eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
45 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت۳۵ بركت بركت در مال چيزي نيست كه با مفاهيم مادي و دنيايي قابل بحث و توجيه باشد. برخي افراد بودند كه آنچه را كه خدا در اختيارشان نهاده بود براي رفع مشكلات مردم قرار ميدادند و خدا هم از خزانه ي غيب خود مشكلات مالي آنها را برطرف ميكرد. ً مثال، شهيد ابراهيم هادي. دوستي ميگفت: يک شب ابراهيم را ديدم که در کوچه راه ميرود. پرسيدم: کاري داري؟ گفت: از صبح تا به حال کسي از بندگان خدا را نديدم که مشکل مالي داشته باشد و من بتوانم مشکل او را برطرف کنم. براي همين ناراحتم. ابراهيم هادي هيچ گاه پول را براي خودش نخواست، بلكه با پولي كه به دستش ميرسيد مشكلات بسياري از رفقا را برطرف ميكرد. بارها شده بود كه مسافركشي ميكرد و پول آن را خرج هيئت و يا افراد نيازمند ميكرد. اين ويژگي هاي شهيد ابراهيم هادي براي هادي ذوالفقاري خيلي جالب بود. هادي ذوالفقاري ابراهيم را خيلي دوست داشت براي همين سعي ميكرد مانند اين شهيد عزيز با درآمد خودش مشكلات مردم را برطرف كند. يادم هست كه در تهران تصوير نسبتاً بزرگ شهيد ابراهيم هادي را جلوي موتور نصب كرده بود و اينطرف و آنطرف ميرفت. هادي هم از خدا خواسته بود كه بتواند گره از مشكلات خلق خدا برطرف كند. بايد اشاره كرد كه نشستن و دعا كردن، براي اينكه خداوند بركت خود را نازل كند، در هيچ روايتي وارد نشده. چانسان اگر ميخواهد به جايي برسد، بايد تلاش كند. زماني كه هادي ذوالفقاري در تهران بود و در بازار آهن فعاليت ميكرد، هميشه دست خير داشت. خصوصاً براي هيئت ها بسيار خرج ميكرد. هادي ميگفت بايد مجلس امام حسين علیه السلام پررونق باشد. بايد اين بچه ها كه به هيئت مي آيند خاطره ي خوشي داشته باشند. هر بار كه براي هيئت و يا كارهاي فرهنگي مسجد احتياج به كمك مالي داشتيم اولين كسي كه جلو مي آمد هادي بود. هميشه آماده بود براي هزينه كردن. يك بار به هادي گفتم: از كجا اين همه پول مي ياري؟ مگه توي بازار چقدر بهت حقوق ميدن؟ خنديد و گفت: از خدا خواستم كه هميشه براي اينطور كارها پول داشته باشم. خدا هم كمكم ميكنه. پرسيدم: چطوري؟گفت: بايد تلاش كرد. بعد ادامه داد: براي اينكه برخي خرجها رو تأمين كنم، بعد از كار بازار آهن، با موتور كار ميكنم. بار ميبرم، مسافر و... خدا هم توي پول ما بركت قرار ميده. هادي در نجف هم دست از اين كارها بر نميداشت. بسياري از طلبه هاي نجف از فعاليتهاي هادي ميگفتند و اينكه نميدانستند هادي از كجا پول مي آورد، اما كارهاي خير ماندگاري از خود به يادگار ميگذارد. زماني كه هادي شهيد شد، چند نفر از طلبه ها آمدند و خاطرات خود را از هادي بيان كردند. يكي ميگفت: اين عبايي را كه دارم هادي برايم خريد، ديگري به نعلين خود اشاره كرد. يكي ديگر از آنها از لوله كشي آب خانه اش ميگفت و... هادي براي تأمين هزينه ي اين كارها در نجف كار ميكرد. اين اواخر كاري كرده بود كه مسئولان گروههاي نظامی مردمي حشدالشعبي حسابي به او اطمينان داشتند. هميشه پول در اختيار او ميگذاشتند تا براي كارهاي فرهنگي كه در نظر دارد هزينه كند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ناگفتـه‌ها | Nagofteha
بین‌خودمان‌بماندسردار ؛ولی‌خبرشهادتت‌چه‌بی‌مقدمه‌قلبم‌رافشرد :)💔
