ali-fani-8.mp3
21.06M
صبحمان را با عهد برای تو آغاز میکنیم پدر جانم ❤️
دعای عهد با نوای علی فانی... 💫
ای کـاش جمال مـاہ او می دیدم
عالم همہ سر بہ راہ او می دیدم
ای کاش نمیمردم و در روز ظہور
خـود را یکی از سپاہ او می دیدم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
°●《 @atashe_entezar 》●°
⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
🌷یا رب چه شود زان گل نرگس خبر آید
🌷آن یار سفر کردهٔ ما از سفر آید
🌷شام سیه غیبت کبری به سر آید
🌷امید همه منتظران منتظر آید
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🍁🍂°●《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_پناهیان
#ظهور وقتی هست که #امام_زمان صدا بزنه خدایا اینا دیگه طاقت ندارن
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
°●《 @atashe_entezar 》●°
💫 تلنگر
قسمت جالبی از متن کتاب "تسخیر شدگان" نوشته ''داستايوفسكى''
هر "پرهیزکاری" گذشته ای دارد
وهر "گناه کاری" آینده ای!
پس قضاوت نکن.
میدانم اگر:
قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،
دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...
تا به من ثابت کند.
در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.
محتاط باشیم، در "سرزنش "
و"قضاوت کردن" دیگران
وقتی؛
نه از " دیروز او" خبر داریم،
نه از "فردای خودمان"
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
°●《 @atashe_entezar 》●°
هوایت میزند بر سر،
دلم دیوانه میگردد🍃
چه عطری در هوایت هست
نمیدانم... نمیدانم...♥️
#سلامصاحبدلم
#بیو_مهدوی
°●《 @atashe_entezar 》●°
💝زندگینامه #شهیدحججی💝
قسمت نهم
#شغل دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد.
بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای #فرهنگی، دست و بالم بسته میشه. "
با این وجود، یکبار پیشنهاد #سپاه رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال #شهادت میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره."
این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد.
افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه.
در به در دنبال #شهادت بود.
.
°°°°°°°°°
سپاه قبولش نمی کرد.
بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."
برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد.
خیلی این طرف و آن طرف رفت.
آخرش هر جور بود درستش کرد.
این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن"
آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد.
آخر سر قبولش کردند.
خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت. رفته بودم #گلزارشهدا سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."
.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم #مشهد. تا دم ظهر کلاس بودیم.
بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش.
یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟"
#بغض راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب #گدایی نکردیم. "
فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد.
گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند.
ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به #نمازشب. مثل باران توی قنوت نماز شبش #اشک می ریخت.
آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم.
#حال_معنوی عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم."
بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!"
گفت: " به خود امام رضا علیه السلام قسم که من حاضرم. خیلی لذت آوره!"
#ادامه_دارد…
#داستان_واقعی
.
#تلنگرانه
مقصر خودمانیم !
که آدم شدن را . . .
#وعدهدادهایم . . .
از #رجب به شعبان . . .
از شعبان به رمضان . . .
از رمضان به محرم . . .
کسی از لحظه ی دیگر خبر دارد ؟!
#آدم_شویم
#خودمانراتکاندهیم
#قبلازآنکهخداتکانماندهد
🍃🌟🍃°●《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🌱
🍂امیری حسین و نعم الامیر🍂
🌹صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام 🌹
°●《 @atashe_entezar 》●°