فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ فوق العاده تاثیر گذار و بیدار کننده انسان❌
سخنان استاد رائفی پور برای مقابله باشیطان و وسوسه های شیطانی🔞
شک نکن❌ و حتما کلیپ رو نگاه کن که عالیه💯
هدایت شده از کانال مهدویت 🇮🇷🇵🇸
استجابت دعای امام هادی.mp3
1.29M
🔴 خاصیت دعا کردن برای امام زمان
🎙 #ابراهیم_افشاری
🆔 eitaa.com/emame_zaman
هدایت شده از کانال مهدویت 🇮🇷🇵🇸
🔴 امام زمان (عج) هم آداب و قواعد دعا کردن را رعایت میکند
🔵 نقل شده امام هادی علیه السلام بیمار شدند و کسی را اجیر کردند به عراق بیاید و برای شفای آن حضرت تحت قبه دعا کند.
🌕 شخصی سوال کرد شما که خودتان امام هستید چرا این سفارش را می کنید. امام هادی(ع) فرمودند:
🔺 خداوند استجابت دعا تحت قبه را ضمانت کرده است.
🆔 eitaa.com/emame_zaman
هدایت شده از کانال مهدویت 🇮🇷🇵🇸
🔴 زیارت صادر شده از ناحیه امام زمان (عج) برای کلیه مشاهد مشرفه در ماه رجب
🔵 به گفته شیخ طوسی، این زیارت از ناحیه امام زمان(عج) توسط نائب سوم حسین بن روح نوبختی برای زیارت در کلیه مشاهد مشرفه در ماه رجب صادر شده است:
🌕 الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِيَائِهِ فِي رَجَبٍ وَ أَوْجَبَ عَلَيْنَا مِنْ حَقِّهِمْ مَا قَدْ وَجَبَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ عَلَى أَوْصِيَائِهِ الْحُجُبِ اللهُمَّ فَكَمَا أَشْهَدْتَنَا مَشْهَدَهُمْ [مَشَاهِدَهُمْ] فَأَنْجِزْ لَنَا مَوْعِدَهُمْ وَ أَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ غَيْرَ مُحَلَّئِينَ عَنْ وِرْدٍ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ وَ الْخُلْدِ وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ إِنِّي [قَدْ] قَصَدْتُكُمْ وَ اعْتَمَدْتُكُمْ بِمَسْأَلَتِي وَ حَاجَتِي وَ هِيَ فَكَاكُ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ الْمَقَرُّ مَعَكُمْ فِي دَارِ الْقَرَارِ مَعَ شِيعَتِكُمُ الْأَبْرَارِ وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ أَنَا سَائِلُكُمْ وَ آمِلُكُمْ فِيمَا إِلَيْكُمُ التَّفْوِيضُ وَ عَلَيْكُمُ التَّعْوِيضُ فَبِكُمْ يُجْبَرُ الْمَهِيضُ وَ يُشْفَى الْمَرِيضُ ، وَ مَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَغِيضُ إِنِّي بِسِرِّكُمْ مُؤْمِنٌ [مُؤَمِّمٌ] وَ لِقَوْلِكُمْ مُسَلِّمٌ وَ عَلَى اللهِ بِكُمْ مُقْسِمٌ فِي رَجْعِي بِحَوَائِجِي وَ قَضَائِهَا وَ إِمْضَائِهَا وَ إِنْجَاحِهَا وَ إِبْرَاحِهَا [إِيزَاحِهَا] وَ بِشُئُونِي لَدَيْكُمْ وَ صَلاحِهَا وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ سَلامَ مُوَدِّعٍ وَ لَكُمْ حَوَائِجَهُ مُودِعٍ [مُودِعٌ] يَسْأَلُ اللهَ إِلَيْكُمُ الْمَرْجِعَ وَ سَعْيَهُ [سَعْيُهُ] إِلَيْكُمْ غَيْرَ [غَيْرُ] مُنْقَطِعٍ وَ أَنْ يَرْجِعَنِي مِنْ حَضْرَتِكُمْ خَيْرَ مَرْجِعٍ إِلَى جَنَابٍ مُمْرِعٍ وَ خَفْضِ عَيْشٍ مُوَسَّعٍ وَ دَعَةٍ وَ مَهَلٍ إِلَى حِينِ [خَيْرِ] الْأَجَلِ وَ خَيْرِ مَصِيرٍ وَ مَحَلٍّ فِي النَّعِيمِ الْأَزَلِ وَ الْعَيْشِ الْمُقْتَبَلِ وَ دَوَامِ الْأُكُلِ وَ شُرْبِ الرَّحِيقِ وَ السَّلْسَلِ [السَّلْسَبِيلِ] وَ عَلٍّ وَ نَهَلٍ لا سَأَمَ مِنْهُ وَ لا مَلَلَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ عَلَيْكُمْ حَتَّى الْعَوْدِ إِلَى حَضْرَتِكُمْ وَ الْفَوْزِ فِي كَرَّتِكُمْ وَ الْحَشْرِ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِيَّاتُهُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.