🔴🔵 روش توسل به امام عصر از طریق قرآن 🌺 چنانچه بخواهیم از طریق قرآن به امام عصر (عج ) متوسل بشویم بهتر است آیه ۸۸ سوره یوسف را بخوانیم 🔹 يَأَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَعَةٍ مُّزْجَةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقَ عَلَيْنَآ إِنَّ اللَّهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقِينَ 🌹 ترجمه : اى عزیز ، قحطى، ما و خاندان ما را فراگرفته و (براى خرید گندم) بهاى اندكى با خود آورده ایم (اما شما كارى به پول اندك ما نداشته باش) سهم ما را به طور كامل وفا كن و بر ما بخشش نما، زیرا كه خداوند كریمان و بخشندگان را پاداش مى دهد. 🔴 این آیه مربوط به زمانی است که برادران یوسف برای مرتبه دوم به خدمت عزیز مصر که همان یوسف بود رسیدند و این جمله را گفتند. 🔵 دقت کنیم امروز امام عصر ، امیر عالم هستی و پادشاه جهان می باشد.و ما هر چه میخواهیم باید از پادشاه جهان بخواهیم . 🌺امروز امیر الامرا جز تو کسی نیست. 🌺 بر ناله دل جز تو فریاد رسی نیست.
🔴 توصیه های امام زمان به شیعیان 🔵 خواندن ۵ سوره قرآنی بعد از نمازهای یومیه 🌕 امام زمان علیه السلام در تشرف آیت الله مرعشی نجفی (ره) خواندن این ۵ سوره قرآن را بعد از نمازهای یومیه به ایشان سفارش نمودند: 🔺 سوره یاسین بعد از نماز صبح 🔺 سوره نباء بعد از نماز ظهر 🔺 سوره نوح بعد از نماز عصر 🔺 سوره واقعه بعد از نماز مغرب 🔺 سوره ملک بعد از نماز عشاء
🔴🔵 چرا امام زمان نمی‌آیند؟ 🌺 پاسخ : 🔷حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی: ♦️در كتابي خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعي از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند. از آدم هاي بسيار خوب و مقدّس. روزي با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمي ‌آيد؟ در صورتي كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم. به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد. جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّس ‌تر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود. او هم رفت و بعد از دو سه روزي برگشت. پرسيدند چه طور شد؟ 🔴 گفت: راست مطلب اين‌ كه من وقتي از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهري بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو جلو رفتم. پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است. بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانه‌ي امام رفتم. كسي آمد و گفتم: به امام بگو فلاني آمده و اذن ملاقات مي ‌خواهد. او رفت و برگشت و گفت: آقا مي ‌فرمايند: شما فعلاً خسته اي، از راه رسيده‌اي. برو فلان خانه (نشاني دادند) آنجا مرد بزرگي هست. ما دختر  او را براي شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا. من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلي پذيرايي كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند. گفتم: كيست؟ گفت: مأمور از طرف امام. مي‌ فرمايند: بيا! مي‌ خواهيم قيام كنيم و شما را به جايي بفرستيم. 🔺گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد. 🔺گفت: فرموده‌ اند: همين الآن بيا. گفتم: بگو من امشب نمي‌آيم تا اين را گفتم ديدم هيچ خبري نيست. نه شهري هست، نه خانه‌اي هست و نه عروسي. من هستم و صحراي نجف؛ معلوم شد مكاشفه اي بوده و خواسته‌اند به ما بفهمانند كه ما هنوز براي آمدن امام زمان(ع) نداريم. 🌕 به راستی خود ما اکنون آمادگی لازم برای آمدن امام زمان را داریم ؟؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴 📸 آخرین عکس از شهید حاج قاسم سلیمانی ساعتی پیش از شهادت*🌷😭🖤 پ.ن: به نقل از خبرگزاری‌های معتبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 طنین‌انداز شدن سرود جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه عراق 🔸سرود جمهوری اسلامی ایران در محل شهادت حاج قاسم سلیمانی در بغداد به احترام این شهید بزرگوار طنین انداز شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 🌼 هر طرف در طلبت رو ڪــردم 🥀هرچہ گـــل بودبہ عشق رخ توبوڪردم 🌻آفتابا!! بہ سر شيعہ دلخستہ بتـــــاب 🥀تا نگويند ڪہ بيهــــوده هياهو ڪردم 🌹تعجیل در فرج صلوات 🌹
