eitaa logo
طرح و ایده های فرهنگی
42.8هزار دنبال‌کننده
35.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
14.5هزار فایل
👇👇👇 در این کانال طرح وایده های جالب ،تزیینات ، بسته فرهنگی و... متناسب با مناسبتها قرارداده میشود. شرایط نشر https://eitaa.com/zahra1ii مدیر کانال: @Yazahra267 ادمین‌پاسخگویی وارسال گزارشهای قشنگتون @zahra_t_m ادمین تبادل : @zahra_t_m
مشاهده در ایتا
دانلود
فایل برای پرینت 👆👆👆👆 تهیه بسته بهداشتی و فرستادن به مناطق محروم ارسالی از گروه آتش به اختیار 👌👌👌 خراسان رضوی ، درگز @atashbe_ekhtear
یا مولاتی یافاطمه اغیثینی: تهیه بسته بهداشتی و فرستادن به مناطق محروم ارسالی از گروه آتش به اختیار 👌👌👌 خراسان رضوی ، درگز @atashbe_ekhtear
تهیه بسته بهداشتی و فرستادن به مناطق محروم ارسالی از گروه آتش به اختیار 👌👌👌 خراسان رضوی ، درگز @atashbe_ekhtear
نمایش نذر ظهور (زنگ مدرسه زده میشود) 10ثانیه سکوت ۵ دانش آموز پسر وارد صحنه میشوند و بصورت دایره وار مینشینند و با یکدیگر آرام حرف میزنند. محمد با صدای بلند میگوید:بچه ها یه مسئله ای ذهن منو خیلی درگیر کرده پسر 2 : چه مسئله ای پسر 1 : دیروز یکی از همسایه هامون برامون نذری آورد مامانم گفت: پسرش مریضه برای شفاش نذری درست کردن. هفته قبلم مامان نذر سفره دعوت بود. ازش پرسیدم برای چی سفره میندازن؟! مامانم گفت : هرکی حاجتی داره نذر میکنه برای برآورده شدنش سفره بندازه! مگه نمیگن وقتی امام زمان بیاد بیماریها از بین میرن، پس چرا مردم برای اومدن امام زمان نذر نمیکنن! با سفره و نذر و اینا فقط همون یه حاجت خاصشون ممکنه برآورده بشه در حالی که اگه امام زمان ظهور کنه تمام حاجتهاشون برآورده میشه پسر شماره 3 : درست میگی، تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم! پسر شماره 5 رو به محمد: محمد میگم تو دیگه ترشی نخور محمد : چرا پسر شماره 5 : من مطمئنم 6 ماه ترشی نخوری میشی افلاطون محمد بچه همه با هم میخندن پسر شماره 3 : ولی واقعاً سؤال جالبیه پسر شماره 4: بیاین از آقای محمدی بپرسیم محمد: آقای محمدی خودش داره میاد! آقای محمدی وارد صحنه میشود. بچه ها به احترام او از جا بلند میشوند و سلام میکنند آقای محمدی: بفرمایید بشینید بچه ها همه کنار هم روی زمین مینشینند آقای محمدی : چه خبر بچه ها پسر شماره 5 : آقا میخواستیم بیاییم پیشتون راجب یه مسئله باهاتون حرف بزنیم آقای محمدی: خب، بفرمایید. چه مسئله ای؟ پسر شماره 4 : آقا مگه نمیگن وقتی امام زمان ظهور کنه همه بیمارا خوب میشن و همه مشکلات مردم حل میشه پس چرا مردم برای خوب شدن مریضاشون و برای حل شدن گرفتاریهاشون نذر میکنن اما برای ظهور امام زمان نذر نمیکنن؟! آقای محمدی آهی کشید و گفت: شما درست میگید بچه ها! (پخش آرام زیرصدا) متأسفانه مردم بیشتر دنبال حاجتهای خودشون هستن در حالی که وقتی امام ظهور کنن مشکلات همین مردم حل میشه بزارین یه داستان براتون تعریف کنم یه آقایی بود به نام آقای بهبهانی که میتونست امام زمان(عج) رو ببینه! یه بار که رفته بود کربلا خدمت امام زمان رسید توی دلش گلایه داشت و میگفت: آقاجان چرا ظهور نمیکنید؟ اشک میریخت و گریه میکرد امام تصرف فرمودند تا آقای بهبهانی دعاهای مردم رو بشنوند. (قسمت برجسته بهتر است بصورت صوت پخش شود) امام فرمودند: ببین اینجا که دعا مستجاب میشه ، مردم چه دعایی میکنند. یکی میگفت: یا امام حسین پام درد میکنه پامو شفا بده یکی میگفت: یه دکان در بازار تهران میخوام یکی میگفت: یه عروس خوب به من بده آقا فرمودن :بهبهانی شنیدی! اینجایی که دعا مستجاب میشه،هیچکس نگفت خدایا مهدی فاطمه را برسان،یکیشون منو نخواستن و برای من دعا نکردن آقای محمدی : بچه ها امام زمان خیلی مهربونن. خیلی غصه بچه های گرسنه و فقیر یمن و آفریقا و کشورهای دیگه رو میخورن. میدونین چرا؟! چون امام ازپدر و مادر برای مردم مهربونترن به همین خاطر خیلی دلشون میخواد زودتر ظهور کنن تا همه ی جنگها و ظلم ها تموم بشه و یه بهشت زیبا برامون بیارن 3ثانیه سکوت پسر شماره 2 : این خیلی بده که شیعیان به فکر امام زمان نیستن و تنهاش گذاشتن پسر شماره 4 : بچه ها ما باید یه کاری بکنیم پسر شماره 1: چیکار میتونیم انجام بدیم؟ آقای محمدی: بچه ها شما میتونید ثواب کارهای خیرتون رو هدیه کنید به امام زمان یا به نیت ایشون صدقه بدین یا به نیت ایشون زیارت کنید یا حتی برای ظهور ایشون نذری بدین. وقتی شما نذری تهیه میکنید و روش مینویسید نذر ظهور، این کار فرهنگسازی میشه و یه رسم خوب رو پایه گذاری کردید پسر شماره 5 : آقا چطوری باید روش بنویسیم؟ آقای احمدی : این دیگه به خلاقیت خودتون بستگی داره. حداقلش اینه که برچسب نذر ظهور بزنید فقط حواستون باشه روی برچسبها اسم امام رو ننویسین چون وقتی ظرفهارو میندازن توی سطل بی احترامی میشه. پسر شماره 3 : میتونیم بنویسیم نذر ظهور مولایمان پسر شماره 1: یا نذر ظهور مولای غریبمان پسر شماره 2: نذر پایان غربت اماممان(عج) آقای احمدی: بله، تمام این جملات عالین پسر شماره 5 : بچه ها پس رفتیم خونه هممون با خانوادمون صحبت کنیم و این کار قشنگو انجام بدیم (زنگ مدرسه به صدا در می آید و بچه ها پچ پچ کنان به سمت کلاس میروند) ادامه....👇👇👇 نمایش مهدوی @atashbe_ekhtear
نمایش نذر ظهور مادر رو به جمعیت مشغول هم زدن قابلمه آش است زهرا با لباس مدرسه و کیف وارد خانه میشود و میگوید: سلام مامان مادر: سلام دخترم خسته نباشی زهرا : ممنونم مامان، شمام خسته نباشی زهرا: مامان داری چیکار میکنی؟ مادر: دارم آش نذری درست میکنم.(2 ثانیه مکث) برای ظهور امام زمان نذر کردم زهرا : پس منم بهتون کمک میکنم مادر : دخترم تو خسته ای برو استراحت کن. زهرا: نه مامان جون میخوام کمکتون کنم. (2 ثانیه مکث) من امام زمان رو خیلی دوست دارم. دلم می خواد امام زمان ازم راضی باشه. مامان لبخند زد و گفت: آفرین دختر گلم .من مطمئنم امامم شما رو خیلی دوست داره (5 ثانیه) زهرا جان برو مدادتو بیار روی این برچسبها بنویس نذرظهور زهرا چندقدم آنطرفتر مدادش را می آورد دونا از برچسبهارا بر میدارد و همانطور که بلند بلند جمله را تلفظ میکند روی برچسبها مینویسد نذر ظهور... زهرا رو میکند به مادر و میگوید: مامان نمیخواد بنویسم نذر ظهور امام زمان مادر: نه دخترم، وقتی میخوان ظرفهارو بندازن دور، بی احترامی میشه به اسم امام زمان زهرا برچسبهارا