می‌کنم! دوستان را پیدا نمی‌کنم. حالا مسئله اینجا بود که كُد کفشداری سه‌تایمان، دست یکی از آن دوستان بود!  به خودم گفتم خب مشکلی نیست که کفش ندارم، پابرهنه برمی‌گردم. عارفانه‌تر هم هست... . نگاهی به بیرون انداختم دیدم دُر نجف است که از آسمان می‌بارد و هنوز باران قطع نشده. قید عرفان را زدم و از رفتن منصرف شدم. در گوشه‌ای نشستم و برای مولا دَم گرفتم: در حرم گم شدم که می‌دیدم، بین دریای بی‌کران دریا/ریخت مضمون تازه در شعرم، صحن نو صحن حضرت زهرا. در همین حال و هوا بودم که دیدم کسی صدایم می‌کند، توسل به آقا جواب داده بود و دیدم سر و کله‌ی دوستان پیدا شده و گویا در جست‌وجوی این حقیر بودند! در بین ازدحام،عرض ادبی کردیم و به محل اسکان بازگشتیم. القصه؛ از من به شما وصیت؛ وقتی دسته‌جمعی به حرم مشرف می‌شوید، کفش‌هایتان را باهم ندهید کفش‌داری، خصوصا وقتی رحمت الهی از آسمان می‌بارد. روز اول