⭕️ چه شد که کربلا بوجود آمد⁉️
از منظر امام سجاد(ع) بخوانید...
(بخش اول)
🔸 پاسخ این سؤال در نظام ۶ طبقاتی است که امام سجاد(ع) در جامعه شناسی خود به این نحو توصیف نمودند:
1️⃣ شیرها. اینان حاکمان سیاسیاند که همیشه به دنبال راهی برای تسلط بر دیگراناند و نمیخواهند مغلوب شوند. برای دستیابی به مدارج بالا، نیاز نیست تا تقوا داشته باشند، بلکه همان مسیر سیاست قبل از اسلام را اگر بدانند، میتوانند رشد کنند. در جامعهی اسلامی امروز نیز چنین است، هر کسی که بخواهد به مجلس، شورا و ریاست جمهوری راه یابد، کافیست به مردم دروغ بگوید!
2️⃣ گرگها. تُجاری که هنگام خرید یک کالا مذمت آن را میگویند و هنگام فروش کالا مدحش میکنند.
3️⃣ سگها. مردم از زبان آنها آسایش ندارند و اگر مدح آنها را میگویند برای خلاصی از زبانشان است. (این گروه در واقع نظام رسانهای و امپراتوری رسانهای در همهی جهان است.)
4️⃣ روباهها. دین فروشانی که ادیان خود را به قیمت روز میفروشند. (اینان یعنی عمروعاصهای زمان، آن چه را که به زبان میآورند، به آن باور ندارند.)
5️⃣ خوکها. تودهای از مردم مخنث (خنثی) که در نسبت با حق و باطل خنثی هستند. حق و باطل برای ایشان فرقی ندارد پس به هر زشتی و فحشایی که دعوت میشوند، اجابت میکنند.
6️⃣ برهها. این افراد مؤمنان هستند؛ که پنج طیف دیگر، پشمشان را میچینند، گوشتشان را میخورند و استخوانشان را میشکنند.»
ادامه دارد....
▫️برگرفته از بیانات استاد حسن عباسی
۳۰ شهریور ۹۶
#عبرت_های_عاشورا #جامعه_شناسی_امام_سجاد
#عبرت_های_عاشورا 🌱
🔴رساندن آذوقه به خانواده و ترجیح دادن آنان به یاری امام، او را از فیض شهادت و سعادت ابدی محرومکرد.
♦️طرماح، برادر حجر بن عدی و از نوادگان حاتم طائی بود. او از چهرههای مشهور دوران صدر اسلام وشخصیتی نامی و بزرگوار، شجاع ، سخنور و شاعر و از شیعیان و یاران امیرالمؤمنین(ع) به شمار میرفت و در جنگهای آن حضرت حاضر بود.
♦️وی بعضا از سوی امام علی(ع)به مأموریتهای مخفیانه میرفت. در آستانه جنگ صفین بین معاویه و حضرت علی(ع) نامههایی رد و بدل میشد. قاصد یکی از این نامهها طرِماح بود که به شام رفت و با معاویه گفتگو کرد. طرماح در دیدار با معاویه با حالتی بسیار شجاعانه، معاویه را در دربار خودش تحقیر کرد و سپس اینگونه گفت: سلام بر تو ای پادشاه !. و در جواب معاویه که پرسید چرا من را امیرالمؤمنین نخواندی؟ گفت: مؤمنین ما هستیم، چه کسی تو را بر ما امارت داده که تو را امیر بخوانم؟
♦️معاویه از او درباره یاران امام سوال کرد و طِرماح پاسخ داد:«زمانی که آنان را ترک کردم علی(ع) در میانشان مانند ماه شب چهارده، در بین ستارگان بود، او اگر فرمان دهد، اطاعتش میکنند و اگر نهی و منعشان کند، دوری میجویند.» وی در مناظره با معاویه چنان با زیبایى و ظرافت و فصاحت و بلاغت سخن گفت كه معاویه پس از رفتن طرماح به اطرافیانش گفت: اگر من همه دارائى و اموال دنيايى خودم را به يكى از شما مى دادم، نمى توانستيد يك صدم آنچه را كه اين اعرابى طرمّاح از رسالت امامش انجام وظيفه كرد را انجام دهيد. به خدا قسم كه دنيا بر من تنگ شد..
♦️سالها گذشت و طرماح شجاع و سخنور، در آستانه قیام امام حسین(ع) از کوفه مخفیانه خارج شد تا به امام بپیوندد.
او در میــــانه ی راه کربلا، در منزلگاه «عذیب الهجانات»، با سه سوار همراهش به امام حسین علیه السلام پیوستند و بعد از آن که دانست عزم امام(ع) برای جهاد و شهادت، جدی است، از امام حسین(ع) اجازه گرفت تا به سرعت، نزد خانواده ی خود برود و ضمن تامین آذوقه ی آنها، فورا با یاران قبیله اش به کربلا بازگردد. امام(ع) نیز اجازه داده و به او فرمودند: زود برگرد...
♦️طرماح بنا به قول و وعده ای که داده بود با سرعت به سمت قبیله اش رفت و پس از رسيدن به موطن خود (اجاء) بلافاصله براي پيوستن به امام حسين (ع) به سوي ایشان بازگشت، اما هنگامي که به نزدیکی کربلا رسيد به وي اطلاع دادند اباعبداللَّه الحسين(ع) و يارانش همگي به شهادت رسیده و اهل بيت او به اسارت برده شده اند. وي با دنيايي از حزن و اندوه ناچار به ديار خود بازگشت و ديگر نتوانست از امام زمانش حضرت سيدالشهدا عليه السلام حمايت نمايد.
🔰طرماح مرد بزرگ و شیعه ی راستینی بود و نسبت به امامش نیز معرفت خوبی داشت و خیرخواه صادقی برای آن حضرت بود تا آنجا که چند بار مورد دعای امام حسین(ع) واقع شد، امّا رساندن آذوقه به خانواده و ترجیح دادن آنان به یاری امام، او را از فیض شهادت و سعادت ابدی محرومکرد.