eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
43 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک نویسنده بریتانیایی نوشته بود؛ هميشه، اين واقعيت كه چرا كعبه زادگاه امام علی ع، شد ذهنم را مشغول و متعجب می‌كرد. تا اينكه پاسخم را در ماجرای ازدواج آن حضرت پيدا كردم. حالا كه عروس از خانه‌ی پيامبر است، خدا هم دلش می‌خواست داماد از خانه‌ی خودش باشد.🍃💚 👌🏻بی نظیر ترین مطلب که امروز خوندم
💚 🌿 قسمت۲۸ شروع بحران راوی:محمدحسين طاهري با اينكه هادي از مؤسسه ي اسلام اصيل بيرون آمده بود، اما براي زيارت كربلا در شبهاي جمعه به سراغ ما مي آمد و با هم بوديم. در آنجا درباره ي مسائل روز و ... صحبت داشتيم و او هم نظراتش را ميگفت. با شروع بحران داعش مؤسسه به پايگاه حشدالشعبي براي جذب نيرو تبديل شد. هادي را چند بار در مؤسسه ديدم. ميخواست براي نبرد به مناطق درگير اعزام شود. اما با اعزام او مخالفت شد. يك بار به او گفتم: بايد سيد را ببيني، او همه كاره است. اگر تأييد كند، براي تو كارت صادر ميكنند و اعزام ميشوي. البته هادي سال قبل هم سراغ سيد رفته بود. آن موقع ميخواست به سوريه اعزام شود اما نشد. سيد به او گفته بود: تو مهمان مردم عراق هستي و امكان اعزام به سوريه را نداري. اما اين بار خيلي به سيد اصرار كرد. او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه ي عكس و فيلم، از سيد خواست تا به عنوان تصويربردار با گروه حشدالشعبي اعزام شود. سيد با اين شرط كه هادي، فقط حماسه ي رزمندگان را ثبت كند موافقت كرد. قرار شد يك بار با سيد به منطقه برود. البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت. هادي سر از پا نميشناخت. كارت ويژه ي رزمندگان حشدالشعبي را دريافت كرد و با سيد به منطقه اعزام شد. همانطور كه حدس ميزدم هادي با يك بار حضور در ميان رزمندگان، حسابي در دل همه نفوذ كرد. از همه بيشتر سيد او را شناخت. ايشان احساس كرده بود كه هادي مثل بسيجي هاي زمان جنگ بسيار شجاع و بسيار معنوي است، و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر رزمندگان عراقي ميشد. بعد از آن براي اعزام به سامرا انتخاب شد. هادي به همراه چند تن از دوستان ما راهي شد. من هم ميخواستم با آنها بروم اما استخاره كردم و خوب نيامد! يادم هست يك بار به او زنگ زدم و گفتم: فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي ساده است، تا حالت با كسي دعوا نكرده چه رسد به جنگيدن، مواظب او باش. هادي هم گفت: اتفاقاً اين شخصي كه از او صحبت ميكني دل شير دارد. او راننده است و كمتر درگير كار نظامي ميشود، اما در كار عملياتي خيلي مهارت دارد. بعد از يك ماه هادي و دوستان رزمنده به نجف برگشتند. از دوستانم درباره ي هادي سؤال كردم. پرسيدم: هادي چطور بود؟ همه ي دوستان من از او تعريف ميكردند؛ از شجاعت، از افتادگي، از زرنگي، از ايمان و تقوا و... همه از او تعريف ميكردند. هر كس به نوعي او را الگوي خودش قرار داده بود. نماز شبها و عبادتهاي هادي حال و هواي جبهه هاي نبرد رزمندگان ايران با صداميان بعثي را براي بقيه ي رزمندگان تداعي ميكرد. هادي دوباره راهي مناطق عملياتي شد. ديگر او را كمتر ميديدم. چند بار هم تماس گرفتم كه جواب نداد. مدتي گذشت و من با چند تن از دوستان براي زيارت راهي ايران و شهر قم شديم. يادم هست توي قم بودم كه يكي از دوستانم گفت: خبر داري رفيقت، همون هادي كه با ما مي آمد كربلا شهيد شده؟ گفتم: چي ميگي؟ سريع رفتم سراغ اينترنت. بعد از كمي جستوجو متوجه شدم كه هادي به آنچه لایقش بود رسيد.