📚 مفاتیح الجنان / زیارت رجبیه
🆔 eitaa.com/emame_zaman
هدایت شده از کانال مهدویت 🇮🇷🇵🇸
🔴🔵 شرح یک حدیث جعلی
🌕 اخیرا حدیثی جعلی در فضای مجازی انتشار پیدا کرد که لازم است پیرامون آن توضیحاتی ارائه شود :
🔺 ابتدا متن حدیث :
🔵 امام صادق عليه السلام فرمودند:
🌕 ویَنقَلِبُ مُلکُ العَجَم فی مُحَرَّم یَسفِکُ الدَّماءِ حتّی یَفِرُّ مَلِکُ العَجَم لِئَلّا یَأخُذُهُ النّاس ثُمَّ یُهلکُ غَمَّا وَتَدوُمُ الفِتنَهُ وَیَدوُمُ الأِنقلاب وَبَشِّر النّاس بِظُهورِ الحُجَّه(عج)
درسرزمین عجم انقلاب میشود وشاه ایران درمحرم خونهای زیاد میریزد (کشتار ۱۵خرداد درماه محرم) و سپس شاه از ایران فرار کرده تا مبادا اورا مجازات کنند (شعار مردم: قسم به خون شهدا، شاه تورا میکشیم) سپس شاه ازشدت غم، هلاک میشود (دق مرگ شدن شاه) ولی فتنهها ادامه مییابند و انقلاب نیز باقی میماند ودر آنزمان مردم را بشارت ده به ظهور حجت(عج)
📚 بیان الائمه جلد ۱ ص ۲۲۲
⚫️ این حدیث را اولین بار جناب شیخ مهدی زین العابدین که متوفی 1420 ق می باشد در کتاب «بیان الائمه للوقائع الغریبه و الاسرار العجیبه» آورده و هدفش هم آوردن مطالب عجیب و غریب در این کتاب بوده است، روایتی که هیچ سند متقدمی ندارد و معلوم نیست ایشان از کجا آورده !!!!
🔹 حدیث فوق را متاسفانه مرحوم محمد دشتي مترجم نهج البلاغه که بیش از ۱۱۰ جلد کتاب تالیفی دارد نیز در کتاب خود با عنوان آینده و آینده سازان صفحه ۱۱۴ نیز آورده است.
🔴 البته متاسفانه یکی از فارغ التحصیلان رشته مهدویت این حدیث را در کانال خود انتشار داد که کانال مهدویت نیز به دلیل تخصص اون عزیز در رشته مهدویت به حدیث فوق الذکر اعتماد کرد و قبل از بررسی دقیق تر سند حدیث آن را انتشار داد که بدینوسیله از کلیه مخاطبین کانال مهدویت عذرخواهی میکنیم.
🆔 eitaa.com/emame_zaman
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهل_ویکم
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین روضه بود و دل من همچنان از نغمه ناله های حیدر پَرپَر میزد که بالاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی ام برد، زنعمو اعتراض کرد :سِر نمیکنی؟
و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :نمیبینی وضعیت رو؟ ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سِر ی داریم نه بیهوشی!
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!
یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا قاسم سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!
و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :میخوان حاج قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته قتل عام مردم رو تماشا میکنه!
از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی آمد که دوباره به سمت من چرخید و با خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله های مظلومانه حیدر ضجه بزنم وبی واهمه گریه کنم. به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می دانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمی آید. بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و ازچشمانم خون میباریدم. میدانستم بوی خون این دل ٦پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها دربستر زار میزدم. از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله اش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهل_ودوم
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!
و بلافاصله فیلمی فرستاد. انگشتانم مثل تکه ای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد ومیدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید
انگشتم دیگر بی تاب شده بود، بی اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده،دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند لب هایش را به هم فشار میداد تا ناله اش بلند نشود، پاهای به هم بسته اش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود💔 فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی ام به جای اشک، خون فواره زد این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به خدا التماس میکردم تا معجزه ای کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه ها با اهل خانه چه میکند، بی پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم وپیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره های داعش شهر را به هم ریخت☄ از قداره کشی های عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال آمرلی امیدوار شده و آتش بازی این شب ها تفریحشان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت. هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این خمپاره ها فرشته مرگم باشند اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیده ام و نمی دانستند این بار در بیداری شاهد شهادت حیدر هستم
بندھ ؏ـشق مسیحـٰا دم آن دلدارم . . .
کھ بھ یمنِ قدمش هستۍ من دود نمود . !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶امام زمان نزدیک ماست....
