eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
45 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 « رفاقت با امام زمان» 👤 استاد 🔸 ماجرای دیدار علامه مجلسی با امام زمان..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای آفتاب روشن و ای سایهٔ همای ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی
❄️اولین چهارشنبه بهمن ماه تون پر برکت و مبارک با ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد ص و خاندان پاک و مطهرش ❄️ ❄️✨ اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي ❄️✨مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد ❄️✨وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم ❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ولی حیدر مثل اینکه جزئی ازجانش را در تلعفر گم کرده باشد، مقاومت میکرد و از پاسخ های عمو میفهمیدم خیال برگشتن ندارد. تماسش که تمام شد، از خطوط پیشانی عمو پیدا بود نتوانسته مجابش کند که همانجا پای تلفن نشست و زیر لب ناله زد :میترسم دیگه نتونه برگرده! وقتی قلب عمو اینطورمیترسید، دل عاشق من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر تماس بگیرم. نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش میکرد، پرسه میزد و انگار لابه لای این درختان دنبال خاطراتش میگشتم تا صدایش را شنیدم :جانم؟ و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست : حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمیگردی؟ نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد : شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم. و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر میشنیدم که با گریه التماسش کردم :حیدر تو رو خدا برگرد! فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی عاشقانه تشر زد : گریه نکن نرجس! من نمیدونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟ و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیبایی ام را شکست که با بی قراری شکایت کردم : داعش داره میاد سمت آمرلی! میترسم تا میای من زنده نباشم! از سکوت سنگینش فهمیدم نفسش بنده آمده ، دنیا را روی سرش خراب کردم : اگه من اسیر داعشی ها بشم خودمو میکشم حیدر! به نظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمیزد و تنها نبض نفس هایش را میشنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه میزدم تا صدایم را بشنود : حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمت!💔 قلبم ناله میزد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمی آمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد. در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمیخواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا میکردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمی آمد. عباس و عمو با هم از پله های ایوان پایین دویدند و زن عمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار میکردم.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 عباس گوشی را از دستم گرفت تادوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را میپوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد جریان خون به سختی در بدنم حرکت میکرد، از دیشب قطره ای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم. درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت. بین هوش و بیهوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم میشنیدم تا لحظه ای که نور خورشید به پلکهایم تابید و بیدارم کرد. میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراری اش بادم میزد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمی آمد دیشب کِی خوابیدم که صدای انفجار نیمه شب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد. سراسیمه روی تشک نیم خیز شدم و با نگاه حیرانم دور اتاق میچرخیدم بلکه حیدر را ببینم. درد نبودن حیدر در همه بدنم رعشه کشید که با هر دو دستم ملحفه را بین انگشتانم چنگ زدم و دوباره گریه امانم را برید چشمان مهربانش، خنده های شیرینش و از همه سخت تر سکوت مظلومانه آخرین لحظاتش؛ لحظاتی که بی رحمانه به زخمهایش نمک پاشیدم و خودخواهانه او را فقط برای خودم میخواستم. قلبم به قدری با بی قراری میتپید که دیگر وحشت داعش و عدنان از خجالت در گوشه دلم خزیده و از چشمانم به جای اشک خون می بارید💔! از حیاط همهمه ای به گوشم میرسید و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود. به سختی پیکرم را از زمین کندم و با قدمهایی که دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی که در حیاط دیدم، میخکوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران! کنار حیاط کیسه های بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی که اکثراً از همسایه ها بودند، همچنان جعبه های دیگری می آوردند و مشخص بود برای شرایط جنگی آذوقه انبار میکنند. سردسته شان هم عباس بود، با عجله این طرف وآن طرف میرفت، دستور میداد و اثری از غم در چهره اش نبود. دستم را به چهارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبهوت معرکه ای بودم که عباس به پا کرده و اصلا به فکر حیدر نبود که صدای مهربان زنعمو در گوشم نشست :بهتری دخترم؟ به پشت سر چرخیدم و دیدم زنعمو هم آرامتر از دیشب به رویم لبخند میزند. وقتی دید صورتم را با اشک شسته ام ،به سمتم آمد و مژده داد:دیشب بعد از اینکه تو حالت بد شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• . حـࢪیمِ‌عِشـق‌ࢪا‌درگہ‌بسێ‌بالاٺࢪ‌از‌عقل‌اسٺ ڪسێ‌آن‌آسٺان‌بوسـد‌ڪہ‌جاݧ‌دࢪ‌آستین‌داࢪد♥• ✨ . برای شادی روح تمام شهیدان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ من است 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق من است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅رفیق وقتی میبینی رفیقت ناراحته، حالش خوش نیس، دلش گرفته، بیخیال نباش!!! 🌹شهید هادی تو رفاقت کم نمیزاشت. پَس حواست بِه رفیقت باشه. 💐امیرالمؤمنین فرمودند: ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺯﺩﺍﻳﻨﺪﻩ ﻏﻤﻬﺎ ﻭ ﺍﻧﺪﻭه‌هایند.