💚 🌿 قسمت۲۹ وابستگي به نجف ايام حضور هادي در نجف به چند دوره تقسيم ميشود. حالات و احوال او در اين سه سال حضور او بسيار متفاوت است. زماني تلاش داشت تا يك كار در كنار تحصيل پيدا كند و درآمد داشته باشد. كار برايش مهيا شد، بعد از مدتي كار ثابت با حقوق مشخص را رها كرد و به دنبال انجام كار براي مردم و به نيت رضاي پروردگار بود. هادي كمكم به حضور در نجف و زندگي در كنار اميرالمؤمنين علي علیه السلام بسيار وابسته شد. وقتي به ايران بر ميگشت، نميتوانست تهران را تحمل كند. انگار گمگشته اي داشت كه ميخواست سريع به او برسد. ديگر در تهران مثل يك غريبه بود. حتي حضور در مسجد و بين بچه ها و رفقاي قديمي او را سير نميكرد. اين وابستگي را وقتي بيشتر حس كردم كه ميگفت: حتي وقتي به كربلا ميروم و از حضور در آنجا لذت ميبرم، دلم براي نجف تنگ ميشود. ميخواهم زودتر به كنار مولا اميرالمؤمنين برگردم. اين را از مطالعاتي كه داشت ميتوانستم بفهمم. هادي در ابتدا براي خواندن كتابهاي اخلاقي به سراغ آثار مقدماتي رفت. آداب الطالب آقاي مجتهدي را ميخواند و... رفته رفته به سراغ آثار بزرگان عرفان رفت. با مطالعه ي آثار و زندگي اين اشخاص، روزبه روز حالات معنوي او تغيير ميكرد. من ديده بودم كه رفاقت هاي هادي كم شده بود! بر خلاف اوايل حضور در نجف، ديگر كم حرف شده بود. معاشرت او با بسياري از دوستان در حد يك سلام و عليك شده بود. به مسجد هندي ها علاقه داشت. نماز جماعت اين مسجد توسط آيت الله حكيم و به حالتي عارفانه برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين مسجد نماز ميخواند. خلوتهاي عارفانه داشت. نماز شب و برخي اذكار و ادعيه را هيچ گاه ترك نميكرد. اين اواخر به مرحوم آيت الله كشميري ارادت خاصي پيدا كرده بود. كتاب خاطرات ايشان را ميخواند و به دستورات اخلاقي اين مرد بزرگ عمل ميكرد. يادم هست كه ميگفت: آيت الله كشميري عجيب به نجف وابسته بود. زماني كه ايشان در ايران بستري بود ميگفت مرا به نجف ببريد بيماري من خوب ميشود. هادي اين جملات را ميخواند و ميگفت: من هم خيلي به اينجا وابسته شده ام، نجف همه ي وجود ما را گرفته است، هيچ مكاني جاي نجف را براي را براي من نميگيرد. اين سال آخر هر روز يك ساعت را به وادي السلام ميرفت. نميدانم در اين يك ساعت چه ميكرد، اما هر چه بود حال عجيب معنوي براي او ايجاد ميكرد. اين را هم از استاد معنوي خودش مرحوم آيت الله كشميري و آقا سيد علي قاضي فراگرفته بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلااام به همه مخاطبین عزیز🙌 خبر دارم براتونـ... قراره یک رزمایش درجه یک و عاااالی داشته باشیم 😉 کی؟ همین امروز😍 منتظرتونیم ها☺️ • موضوع هم تبیین مکتب شهیدحاج قاسم سلیمانی هس🌸 + امروز چشم از کانال ما برندارید😉 ✔️@atashe_entezar
4.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽•🌴🌺 من‌ سخت‌ نمیگیرم سخت‌ است‌ جهان‌ بی‌ تو... 📲 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽•🌴🌺 تو،توبه‌نامه‌رابنویس امضا کردنش بامن… 📲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا