eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
44 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
پس مرحله اول چی شد؟! 1. تقوا 2. کنترل چشم تو اگه چشمت رو هی نجنبونی که دلت نامحرم نمیخواد که💔 به نظر شما تصور یک فرد کور از کوه چی میتونه باشه خب نمیتونه درکش کنه دیگه چون ندیدتش ما هم‌اگه‌نامحرم‌نبینیم‌دلمون‌نامحرم‌ نمیخواد به قول باباطاهر ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
وآخریش ۳. پناھ‌بردن‌به‌خداوندمتعاݪ‌واهل‌بیت {هر شب یه روضه کوتاه گوش کنید {با امام رضاعلیھ‌السلام درد دل کنید {از گناهامون به امام زمان شکایت کنیم ووو
فوایدش چیه؟! فقط‌اینو‌بگم‌ این‌باعث‌میشه‌چیزایی‌ببینی‌ڪه‌بقیه‌تو‌کل‌زندگیشون‌ندیدن
پس‌تو‌یک جمع‌بندۍ‌کلی میگیم ¹تقوا ²کنترل‌چشم ³.مانوس‌بودن‌با‌خداوند‌متعال یه‌نکته‌خیلی‌مهم همه‌اینایی‌که‌عرض‌شد‌یه‌چیز‌کلی‌بود برای‌هر‌فردی‌یه‌نسخه‌خاص‌باید‌پیچید مبحث‌عشق‌هم‌که‌از‌این‌قضیه‌مستثناست..
دوستی‌ورل‌زدن‌رو دخترامقدمه‌ازدواج‌میدونند‌ولی‌پسرا‌ جایگزین ‌ازدواج ! همینقدر‌تفاوت .. حالا‌هی‌توجیه‌کن‌که‌دوستم‌داره‌واسم‌ میمیره. تو‌چی‌فکر‌می‌کنی‌اون‌چی‌فکر‌میکنه
ازدواج کردن هنر نیست؛ با آدم درست ازدواج کردن هنره! |عشق خوب است اگر یار خدایی باشد|
خدایابه‌آبروۍاهل‌بیتت •ظهورمولامون‌امام‌زمان‌عجل‌الله‌نزدیک‌تربفرما •شهادت‌و‌موفقیت‌تو‌طول‌زندگی‌رو‌نصیب‌اعضاۍ‌ کانال بفرما🌱 والحمدالله‌رب‌العالمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا امام رضا سلام.mp3
7.36M
چهار شنبه های امام رضایی
*💝زندگینامه 💝* *💥 هجدهم💥* هر روز محسن با می رفت به آن شش سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد. چون توی ، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند. به چشم یک نگاهش میکردند. بچه های و به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند. یک میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت. خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد. او را پیش خودشان نگه می داشتند. می‌گفتند: "جابر هم ماست و هم توی این بیابان ، ماست." ✱✿✱✿✱✿✱✿✱ یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم بشیم، بعدش بشیم." نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای مثل بوییدن یک خوشبو است." خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام." بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. و !" ✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿ شهدای نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه." بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. می‌گفتند:"این دارد چه می گوید؟"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁یڪ شـب پر از آرامش 💫 یڪ دل شاد و بی غصه 🍁 و یڪ دعای خیر از ته دل 💫 نصیـب لحظه ‌هاتون 🍁 در این شـب سرد پاییزی 💫 خونه دلتون گـرم 🍁شبتون بخیر و سراسر آرامش 💫در آغوش پر از مهر خدا باشید💐 🍁🍂