در اولین صبح عروسی، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند.🚪 ابتدا پدر و مادر پسر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند. اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچکدام در را باز نکرد. ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند...! اشک در چشمان زن جمع شده بود و شروع کرد به گریه کردن و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم. شوهر چیزی نگفت، و در را برویشان گشود. اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت. سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد. پنجمین فرزندشان دختر بود. برای تولد این فرزند، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد.🎊🎊🎉 مردم متعجبانه از او پرسیدند: علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست؟ مرد بسادگی جواب داد: چون این همان کسی است که در هر شرایطی در را برویم باز میکند...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو پر از داغ پریشانی‌ام 🔹 عليه السّلام: هر كس مرا در غربت كند روز در سه جا نزد او خواهم آمد تا از ترس هاى آن ‏جا نجاتش دهم: وقتی كه نامه‏‌هاى اعمال داده می‌شود، هنگام عبور از صراط و هنگام سنجش عمل.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبارزه با نفس.mp3
2.98M
🔊 🎵 «مبارزه با نفس» 🎙 استاد 🔸 برای ترک گناه باید مبارزه با نفس رو یاد بگیریم...
❬🌼🍃❭ ❗️ ⚠️ خانه ابدی ⚠️ ‌دوست‌خوبم‼️ 💢 قبر تنگ‌و تاریک خانه‌همیشگی‌توست...⚡️ مخصوص خودت ،فقط‌برای تو... پنجره ندارد،درش‌هم‌با ورود تو تا قیامت‌ بسته می‌شود...🥀 اجازه نداری‌❌غیراز چندمترپارچه چیزدیگری‌باخودت،آنجا ببری...‼️ 🙂وقتےآنجانقل مکان‌کنی کسی‌به دیدنت‌نمےآید ...🍂 کسی‌برایت ایمیل نمےفرستد👋🏻 گروه های‌ اجتماعے از لیستشان‌حذفت مےکنند...❌ مطالبت‌لایڪ‌نمےخورد ...👍🏻 تنهایک چیزبه دردت میخورد ...☝️🏻 ✔️ نمازهایت ....✔️ ✔️ صدقاتت ....✔️ ✔️ و اعمال نیکت ...✔️ 🔺"حال با خودت فکر کن..."🔺 برای رفتن آماده هـســـتی ؟!"" 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪ
آدم دلش که سنگین میشه میگن بخاطرِ گناهایی هست که انجام داده (خواسته یا ناخواسته) و بهترین ذکری که روح رو پاکسازی میکنه از گناه و حس های منفی... همین‌ ذکرِ استغفار هست!
📛قبله به سمت شیطان...! خلبان سعودی نماز می خواند تا پرواز کند و کودکان یمنی را به شهادت برساند.💔🥺
🔵 امام باقر علیه السلام فرمودند: 🔴 هر كس شبها پيش از آنكه بخوابد سور مسبّحات را بخواند نمي‎ميرد، جز اينكه حضرت قائم (ع) را درك كند و اگر قبل از ظهور آن حضرت بميرد در بهشت همسايه حضرت رسول (ص) مي‎شود . 🌕 سوره های مسبحات: حدید ،حشر ،صفّ ،جمعه ،تغابن ،اعلی‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️:⁩⁦❤️⁩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا