متن ادبی «رنج تنهایی مادر»
پاینده باد واژه زیبای مادر، که از آغاز تا پایان خلقت، نقش دلهای مهربان است. چه زیباست تکرار نام مادر بر لبان دختری که خود مادری درد آشناست؛ فاطمه.
فاطمه علیهاالسلام سوگوار مادری فداکارست.
چقدر دشوار است تحمل رحلت مادری چنان صمیمی که در رحم خویش با او سخن میگفته است.
بازار اشک، در چشمان فاطمه رونق گرفته است و رسول خدا، خود، دل شکسته و نالان، دل جوی فاطمه علیهاالسلام غمگین است.
خدیجه علیهاالسلام ، همسری مهربان، که با شنیدن اولین ندای وحدانیت، رو به سوی قبله میکند و خدای را به یکتایی میخواند، پذیرای پیامبری مبعوث و لرزان بازگشته از حرا و شاهد نبوت، اکنون آرام، آرمیده است.
«تنهایی» به گریه میافتد، هنگامی که ناچار باید همدم رسول خدا شود.
امّا خدیجه، هرگز رنج تنهایی را بر محمد بر نمیتابد و دختر کوچک خویش را به تیمارداری پدر میگمارد. زین پس، فاطمه علیهاالسلام تیماردار و غمخوار پدر خواهد بود، در لحظههای خاکستر و سنگ و دشنام.
پروردگارا! همسر فداکار محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم به سوی تو میآید؛ زنی که برای دین تو و در راه رسول تو، از دنیا چشم پوشیده و غرق در جمال نور است؛ کولهباری از زخم زبان قبیله قریش را لِه کرد و پر افتخار، خود را همسر وفادار محمد امین نامید تا یار و یاور رسالت او باشد و نامش در پیشگاه حق، در صف اولین زنان بزرگ عالم درآید.
و فاطمه، گریان بر مزار مادر با او وداعی جاودانه میسراید: مادر! قسم به خدایی که به من قدرت داد تا در رحم با تو سخن بگویم و سبب آرامش تو باشم و سوگند به نوری که از تو زاده شدم، پدرم را تنها نخواهم گذاشت.
و این پیمانی خواهد بود، میان ما سه تن.
مادرم! چه خوش آرام گرفتهای نزد پروردگارت بر بلند جایگاه بهشت، که همسر رسول خدا را جز این جایگاه نشاید.
رفتنت ای بزرگ مادر! غمی است بر دل و اشکی است در چشم من و پدر.
#متن_ادبی
#حضرت_خدیجه
#وفات
#متن_مجری
@atashbe_ekhtear
سلام بر تو ای شیرین لقای از دست رفته محمد(ص)!
ای چراغ روشن شب های رسالت، کاش هنوز بودی و بقچه محبتت را تا غار حرایِ تنهاییِ رسول، به دوش می کشیدی، تا اوج وفای خود را با پرچم صفای زنانه ات، بر قله کوه های مکه به تماشا بگذاری!
سلام بر تو ای انیس تهی دستیِ دین، ای مونس محمد امین!
حضرت خدیجه(س) زنی بود از جنس آسمان که با عروج روحانی اش به ملکوت، دیگر کسی رسول خدا را شادمان ندید.
در تعریف خدیجه(س) همان بس که فاطمه از دامان او برخاست و محمد با تکیه بر حمایت های او بر قلّه رسالت نشست.
عظمت مقام خدیجه(س) از سربلندی او در امتحانی بود که با تمام تنهایی، لحظه ای در حقانیت رسول خدا(ص) شک نکرد.
اگر نبود دست یاری گر خدیجه(س)، شعله دین اسلام در شعب ابی طالب خاموش می شد.
وفات خدیجه کبرا، همسر و هم سِرِّ رسول خدا، بزرگ بانوی رنج و صبر و دعا را تسلیت می گوییم!
جبرئیل درباره خدیجه(س) می فرماید: «یا محمد! بر خدیجه(س) از جانب پروردگارش سلام برسان و او را به خانه ای از زبرجد در بهشت بشارت ده».]
خدیجه(س)، مظهر خلوص و تمثیل «عبادالله الصّالحین» بود.
درک آسمان عظیمی همچون رسول خدا(ص)، نیازمند اقیانوسی مانند خدیجه کبرا بود تا تصویر آسمانی او را در تمام خویش منعکس کند.
خدیجه(س) بانویی بود که دارایی اش موجب والایی اش و ثروتش ابزار همّت و کرامتش بود.
امشب، هم درد با امّ ابیها، کوچ بانوی آفتابی خانه وحی را به سوگ می نشینیم؛ خاموشی شعله امید رسول خدا، خدیجه کبرا را تسلیت عرض می کنیم.
وفات نخستین بانوی لبیک گوی رسالت، الهه کرامت و آبروی نجابت، حضرت خدیجه کبرا(س) را تسلیت می گوییم.
کوچ خدیجه کبرا(س)، هجرت خورشیدی بود که هم خانه آسمان و هم شانه حماسه های نورانی اش بود.
حضرت خدیجه(س) یکی از چهار زن کامله آفرینش بود که دوازده ستاره درخشان امامت از وجود او ریشه گرفته اند.
همسری رسول خدا(ص)، لیاقتی می خواست که ذات مقدس الهی، این شایستگی را در وجود حضرت خدیجه(س) آفرید.
استواری درخت را از میوه شیرین آن می توان شناخت و معنای خدیجه را از زلالی زهرا(س)
خدیجه یعنی کاشانه ایمان در تنگنای دوران.
پروازش تلخ ترین حقیقتی است که امشب گلوی مکه را خواهد فشرد.
با کوچ تو ای بانو! دیگر هیچ کاروانی در بیابان دل ها، بی شوقِ کعبه یادت قدم نزد؛ که استواری امروزِ بنای دین، از برکت خشتِ نخستینِ توست
#متن_ادبی
#حضرت_خدیجه
#وفات
#متن_مجری
@atashbe_ekhtear
مؤسسه جهانى سبطين (ع)
متن ادبی «اندوه و اشک آخرین فرستاده»
(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)
کوچههای شهر را غمی سنگین فرا گرفته است. فضای مکه گویی آکنده از اندوه است!
کعبه نیز چند روزی است بر فرشتهای لبخند نمیزند و مگر میتوان چهره نورانی رسولخدا صلیاللهعلیهوآله را گرفته و اندوهناک دید و بیتفاوت بود؟!
وقتی شب پیش، یکی از اصحاب در کنار زمزم، آهسته در گوش دیگری گفت: «خدیجه همسر رسولخدا صلیاللهعلیهوآله سخت بیمار است»، زمزم گویی دیگر نمیجوشید، اشک میافشاند! حتی سنگریزههای حرم نیز دریافتهاند دل رسولخدا صلیاللهعلیهوآله از چه لبریز غم است.
این رسولخداست که از خانه بیرون میآید؛ چقدر شکسته شده! آه، این قطرات اشک است که از چشمان آسمانیاش میریزد؛ چه شده؟ خدای من، چه بر زبان زمزمه میکند؛ «انّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»
آخرین وصیت
ملائک، بیتاب و اشکریزان بر گرد حجرهای کوچک، در اطراف بستری محقر، یکی از غمبارترین لحظههای تاریخ را به نظاره نشسته بودند. بزرگ بانوی اسلام، خدیجه کبرا، ساعات آخر عمر خویش را میگذراند. برترین مخلوق خدا، رسول خاتم کنار بستر او دلشکسته و محزون به وصایای خدیجه گوش فرا میداد. ناگهان خدیجه از سخن باز ایستاد و فرمود: «وصیت دیگرم را از زبان فاطمه به شما خواهم گفت که شرم، مانع گفتارم میشود».
پیغمبر خدا نیز با لبخندی تلخ، مادر و دختر را تنها گذاشت. چیزی نگذشت که فاطمه کوچک آکنده از اندوه، از حجره بیرون آمد و نگاه منتظر پدر را اینگونه پاسخ گفت: «مادر فرمود به پدرت بگو من از قبر وحشت دارم؛ از شما میخواهم لباسی را که هنگام نزول وحی الهی به تن داشتید، به من عطا کنید تا آن را کفن خویش سازم ـ تا مایه آرامش من گردد ـ ».
و تو از اوج معرفت و عظمت بانویی که همه هست و نیست خود را در راه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و رسالتش فدا کرد، متحیر میمانی و بیاختیار، درودی خالصانه از وجودت نثار آن روح آسمانی میشود.
خدایا! به فاطمه صبر بده!
پیامبر، اندوهگین و افسرده، اما لبریز از رضا و صبر، به خانه میآمد. چشمهای مبارکش هنوز نمناک از اشک بود و دلش سوگوار فراق خدیجه؛ اما اکنون به غم دیگری میاندیشید؛ غم تسلای دختر یتیم خدیجه. آیا قلب کوچک فاطمه، تاب فراق مادر را دارد؟ در را که گشود، نگاه نگران و به در دوخته فاطمه بود که انتظارش را میکشید؟ فاطمه با دیدن پدر به سوی او دوید و خود را به او چسباند: مادرم کجاست؟ پدر! مادرم خدیجه کجاست؟ و این تنها سؤالی بود که مدام از زبان کودکانه دختر، وجود رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را آکنده از اندوه میکرد. لحظاتی نگذشت که جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: «ای رسول خدا! پروردگارت میفرماید سلام مرا به فاطمه برسان و بگو: مادرت در خانهای بهشتی است که بند بند آن از طلا و ستونهایش از یاقوت سرخ است و در کنار آسیه (همسر فرعون) و مریم دختر عمران به سر میبرد».
#متن_ادبی
#حضرت_خدیجه
#وفات
#متن_مجری
@atashbe_ekhtear
ولادت حضرت عباس(ع).docx
حجم:
22.4K
📚متن ادبی،شعر،دکلمه ویژه ولادت حضرت ابوالفضل العباس(ع)
#ولادت
#حضرت_عباس
#دکلمه
#متن_ادبی
@atashbe_ekhtear
متن ادبی با هوش مصنوعی مرتبط با محتوای بالا 👇
در خلوتِ نمازخانه، زیرِ سقفِ آرزوهایِ معصومانه، دخترانی، دلی شکسته و پر از تردید، نجوا میکنند.
صدایشان، آرام اما رسا، به گوشِ آسمان میرسد.
گویی، در آن لحظه، پردهای کنار میرود و آنها، فراتر از زمان و مکان، با کسانی سخن میگوید که جسمشان خاکی است، اما روحشان، جاودان.
آن سویِ این نجوا، شهدا، با قلبهایی سرشار از عشق و آگاهی، به آنها گوش میدهند.
صدای آنها، انعکاسی از تمامِ دخترانی است که در پیچ و خم زندگی، راه را گم کردهاند و نیازمندِ یک نور، یک نشانه، یک دستِ یاری هستند.
شهدا، در سکوتِ نمازخانه، به آنها میگویند: «نگران نباش. ما اینجا هستیم. همیشه بودهایم و خواهیم بود. ما در قلبِ تک تکِ شما زندهایم. ما، همان کسانی هستیم که روزی، جان خود را فدایِ این خاک کردیم، تا شما، در آرامش زندگی کنید.»
سفر مشهد، هدیهای است آسمانی. غذای حضرتی، نه فقط یک وعده غذا، بلکه یک جرعه نور است، یک لمس از دستهای مهربان امام رضا(ع). این غذا، روح را سیراب میکند، چشمها را به حقایق باز میکند و قلبها را به سوی ایمان رهنمون میسازد.
شهدا، شاهدِ این تحول هستند. آنها میبینند که چگونه دختران، با قلبی پاک و نیتی خالص، به سوی خدا باز میگردند.
این داستان، رمزی است برای تمامِ کسانی که در جستجوی حقیقت هستند.
شهدا زندهاند و همواره در کنار ما هستند. آنها، با عشق و مهربانی، ما را در مسیر درست هدایت میکنند و به ما کمک میکنند تا بهترین نسخهی خودمان باشیم.
فقط کافیست، گوشِ جان بسپاریم و صدایِ قلبمان را بشنویم.
شهدا، با وجود فاصلهی ظاهری، نزدیکند، به ما، به آرزوهایمان، به دغدغههایمان. صدایِ نجواهایمان، حتی سکوتِ دلمان، به گوش جانشان میرسد. آنها نه تنها از ما آگاهند، که ما را دوست دارند، با عشقی بیکران و بیانتها.
شهدا، با نگاهی سرشار از مهر و عطوفت، به ما مینگرند و با قلبهایی سرشار از عشق و مهربانی، همواره در تلاشند ما را در مسیر درست هدایت کنند، به سوی آرامش، به سوی کمال.
هدایتشان، نه اجبار، که الهام و عشق است، راهنماییای که از عمق جانشان سرچشمه میگیرد.
آنها میخواهند ما بهترین نسخههای خودمان باشیم، که با قدرت و امید به سوی آیندهای روشن به سوی ظهور، گام برداریم.
#متن_ادبی
#شهدا
@atashbe_ekhtear
💌مادر خادم الرضا
مادر؛
از دامن او، خادمالرضا (ع) برخاست
حکایت مادر شهید رئیسی، حکایتِ زنی است که در سایهی ارادت به اهل بیت (ع)، نهالِ وجودِ مردی را پروراند؛ مردی که امروز، نامش با خدمت به مردم و عشق به امام رضا (ع)، گره خورده است.
از دستانِ پینهبستهاش، صلابتِ صبر و از نگاهِ روشنش، نورِ ایمان میبارد. گویی با هر لالاییِ عارفانه، عشق به اهل بیت (ع) و خدمت به خلق را در جانِ فرزندش جاری میکرد.
شاید در ظاهر، او نه نامی پُرآوازه داشت و نه مقامی والا، اما یقیناً دلی داشت به وسعتِ حرمِ امام رضا (ع)، سرشار از توکلی که او را در این مسیرِ دشوار، بییاور و همراه، با عشقی بیکران، راهنمایی میکرد. او با جهاد فرزندآوری، نهالی کاشت که میوهاش، خدمت به زائرانِ امام مهربانیها و سربلندیِ میهن بود.
در خانهای ساده، شاید در میانِ سختیها و کمبودها، عمری را به رسالتی بزرگ گذراند که در نظرِ برخی، کاری کوچک و بیاهمیت جلوه میکند؛ اما امروز، از دامانِ او، فرزندی به معراج میرسد که خادمالرضا (ع) بودنش، مُهرِ تأییدی بر تربیتِ الهیِ اوست. این، نشان از ارزشِ والایِ کار مادری دارد؛ کاری که پرورشدهندهی انسانهای با ایمان و خدمتگزار است.
🌱 او تنها یک مادر است؛ اما با صفایِ قلب و ارادتِ بیمثالش، نقشی بیبدیل در تاریخِ این سرزمین ایفا کرد. مادر، با جهاد فرزندآوری، با تربیتِ فرزندانی عاشقِ اهل بیت (ع)، جامعهای متدین و با فضیلت میسازد.
در میانِ دغدغههای بیشمارِ مادرانه، پشتش به کدامین کوهِ استوار تکیه داشت و دستش در حلقهٔ کدام درگاهِ اجابت دخیل بسته بود که اینگونه، فرزندی تربیت کرد که عاشقانه در راهِ خدمت به زائرانِ امام رضا (ع) و مردم، جان خود را فدا کرد؟
مادری، فراتر از یک واژه است؛ او سرچشمهی تمام خوبیهاست. او با تربیتِ فرزندانی صالح و خادمِ اهل بیت (ع)، بذرهایِ امید و معنویت را در جامعه میکارد. او با جهاد فرزندآوری، به جامعه هدیهای ارزشمند تقدیم میکند؛ هدیهای که میتواند سرنوشتِ یک ملت را به سوی سعادت و کمال رهنمون سازد.
قدرِ مادران را بدانیم و به ارزشِ جهاد فرزندآوری ارج نهیم؛ چرا که از دامنِ مادران میتوان خادمالرضا (ع) و خدمتگزارانِ به مردم را به ثمر رساند.
از دامن همین مادران و با برکت جهاد فرزندآوری است که سربازان و یارانی راستین برای امام زمان(عج) تربیت میشوند. مادرانی که با تربیت ایمانی فرزندان خود، آنان را برای ظهور منجی آماده میسازند .
چه خوب است ما عاشقان امام زمان(عج) با تاسی از این مادران، در راستای جهاد فرزندآوری و تربیت نسل منتظر بکوشیم .
#شهید_رئیسی
#خادم_الرضا
#فرزند_آوری
#متن_ادبی
#جهاد_فرزند_آوری
@atashbe_ekhtear
💌 مادر خادم الرضا(ع)
مادر؛
از دامن او خادم الرضا برخاست ...
#شهید_رئیسی
#خادم_الرضا
#فرزند_آوری
#متن_ادبی
#جهاد_فرزند_آوری
#امام_زمان_عج
#بروشور
@atashbe_ekhtear
مادر خادم الرضا(ع)
مادر؛
از دامن او خادم الرضا برخاست ...