💚 🌿قسمت ۳۶ فتنه ي داعش ميگويند تاريخ مرتب تكرار ميشود، فقط اسمها عوض ميشود، وگرنه بسياري از اتفاقات سالها و قرنهاي گذشته، با نام هايي جديد تكرار ميگردد. از روزي كه بيداري اسلامي منطقه ي ما را فراگرفت، آمريكا و اسرائيل با كمك حاكمان فاسد منطقه، يك نوع كودتا را در كشور سوريه به راه انداختند. آنان ميخواستند وانمود كنند كه سوريه هم مانند تونس و ليبي و مصر و بحرين و ... درگير بيداري اسلامي شده! اما تفاوت آشكار بحران سوريه با ديگر كشورها، حضور تروريستهاي صدها كشور در غالب قيام مسلحانه ضد دولت سوريه بود! شكي نبود كه دولت مردمي سوريه تاوان حمايت از محور مقاومت را پرداخت ميكرد. تروريستهاي سوري صدها انسان بيگناه را فقط به جرم حمايت از دولت قانوني اين كشور به خاك و خون كشيدند. آنچه كه ما از خوارج زمان اميرالمؤمنين علي علیه السلام شنيده بوديم در رفتار اين قوم وحشي مشاهده كرديم. دولتهايي كه ادعا ميكردند نظام سوريه ظرف شش ماه نابود خواهد شد، شاهد بودند كه گروه هاي مردمي به حمايت از دولت سوريه برخواستند. مدتي بعد خشن ترين گروههاي مسلح در غالب دولت اسلامي عراق و شام با نام داعش اعلام موجوديت كرده و حملات گستردهاي را آغاز كردند. آنان روي فاسدترين ظالمان تاريخ را سفيد كردند. كارهايي از اين قوم سر زد كه تاريخ از نوشتن آن شرم دارد! اما همه ميدانستند كه اسرائيل و حامي هميشگي آن يعني آمريكا عامل اصلي ايجاد و حمايت داعش هستند. اوايل سال 1393 داعش توانست در عراق براي خودش زمينه ي نفوذ را فراهم كند. سپس شهر موصل و چندين منطقه ي ديگر با خيانت نيروهاي وابسته به صدام، به اشغال داعش درآمد. آنان هزاران شيعه و سني را تنها به جرم مخالفت با نظرات داعش اعدام كردند. اوضاع عراق عجيب و غريب شد. آيت الله سيستاني حكم جهاد صادر كرد. صدها زن و مرد شيعه و سني آماده ي مبارزه با داعش شدند. هادي در اين ايام در حوزه ي نجف مشغول تحصيل بود. با اعلام حكم جهاد، از مسئولان نيروهاي مردمي حشدالشعبي(تقاضا كرد كه با اعزام او به جبهه ي نبرد با داعش موافقت كنند. اما مسئول نيروها كه از دوستان هادي بود با اعزام او مخالفت كرد. او سال قبل نيز از آنها خواسته بود كه براي دفاع از حرم به كشور سوريه اعزام شود اما مخالفت شده بود. اين بار تقاضاي مكرر او جواب داد. هادي توانست خود را به جمع نيروهاي مردمي برساند. او از زماني كه در ايران بود، در كارهاي هنري فعاليت داشت. توليد فيلم و عكس از برنامه هاي شهدا و ... از كارهاي او بود. حالا همين برنامه ها را در غالب نيروهاي مردمي عراق آغاز كرده بود. تهيه ي فيلم، خبر و عكس از نبردهاي شجاعانه ي نيروهاي مردمي. هادي هر جا قدم ميگذاشت از شهدا ميگفت؛ از ابراهيم هادي، از شهيد دين شعاري و... او براي رزمندگان و فرماندهان حشدالشعبي از خاطرات شهيدان دفاع مقدس ميگفت و آنها را با فرهنگ شهادت آشنا ميكرد. آنها تشنه ي فرهنگ انقلابي بسيجيان ما شده بودند. اين عطش باعث شد كه فرماندهان حشدالشعبي از هادي بخواهند براي تهيه ي چفيه و پيشاني بند و پرچم راهي ايران شود. آنها مبلغي حدود صد ميليون تومان در اختيار هادي قرار دادند تا براي تهيه ي اين اقلام به ايران برگردد. آنقدر در عراق به او اعتماد پيدا کردند که اين مبلغ پول را به او دادند و خواستند هر چه سريعتر، اين اقلام فرهنگي به کساني که در خط مقدم جنگ عليه داعش هستند برسد.