روی ظرفها میزند مادر ظرفهارا جلوی خودش میگیرد( تا دیده نشود) و آش درون آنها میریزد بعد از ریختن آش درون دوظرف مادر رو میکند به زهرا و میگوید: دخترم چادرم رو بیار تا آشهارو ببریم خونه همسایه ها زهرا چندقدم آنطرفتر چادر مادر را می آورد. مادر چادرش را میپوشد، ظرفهای آش را داخل سینی میگذارد و به سمت راست صحنه میرود در خانه همسایه؛ مادر :سلام مریم خانم، احوال شما‌، بفرمائید نذری ظهور امام زمان خانم همسایه: سلام، خیلی ممنونم حاجت روا باشید ان شاء الله مادر: خیلی ممنون ظهور آقا روزیتون همسایه: بفرمایید داخل، مادر: نه ممنونم مزاحم نمیشم خدانگهدارتون مادر و زهرا به سمت چپ صحنه میروند خانم همسایه:(تکرار دیالوگ قبل) مادر: ظهور آقا روزیتون ان شاء الله خداحافظی میکنند و به سمت صندلی می آیند وقتی برگشتن خونه مامان چادرش رو در آورد، نشت روی صندلی ، زهرا را محکم بغل کرد و بوسید و نشوند روی پاهاش و گفت: دخترم امروز دل امام زمانو شاد کردی. تو امروز یه سرباز خیلی خوب برای امام زمان بودی. زهرا هم مادرش رو میبوسد و میگوید: مامان یه سوال بپرسم؟ مامان: بپرس دخترم. زهرا: حاجت روا باشین یعنی چی؟ مامان : یعنی هرچی از خدا میخوای خدا بهت بده. زهرا : شما که بهشون گفتین این نذری برای ظهور امام زمانه پس چرا مردم برای امام زمان دعا نکردن؟! مامان سرش رو انداخت پایین انگار ناراحت شده بود (پخش موزیک) سرش رو بالا آورد و به زهرا: دخترم! متاسفانه آدم های کمی برای ظهور امام زمان دعا می کنن. مردم بیشتر دوست دارند آرزوهاشون براورده بشه تا این که امام زمان ظهور کنه در حالی که وقتی امام زمان بیاد همه مشکلات مردم حل میشه و همه آرزوها برآورده میشه. مادر : زهرا جان حتماً شنیدی که میگن امام زمان خیلی غریب و تنهاست. زهرا : آره مامان شنیدم ولی نمیدونم یعنی چی! مادر:یعنی اینکه همه مردم به فکر مشکلات خودشونن و برای ظهور امام زمان کاری نمی کنند. مامان : دخترم یه آقای مهربونی بود به اسم آقای بهبهانی که میتونست امام زمان رو ببینه. یه بار که رفته بود کربلا وقتی دید جمعیت زیادی اومدن زیارت امام حسین توی دلش گفت: امام زمان چرا ظهور نمیکنید چرا نمیاید اشک میریخت و گریه میکرد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ( این قسمت بصورت صوت پخش میشود) امام زمان فرمودند : آقای بهبهانی ببین اینجا که دعا مستجاب میشه مردم چه دعایی میکنن! آقای بهبهانی شنید که مردم به امام حسین می گفتند: یا امام حسین یه مغازه می خوام. اون یکی میگفت: یا امام حسین پام درد میکنه منو شفا بده. یکی دیگه میگفت: یا امام حسین من مریضم شفام بده امام زمان فرمودند: میشنوی آقای بهبهانی اینجا که دعا مستجاب میشه هیچکس نگفت خدایا مهدی فاطمه رو برسون. هیچکس برای من دعا نمیکنه و ظهور من رو از خدا نمیخواد! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 مادر : آقای بهبهانی خیلی ناراحت شد عزیزم امام زمان خیلی مهربونن. خیلی غصه بچه های گرسنه و فقیر یمن و آفریقا و کشورهای دیگه رو میخورن. میدونی چرا؟! چون امام از مادر برای مردم مهربونتره به همین خاطر خیلی دلشون میخواد زودتر ظهور کنن تا همه ی جنگها و ظلم ها تموم بشه و یه بهشت زیبا برامون بیارن زهرا : مامان جون من خیلی برای امام زمان ناراحتم چون هیچ کس به فکرش نیست ولی من قول میدم همیشه برای ظهور امام زمان دعا کنم و هر کاری از دستم برمیاد انجام بدم. مامان دوباره زهرا رو بغل میکند و میبوسد و میگوید: دخترم با این قولت خیلی امام زمان رو خوشحال کردی. من مطمئنم آقا امام زمان هم بهت افتخار میکنه نمایش مهدوی بنیاد مهدویت گراش @atashbe_ekhtear