#امام_زمان
#کلیپ_مهدوی
#سلامامامزمانم💞
چنین نوشتہ خدا در شناسنامہ ے دل
منم غلام مہ و بنده زاده ے خورشید
سلام مے دهم از عمق این دلِ تاریڪ
بہ آخرین پسر خانواده ے خورشید
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧨 برعنداز اومد بنر رو آتیش بزنه جزغاله شد😂😂
🥀ازش پرسیدند این چیه سنجاق کردی رو سینهت؟
لبخند زد و گفت:
این باطریه نباشه قلبم کار نمیکنه...♥️
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📲
💎 الماسهایی که آلوده میشوند را دور نیندازید‼️
🗯 الماسهای آلوده یعنی چی؟
اگرچه این دل ما کل هفته کربوبلاست
ولی سهشنبه فقط جمکران صفا دارد ...
#اللهمعجللولیکالفرج
میگفت :
من گِل میگیرم دهنِ قلبمو اگہ ،
گوش بہ فرمانِ عقلم نباشہ!
.....
دوستان آدم مؤمن هیچ وقت نمیگه
دلم چی میخواد
دلم چی میخواد
یه جمله ای که از جنس هوای نفسه
آدم مؤمن همه چی رو میبره زیر ذره بین عقلش ..
آدم مؤمن همیشه میگه عقلم چی میگه
✅ چرا گناههای کوچک عذاب بیشتری دارند ؟
کوچک و بی اهمیت شمردن گناه، موجب تبدیل آن به گناه کبیره می شود .
🚫 به علت اینکه :
⚡️ گناه کوچکی که یکبار یا دو بار انجام شود ، اثر کمی در دل می گذارد ، ولى چون تکرار شد ، تکرار آن به تدریج در دل اثر قوی مى گذارد
💦 چنان که قطره هاى آب که مکرر بر سنگى بیفتد آن را سوراخ مى کند و همین قدر آب اگر یکدفعه بر آن ریخته شود اثر نمى کند .
💥 همینطور انجام گناه کوچک باعث میشود که ما موجب اهمیت کار گناه خود نشویم
به مثال توجه کنید :
♻️ اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کند ، ولى بعدا پشیمان شده و عذرخواهى کند، ممکن است او را ببخشیم
🔵 ولى اگر سنگ ریزه اى به ما بزند و در مقابل اعتراض بگوید :
این که چیزى نبود بابا، بى خیالش !
🔘 او را نمى بخشیم ، زیرا این کار ، از روح استکبارى او پرده بر مى دارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مى شمرد .
🔴 یکی دیگر از امورى که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل می کند
آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نشدن سریع خود را دلیل رضایت خدا بداند !!
✳️ اگر هر روز #حسابگری نکنیم این تخلفات جمع میشود ، کار دست آدم میدهد، و کم کم مانع از ورود آدم به صراط مستقیم و انجام توبه میشود .
🌹 لذا امام کاظم(علیه السلام) فرمودند : هر شب که خواستی ادارهی کار را تعطیل کنی و بخوابی ، حساب کن از صبح تا حالا چکار کرده ای ، اگر تخلف کردهای فورا توبه کن، اگر تخلف نکردهای سپاسگزاری کن و دوباره ادامه بده ...
#ترک_گناه 💢
#توبه ✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیتالله ناصری
دعای امام زمان برای گنهکاران
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهل_وسوم
زنعمو شانه هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد. وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :برق چرا رفته؟ عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد : موتور برق رو زدن.
شاید داعشی ها خمپاره باران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. گرمای هوا به حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علی اصغر کربلای آمرلی، یوسف باشد. تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه ها بود، اما سوخت موتور برق خانه ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه های آمرلی تبدیل به کوره هایی شوند که بی رحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد💥
ماه رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری ایثار میکرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ تشنگی و گرسنگی سر میبرید. دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می آوردند. گرمای هوا و شوره آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهل_وچهارم
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود؛ چطور می توانستم آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم روزها زخم دلم را پشت پرده صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی خبر از حال حیدر خون گریه کنم. اما امشب حتی قسمت نبودبا خاطره عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرش خمپاره ها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که اذان صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی ها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کرده اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه هایشان خزیدند. با فروکش کردن حملات، حلیه بالاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد. پشت پنجره های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی آبی مرده بودند، نگاه میکردم و حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سر انگشتانش میچکید💉. دستش را با چفیه ای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود. از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید:همه سالمید؟
پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که دلواپس حالش صدایم لرزید :پاشو عباس، خودم میبرمت درمانگاه. از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :خوبم خواهرجون!
شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد که چفیه خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :یوسف بهتره؟
🔶🔹 مجموعه استوری موشن | جایگاه ایران در آمارهای بین المللی...
👌🏻مورد استفاده در کلیه ی شبکه های اجتماعی
🦋بسیار زیبا، نشر گسترده
#ایران_قوی
#دهه_فجر
😎با گام دومیها متفاوت بیاندیشید🔰