💚 🌿 قسمت۳۷ حماسه ي جاودان از شخصي پرسيدم: از حركت اربعين امسال كه بيش از بيست ميليون زائر به سوي كربلا رفتند چه چيزي فهميدي؟ گفت: يعني اينكه در كربلا خون بر شمشير پيروز شد. اگر آن روز كاروان عاشورا همگي به شهادت رسيدند، اما در واقع پيروز شدند كه بعد از قرنها اينگونه از آنها ياد ميشود و مردم در مسير آنها اينگونه قدم بر ميدارند. يادم هست چند ماه قبل و زماني كه تكريت به دست نيروهاي مردمي آزاد شد، يكي از انديشمندان غربي گفته بود: آنچه امروز در عراق اتفاق مي افتد يعني پيروزي عقيده و آرمان امام خميني ره. اين شخص ادامه داد: تعجب ميكنم كه عراقي ها هشت سال با امام خميني جنگ كردند، اما حالا رزمندگان عراقي كه فرزندان همان پدران هستند، براي نبرد با دشمني به نام داعش به الگوهايي متوسل ميشوند كه رزمندگان ايراني از آن استفاده ميكردند. اين شخص ادامه ميدهد: استفاده از نمادهايي مانند چفيه و پيشانيبند و روحيات معنوي خاص رزمندگان ايراني، براي عراقي ها چنان انگيزهاي ايجاد كرد كه شهر تكريت، مهمترين پايگاه حزب بعث را به راحتي آزاد كردند. اين شخص به نامگذاري يكي از خيابانهاي بغداد به نام امام خميني ره اشاره كرده و ميگويد: اينها همه بيانگر اين مطلب است كه تفكر انقلاب اسلامي ايران به دل همه ي مردم كشورهاي مردمي خاورميانه صادر شده. از لبنان و سوريه و فلسطين تا عراق و يمن و... ايراني ها بر اساس تفكر امام معصوم خود يعني ابا عبدالله الحسين علیه السلام وارد ميدان مبارزه شدند و زير بار ذلت نرفتند. و حالا همين تفكر ميان ملت هاي مسلمان و آزاده در حال رشد است. مردم عراق نيز همين شعار را الگوي خود قرار دادهاند و مشغول نبرد با نيروهاي داعش هستند. هادي زماني كه وارد نيروهاي مردمي شد، به عنوان يك الگو مورد توجه رزمندگان عراقي قرار گرفت. او هميشه تصوير مقام معظم رهبري را روي سينه داشت. همين كار باعث شد كه بسياري از دوستان او نيز كه عراقي بودند همين كار را انجام دهند. او به مسائل معنوي بسيار توجه ميكرد. نماز شب و اخلاص او مورد توجه رزمندگان عراقي قرار گرفت. در راستاي همين تأثيرگذاري بود که بحث چفيه و پيشاني بند را مطرح کرد. فرماندهان حشدالشعبي که به او اعتماد کامل داشتند، او را با صد ميليون تومان پول به ايران فرستادند. او اجازه داشت هر طور که ميخواهد خرج کند، اما هادي رعايت ميکرد که از آن پول براي خودش خرج نکند. گاهي آنقدر رعايت ميکرد که بيسکوييت را جايگزين وعده ي غذايي ميکرد! با اينکه پول زيادي براي خريد اقلام به همراه داشت اما حواسش بود که بهترين جنسها را بخرد. دقت ميکرد که براي ريال به ريال اين پول که توسط مردم عراق تهيه شده زحمت بکشد تا بيهوده هدر نرود. براي مثال براي تهيه ي چفيه از تهران به يزد رفت تا از كارخانه و ارزانتر تهيه کند. پيشاني بندها را در تهران چاپ کرده بود و به خانه مي آورد تا خواهرانش آنها را بريده و آماده کنند. او سعي ميکرد کاري که انجام ميدهد، به نحو احسن باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 فکر و ذکرش ظهور مهدی بود 🔅 فکر و ذکرش ظهور مهدی بود همه‌ی عمر پای عهدش ماند شک نکن تا همان بغداد، لحظه‌ی آخر زیر لب داشت دعای فرج می‌خواند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭❤️😭❤️😭❤️😭 💠 موضوع: روایت بغض آلود مقام معظم رهبری از حاج قاسم