نمایش نذر ظهور (زنگ مدرسه زده میشود) 10ثانیه سکوت ۵ دانش آموز پسر وارد صحنه میشوند و بصورت دایره وار مینشینند و با یکدیگر آرام حرف میزنند. محمد با صدای بلند میگوید:بچه ها یه مسئله ای ذهن منو خیلی درگیر کرده پسر 2 : چه مسئله ای پسر 1 : دیروز یکی از همسایه هامون برامون نذری آورد مامانم گفت: پسرش مریضه برای شفاش نذری درست کردن. هفته قبلم مامان نذر سفره دعوت بود. ازش پرسیدم برای چی سفره میندازن؟! مامانم گفت : هرکی حاجتی داره نذر میکنه برای برآورده شدنش سفره بندازه! مگه نمیگن وقتی امام زمان بیاد بیماریها از بین میرن، پس چرا مردم برای اومدن امام زمان نذر نمیکنن! با سفره و نذر و اینا فقط همون یه حاجت خاصشون ممکنه برآورده بشه در حالی که اگه امام زمان ظهور کنه تمام حاجتهاشون برآورده میشه پسر شماره 3 : درست میگی، تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم! پسر شماره 5 رو به محمد: محمد میگم تو دیگه ترشی نخور محمد : چرا پسر شماره 5 : من مطمئنم 6 ماه ترشی نخوری میشی افلاطون محمد بچه همه با هم میخندن پسر شماره 3 : ولی واقعاً سؤال جالبیه پسر شماره 4: بیاین از آقای محمدی بپرسیم محمد: آقای محمدی خودش داره میاد! آقای محمدی وارد صحنه میشود. بچه ها به احترام او از جا بلند میشوند و سلام میکنند آقای محمدی: بفرمایید بشینید بچه ها همه کنار هم روی زمین مینشینند آقای محمدی : چه خبر بچه ها پسر شماره 5 : آقا میخواستیم بیاییم پیشتون راجب یه مسئله باهاتون حرف بزنیم آقای محمدی: خب، بفرمایید. چه مسئله ای؟ پسر شماره 4 : آقا مگه نمیگن وقتی امام زمان ظهور کنه همه بیمارا خوب میشن و همه مشکلات مردم حل میشه پس چرا مردم برای خوب شدن مریضاشون و برای حل شدن گرفتاریهاشون نذر میکنن اما برای ظهور امام زمان نذر نمیکنن؟! آقای محمدی آهی کشید و گفت: شما درست میگید بچه ها! (پخش آرام زیرصدا) متأسفانه مردم بیشتر دنبال حاجتهای خودشون هستن در حالی که وقتی امام ظهور کنن مشکلات همین مردم حل میشه بزارین یه داستان براتون تعریف کنم یه آقایی بود به نام آقای بهبهانی که میتونست امام زمان(عج) رو ببینه! یه بار که رفته بود کربلا خدمت امام زمان رسید توی دلش گلایه داشت و میگفت: آقاجان چرا ظهور نمیکنید؟ اشک میریخت و گریه میکرد امام تصرف فرمودند تا آقای بهبهانی دعاهای مردم رو بشنوند. (قسمت برجسته بهتر است بصورت صوت پخش شود) امام فرمودند: ببین اینجا که دعا مستجاب میشه ، مردم چه دعایی میکنند. یکی میگفت: یا امام حسین پام درد میکنه پامو شفا بده یکی میگفت: یه دکان در بازار تهران میخوام یکی میگفت: یه عروس خوب به من بده آقا فرمودن :بهبهانی شنیدی! اینجایی که دعا مستجاب میشه،هیچکس نگفت خدایا مهدی فاطمه را برسان،یکیشون منو نخواستن و برای من دعا نکردن آقای محمدی : بچه ها امام زمان خیلی مهربونن. خیلی غصه بچه های گرسنه و فقیر یمن و آفریقا و کشورهای دیگه رو میخورن. میدونین چرا؟! چون امام ازپدر و مادر برای مردم مهربونترن به همین خاطر خیلی دلشون میخواد زودتر ظهور کنن تا همه ی جنگها و ظلم ها تموم بشه و یه بهشت زیبا برامون بیارن 3ثانیه سکوت پسر شماره 2 : این خیلی بده که شیعیان به فکر امام زمان نیستن و تنهاش گذاشتن پسر شماره 4 : بچه ها ما باید یه کاری بکنیم پسر شماره 1: چیکار میتونیم انجام بدیم؟ آقای محمدی: بچه ها شما میتونید ثواب کارهای خیرتون رو هدیه کنید به امام زمان یا به نیت ایشون صدقه بدین یا به نیت ایشون زیارت کنید یا حتی برای ظهور ایشون نذری بدین. وقتی شما نذری تهیه میکنید و روش مینویسید نذر ظهور، این کار فرهنگسازی میشه و یه رسم خوب رو پایه گذاری کردید پسر شماره 5 : آقا چطوری باید روش بنویسیم؟ آقای احمدی : این دیگه به خلاقیت خودتون بستگی داره. حداقلش اینه که برچسب نذر ظهور بزنید فقط حواستون باشه روی برچسبها اسم امام رو ننویسین چون وقتی ظرفهارو میندازن توی سطل بی احترامی میشه. پسر شماره 3 : میتونیم بنویسیم نذر ظهور مولایمان پسر شماره 1: یا نذر ظهور مولای غریبمان پسر شماره 2: نذر پایان غربت اماممان(عج) آقای احمدی: بله، تمام این جملات عالین پسر شماره 5 : بچه ها پس رفتیم خونه هممون با خانوادمون صحبت کنیم و این کار قشنگو انجام بدیم (زنگ مدرسه به صدا در می آید و بچه ها پچ پچ کنان به سمت کلاس میروند) ادامه....👇👇👇 نمایش مهدوی @atashbe_ekhtear
نمایش نذر ظهور مادر رو به جمعیت مشغول هم زدن قابلمه آش است زهرا با لباس مدرسه و کیف وارد خانه میشود و میگوید: سلام مامان مادر: سلام دخترم خسته نباشی زهرا : ممنونم مامان، شمام خسته نباشی زهرا: مامان داری چیکار میکنی؟ مادر: دارم آش نذری درست میکنم.(2 ثانیه مکث) برای ظهور امام زمان نذر کردم زهرا : پس منم بهتون کمک میکنم مادر : دخترم تو خسته ای برو استراحت کن. زهرا: نه مامان جون میخوام کمکتون کنم. (2 ثانیه مکث) من امام زمان رو خیلی دوست دارم. دلم می خواد امام زمان ازم راضی باشه. مامان لبخند زد و گفت: آفرین دختر گلم .من مطمئنم امامم شما رو خیلی دوست داره (5 ثانیه) زهرا جان برو مدادتو بیار روی این برچسبها بنویس نذرظهور زهرا چندقدم آنطرفتر مدادش را می آورد دونا از برچسبهارا بر میدارد و همانطور که بلند بلند جمله را تلفظ میکند روی برچسبها مینویسد نذر ظهور... زهرا رو میکند به مادر و میگوید: مامان نمیخواد بنویسم نذر ظهور امام زمان مادر: نه دخترم، وقتی میخوان ظرفهارو بندازن دور، بی احترامی میشه به اسم امام زمان زهرا برچسبهارا روی ظرفها میزند مادر ظرفهارا جلوی خودش میگیرد( تا دیده نشود) و آش درون آنها میریزد بعد از ریختن آش درون دوظرف مادر رو میکند به زهرا و میگوید: دخترم چادرم رو بیار تا آشهارو ببریم خونه همسایه ها زهرا چندقدم آنطرفتر چادر مادر را می آورد. مادر چادرش را میپوشد، ظرفهای آش را داخل سینی میگذارد و به سمت راست صحنه میرود در خانه همسایه؛ مادر :سلام مریم خانم، احوال شما‌، بفرمائید نذری ظهور