#شهید_رئیسی
#خادم_الرضا
#فرزند_آوری
#متن_ادبی
#جهاد_فرزند_آوری
#امام_زمان_عج
#بروشور
@atashbe_ekhtear
## چند متن ادبی برای فتح خرمشهر
متن اول:
خرمشهر، ای شهر خون، ای نگین درخشانِ ایران! نام تو با حماسه و ایثار عجین گشته است. روزی که خاک تو، آغشته به خونِ جوانانِ غیرتمند این سرزمین شد، کسی گمان نمیبرد که روزی، خورشیدِ آزادی بر فرازِ گلدستههای مسجد جامعات طلوع کند. اما ایمان، استقامت و وحدت، معجزهای آفرید و خرمشهر، دوباره خندید. خندهای که طعمِ پیروزی داشت، طعمِ آزادی، طعمِ زندگی. خرمشهر، ای نمادِ پایداری، نامت تا ابد در قلبِ تاریخ، جاودانه خواهد ماند.
متن دوم:
سوم خرداد... روزی که قلبِ ایران از شادی تپید. روزی که خرمشهر، این شهرِ زخمخورده، دوباره جان گرفت. گویی تمامِ لالههای سرخِ دشتهای جنوب، در آن روز شکوفه زدند و عطرِ آزادی را در آسمان پراکندند. خرمشهر، تنها یک شهر نبود؛ تکهای از قلبِ ایران بود که در چنگالِ دشمن اسیر شده بود. و رزمندگانِ دلاورِ این سرزمین، با خونِ خود، این قلبِ تپنده را دوباره به آغوشِ وطن بازگرداندند. خرمشهر، تو دوباره ایستادی، استوارتر از همیشه.
متن سوم:
خرمشهر! نامی که با مقاومت، حماسه و پیروزی گره خورده است. نامی که یادآورِ روزهای سختِ جنگ و ایثارِ جوانانِ این مرز و بوم است. روزی که دشمن، با تمامِ توان، قصدِ نابودیِ تو را داشت، اما ایمانِ رزمندگان، سدی محکم در برابرِ او ایستاد. خرمشهر، تو با خونِ خود، سندِ آزادیِ ایران را امضا کردی. و امروز، در سالروزِ فتحت، با افتخار، سرودِ پیروزی را سر میدهیم. خرمشهر، تو زندهای، تا زمانی که نامِ ایران، زنده است.
متن چهارم:
فتح خرمشهر، تنها یک پیروزی نظامی نبود؛ فتح خرمشهر، فتحِ دلها بود. فتحِ ارادهای بود که در برابرِ ظلم، سر خم نکرد. فتحِ ایمانی بود که با توکل به خدا، بر هر مانعی غلبه کرد. خرمشهر، تو به ما آموختی که با وحدت و همدلی، میتوان بر هر دشمنی پیروز شد. و امروز، در سالروزِ فتحت، با تجدیدِ پیمان با آرمانهای انقلاب، برای ساختنِ ایرانی آباد و آزاد، تلاش خواهیم کرد. خرمشهر، تو الهامبخشِ ما هستی.
متن پنجم:
خرمشهر، ای شهرِ شهیدان! ای شهرِ حماسهها! ای شهرِ مقاومت! در سالروزِ فتحت، به یادِ تمامِ کسانی که برای آزادیِ تو، جانِ خود را فدا کردند، ادای احترام میکنیم. به یادِ محمد جهانآرا، به یادِ حسین فهمیده، به یادِ تمامِ رزمندگانی که با خونِ خود، خاکِ تو را آبیاری کردند. خرمشهر، تو با خونِ خود، به ما آموختی که آزادی، هدیهای نیست که به آسانی به دست آید؛ آزادی، بهای سنگینی دارد که باید برای آن، ایثار کرد. خرمشهر، تو همیشه در قلبِ ما خواهی ماند.
#متن_ادبی
#متن_مجری
#خرمشهر
@atashbe_ekhtear
## متن ادبی مرتبط کردن فتح خرمشهر به فتح قدس
متن اول:
خرمشهر، نماد ایستادگی ملتی است که در برابر ظلم سر خم نکرد. فتح خرمشهر، تنها بازپسگیری یک شهر نبود، بلکه اثبات این حقیقت بود که با ایمان و اراده میتوان بر هر قدرتی پیروز شد. امروز، در سالروز این حماسه، نگاهمان به سوی قدس دوخته شده است. قدسی که سالهاست در چنگال اشغالگران اسیر است. اما یقین داریم، همانگونه که خرمشهر با خون و ایثار فرزندان ایران آزاد شد، قدس نیز با مقاومت و پایداری، روزی طعم آزادی را خواهد چشید. فتح خرمشهر، چراغی است روشن در مسیر فتح قدس.
متن دوم:
سوم خرداد، یادآور حماسهای است که در تاریخ ایران جاودانه شد. خرمشهر، با خون و اشک آزاد شد، و این آزادی، الهامبخش تمام آزادیخواهان جهان است. امروز، در حالی که یاد خرمشهر را گرامی میداریم، به یاد قدس شریف نیز هستیم. شهری که قبله اول مسلمین است و در انتظار رهایی. فتح خرمشهر به ما آموخت که هیچ قدرتی نمیتواند در برابر اراده ملتی که برای آزادی قیام کرده، مقاومت کند. پس، با امید به خدا و با الگوگیری از حماسه خرمشهر، برای آزادی قدس نیز خواهیم کوشید.
متن سوم:
خرمشهر آزاد شد، و این آزادی، آغازی بود برای پایان دادن به تجاوز و اشغال. فتح خرمشهر، نشان داد که با وحدت و همدلی میتوان بر هر دشمنی پیروز شد. امروز، در سالروز این فتح بزرگ، دلمان برای قدس میتپد. قدسی که اسیر چنگال صهیونیستهاست و در انتظار یاری ما. همانگونه که رزمندگان اسلام با رشادت و ازخودگذشتگی، خرمشهر را آزاد کردند، جوانان مسلمان نیز با الهام از این حماسه، برای آزادی قدس خواهند جنگید. فتح قدس، وعده الهی است و فتح خرمشهر، مقدمهای برای تحقق این وعده.
متن چهارم:
خرمشهر، ای شهر خون و قیام، ای نماد مقاومت و پیروزی! تو به ما آموختی که با تکیه بر ایمان و با اتکا به نیروی خود، میتوان هر ناممکنی را ممکن ساخت. امروز، در سالروز فتحت، با یاد قدس شریف، تجدید پیمان میکنیم. قدسی که قلب تپنده جهان اسلام است و در انتظار آزادی. فتح خرمشهر، الگویی است برای فتح قدس. همانگونه که رزمندگان ما با فریاد "الله اکبر" خرمشهر را آزاد کردند، جوانان فلسطینی نیز با سلاح ایمان و مقاومت، قدس را آزاد خواهند کرد.
متن پنجم:
فتح خرمشهر، یک معجزه بود. معجزهای که با خون شهیدان و با دستان خدا رقم خورد. امروز، در سالروز این معجزه، به یاد قدس هستیم. شهری که اسیر ظلم و جور است و در انتظار منجی. همانگونه که خرمشهر از زیر آوار و آتش، دوباره سر برآورد، قدس نیز از زیر بار ستم، روزی رها خواهد شد. فتح خرمشهر، نویدبخش فتح قدس است. فتحی که نزدیک است، فتحی که با ایمان و مقاومت، حتماً محقق خواهد شد.
#متن_ادبی
#متن_مجری
#خرمشهر
#قدس
#فلسطین
@atashbe_ekhtear
14.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ “میدان الف دزفول”
دزفول، ای شهرِ الف قامت، ای نگینِ خوزستان، حکایت تو را جهانیان شنیدهاند. روزی که ارتشِ تاریکی، نامت را در خطِ مرگ نگاشت، تو اما در الفبایِ ایستادگی دال نشدی. قامتت را استوارتر کردی و درسِ مقاومت را با خونِ جوانانت به تاریخ آموختی.
تو الف بودی، آغازی برای امید، ایستادگی در برابرِ سیاهی. تو لالهی سرخی بودی که در دشتِ غیرت روییدی و عطرِ آزادگی را در جهان پراکندی. نامت، تا همیشه بر تارکِ این سرزمین خواهد درخشید.
اکنون، جبهههای مقاومت، از یمن تا غزه، از تو سرمشق میگیرند. تو در زیر بارانِ آتش، استوار ماندی و به جهانیان آموختی که چگونه میتوان در برابرِ ستم ایستاد. امروز، یمنیها و فلسطینیها با الهام از تو، فریادِ آزادی سر میدهند.
ای دزفول، تو نمادِ مقاومت و الهامبخشِ آزادیخواهانِ جهان هستی. چه افتخاری والاتر از این که نامِ تو، چراغِ راهِ مبارزانِ راهِ حق باشد.
( این نماهنگ زیبا برگرفته از نوحه ای است که حاج مهدی تدینی در هیأت روضة الزهراء دزفول اجرا کرده است.)
#دزفول
#مقاومت
#نماهنگ
#متن_ادبی
@atashbe_ekhtear