انتشار نخستین بار امضای رهبر انقلاب نقش بسته بر کفن شهید سلیمانی
🌿 💚 قسمت ۳۸ آخرين حضور خواهرش ميگفت: گاهي از نجف زنگ ميزد ميگفت به چيزي نياز پيدا کرده، ما سريعاً برايش تهيه ميکردم و ميفرستاديم. ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها افطار کند! ميگفت: آنقدر در نجف چيزهاي شيرين خوردهام كه الان دوست دارم چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردني هاي ترش برايش به نجف ميفرستادم. آخرين باري که به تهران آمد، ايام عرفه و تقريباً آبان ماه سال 1393 بود. رفتار و اخلاق هادي خيلي تغيير كرده بود. احساس ميكرديم خيلي بزرگتر شده. آن دفعه با مقدار زيادي پول نقد آمده بود! هر روز صبح از خانه بيرون ميرفت و شبها بر ميگشت. بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي عراق بود. طراحي پرچم، تهيه ي چفيه و سربند و ... از كارهاي او بود. مقدار زيادي پارچه ي زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها را بريديم. پارچه ِ ها باريك باريك شد. هادي اسامي حضرت زهرا سلام الله علیها را رويشان چاپ کرد و از آنها سربندهاي قشنگي درآورد. همه ي آن سربندها را با خودش به نجف برد. در آخرين حضورش در تهران، حدود هشتاد نفر از بچه هاي کانون مسجد به مشهد رفتند. در آن سفر هادي هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين مشهد آخرين خاطره ي رفقاي مسجدي با هادي رقم زده شد. هادي وقتي در نجف مشغول درس و کار بود، مانند ديگر جوانان اين توانايي را در خودش ديد که تشکيل خانواده دهد و مسئوليت خانواده ي جديدي را به دوش بگيرد. به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبي سراغ دارند به او معرفي کنند. هادي هم مثل همه ملاک هايي براي انتخاب همسر در ذهنش داشت. ملاک هاي او بر خلاف برخي جوانان نسل جديد، ملاکهاي خاص و خدايي بود. ديدگاهش دنيوي نبود. او به فراتر از اين چيزها مي انديشيد. هادي دلش ميخواست همسرش حجاب کامل داشته باشد. ميگفت دوست ندارم همسرم به شبکه هاي اجتماعي و تلويزيون و... وابستگي غلط داشته باشد. هادي اخبار را پيگيري ميكرد، اما به راديو و تلويزيون وابستگي و علاقه نداشت. وقتش را پاي سريالها و فيلمها تلف نميكرد. ميگفت خيلي از اين برنامه ها وقت انسان را هدر ميدهد. از نظر او زندگي بدون اينها زيباتر بود. چند جايي هم در نجف براي خواستگاري رفته بود اما... بار آخر با پدرش صحبت كرد و گفت: بايد عيد نوروز با من به نجف بياييد. من رفته ام خواستگاري و از من خواسته اند با خانواده ات به خواستگاري بيا. روزهاي آخر كارهاي خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران چفيه براي حشدالشعبي خريد. چندين هزار پرچم و پيشاني بند هم طراحي و چاپ کرد و با خودش برد. خواهرش ميگفت: آخرين بار وقتي هادي به نجف رفت، يک وصيت نامه با دست خط کاملاً معمولي که پاک نويس هم نشده بود داخل كمد پيدا كرديم. در آنجا نوشته بود: حجابهاي امروزي بوي حضرت زهرا سلام الله علیها نميدهد حجاب تان را زهرايي کنيد. پيرو خط ولايت فقيه باشيد. اگر دنبال اين مسير باشيد، به آن چيزي که ميخواهيد ميرسيد همانطور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.
🌿 💚 قسمت ۳۹ معراج السعادهًْ راوی:خواهر شهيد سال هاي آخر ماه رمضان را به ايران مي آمد. هميشه با ورود به ايران ابتدا به مشهد ميرفت و موقع بازگشت به نجف هم به مشهد ميرفت. در شب هاي ماه رمضان با هم به مسجدالشهدا و مجلس دعاي حاج مهدي سماواتي ميرفتيم. برخي شبها نيز با هم به مسجد ارك و مجلس دعاي حاج منصور ميرفتيم. چه شبها و روزهايي بود. ديگر تكرار نميشود. هادي در كنار كارهاي حوزه و تحصيل به كارهاي هنري هم مشغول شده بود. يادم هست كه در رايانه ي شخصي او تصاوير بسيار زيبايي ديدم كه توسط خود هادي كار شده بود؛ تصاوير شهدا كه توسط فتوشاپ آماده شده بود. بودن در آن روزها كنار هادي براي ما دنيايي از معرفت بود. در اين آخرين سفر رفتار و اخلاق او خيلي تغيير كرده بود؛ معنوي تر شده بود. يك شب از برادرم سؤال كردم چطور اينقدر تغيير كردي؟ گفت: كتابي هست به نام معراج السعاد\. واقعاً اگر كسي ميخواهد به معراج يا به سعادت برسد، بايد هر شب يك صفحه از اين كتاب را بخواند. بعد كتاب خودش را آورد و از روي كتاب براي ما ميخواند و ميگفت به اين توصيه ها عمل كنيد تا به سعادت برسيد. ً مثال، يك شب ميگفت: سعي كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدن باشد. هر حرفي ميخواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟! بي دليل حرف نزنيد كه خيلي از صحبت هاي ما به گناه و دروغ و ... ختم ميشود. شب بعد درباره ي شوخي و خنده زياد حرف زد. اينكه در شوخي ها كسي را مسخره نكنيم. افراد را به خاطر لهجه و ... مورد تمسخر قرار ندهيم. البته خودش هم قبل از همه اين موارد را رعايت ميكرد. شب ديگر درباره ي اين صحبت كرد كه در كوچه و خيابان سرتان را بالا نگيريد. با صداي بلند در جلوي نامحرم حرف نزنيد. سعي كنيد سر به زير باشيد. اگر با نامحرم زياد و بي دليل صحبت كند، حيا و عفت او از دست ميرود. گوهر يك زن در حيا و عفت اوست. روز بعد به ميدان انقلاب و پاساژ مهستان رفت تا مقداري وسايل لازم براي عراق را تهيه كند. آن شب وقتي به خانه آمد يك هديه براي ما آورده بود. كتاب معراجالسعاده را به ما هديه داد. هنوز اين كتاب را داريم و به توصيه ي هادي آن را ميخوانيم و سعي در عمل كردن آن داريم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون مهدوی🌱