امام زمان خانم همسایه: سلام، خیلی ممنونم حاجت روا باشید ان شاء الله مادر: خیلی ممنون ظهور آقا روزیتون همسایه: بفرمایید داخل، مادر: نه ممنونم مزاحم نمیشم خدانگهدارتون مادر و زهرا به سمت چپ صحنه میروند خانم همسایه:(تکرار دیالوگ قبل) مادر: ظهور آقا روزیتون ان شاء الله خداحافظی میکنند و به سمت صندلی می آیند وقتی برگشتن خونه مامان چادرش رو در آورد، نشت روی صندلی ، زهرا را محکم بغل کرد و بوسید و نشوند روی پاهاش و گفت: دخترم امروز دل امام زمانو شاد کردی. تو امروز یه سرباز خیلی خوب برای امام زمان بودی. زهرا هم مادرش رو میبوسد و میگوید: مامان یه سوال بپرسم؟ مامان: بپرس دخترم. زهرا: حاجت روا باشین یعنی چی؟ مامان : یعنی هرچی از خدا میخوای خدا بهت بده. زهرا : شما که بهشون گفتین این نذری برای ظهور امام زمانه پس چرا مردم برای امام زمان دعا نکردن؟! مامان سرش رو انداخت پایین انگار ناراحت شده بود (پخش موزیک) سرش رو بالا آورد و به زهرا: دخترم! متاسفانه آدم های کمی برای ظهور امام زمان دعا می کنن. مردم بیشتر دوست دارند آرزوهاشون براورده بشه تا این که امام زمان ظهور کنه در حالی که وقتی امام زمان بیاد همه مشکلات مردم حل میشه و همه آرزوها برآورده میشه. مادر : زهرا جان حتماً شنیدی که میگن امام زمان خیلی غریب و تنهاست. زهرا : آره مامان شنیدم ولی نمیدونم یعنی چی! مادر:یعنی اینکه همه مردم به فکر مشکلات خودشونن و برای ظهور امام زمان کاری نمی کنند. مامان : دخترم یه آقای مهربونی بود به اسم آقای بهبهانی که میتونست امام زمان رو ببینه. یه بار که رفته بود کربلا وقتی دید جمعیت زیادی اومدن زیارت امام حسین توی دلش گفت: امام زمان چرا ظهور نمیکنید چرا نمیاید اشک میریخت و گریه میکرد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ( این قسمت بصورت صوت پخش میشود) امام زمان فرمودند : آقای بهبهانی ببین اینجا که دعا مستجاب میشه مردم چه دعایی میکنن! آقای بهبهانی شنید که مردم به امام حسین می گفتند: یا امام حسین یه مغازه می خوام. اون یکی میگفت: یا امام حسین پام درد میکنه منو شفا بده. یکی دیگه میگفت: یا امام حسین من مریضم شفام بده امام زمان فرمودند: میشنوی آقای بهبهانی اینجا که دعا مستجاب میشه هیچکس نگفت خدایا مهدی فاطمه رو برسون. هیچکس برای من دعا نمیکنه و ظهور من رو از خدا نمیخواد! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 مادر : آقای بهبهانی خیلی ناراحت شد عزیزم امام زمان خیلی مهربونن. خیلی غصه بچه های گرسنه و فقیر یمن و آفریقا و کشورهای دیگه رو میخورن. میدونی چرا؟! چون امام از مادر برای مردم مهربونتره به همین خاطر خیلی دلشون میخواد زودتر ظهور کنن تا همه ی جنگها و ظلم ها تموم بشه و یه بهشت زیبا برامون بیارن زهرا : مامان جون من خیلی برای امام زمان ناراحتم چون هیچ کس به فکرش نیست ولی من قول میدم همیشه برای ظهور امام زمان دعا کنم و هر کاری از دستم برمیاد انجام بدم. مامان دوباره زهرا رو بغل میکند و میبوسد و میگوید: دخترم با این قولت خیلی امام زمان رو خوشحال کردی. من مطمئنم آقا امام زمان هم بهت افتخار میکنه نمایش مهدوی بنیاد مهدویت گراش @atashbe_ekhtear