eitaa logo
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
174 دنبال‌کننده
59 عکس
11 ویدیو
1 فایل
به لطف گریه نبود و برای توبه نبود خداگذشت از آدم به احترام حسین #عاطفه_سادات_موسوی
مشاهده در ایتا
دانلود
آن را که خواب مرگ بود در نظر مدام چون شمع تا سحر مژه بر هم نمی‌زند
به دورترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتراز این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
جان گر از بهر نثارت نفرستم چه کُنم گُلِ مفلس چه کُند گر نشود عطرفروش
نمی تونستیم ببریمشون به دهه ی شصت فلذا دهه ی شصتو آوردیم به خونه 😅 گل کرده باز شیطنتم بعد سال ها باید بیایی و بدهی گوش مالی ام
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
نمی تونستیم ببریمشون به دهه ی شصت فلذا دهه ی شصتو آوردیم به خونه 😅 گل کرده باز شیطنتم بعد سال ها بای
البته خودمم بردم یه دهه ی شصت! 😅فک نکنین من دهه ی شصتو دیدم... وی در دهه ی هفتاد خورشیدی در خانواده ای هنرمند و مذهبی به دنیا آمد!
ولی همزمان در جشنواره های ادبی دانش آموزی برگزیده میشد😎🤓
یک زن رسول لشگر هفتاد و دو تن و یک زن امیر قافله ی سربدارها @aboajor
شبکۀ چهار و دو سیما، همراه با فصل دوم «سرزمین شعر» فصل جدید برنامۀ «سرزمین شعر» از شنبه، ۱۷شهریور روی آنتن شبکۀ چهار و دو خواهد رفت. به گزارش روابط عمومی برنامۀ «سرزمین شعر» فصل دوم این برنامه، با حضور ۴۰ شاعر برگزار خواهد شد. شایان ذکر است که این فصل با حضور تماشاچی اجرا خواهد شد و همچنین شاعران برتر افغانستان در هر قسمت حضور دارند. ناصر فیض، علیرضا قزوه، محمدکاظم کاظمی، علی‌محمد مؤدب و محمدمهدی سیار داوران برنامه هستند و امیرحسین مدرس اجرای برنامه را به عهده دارد. همچنین استاد علیرضا افتخاری، مانند فصل قبل در برنامه حاضر خواهد بود. «سرزمین شعر» به تهیه‌کنندگی علی زارعان در ۲۰ قسمت ۷۰ دقیقه‌ای از شنبه تا سه‌شنبه ساعت ۲۱ از شبکه چهار سیما و ساعت ۲۳:۱۵ از شبکۀ دو سیما پخش خواهد شد. همچنین خلاصۀ برنامه در چهارشنبه ساعت ۲۱ روی آنتن شبکۀ چهار خواهد رفت.
ما کشته ی ستّاری آغوش تو هستیم با هیچ کسی گفتن این راز نیاید 🚩🚩
امشب ساعت ۲۱ سرزمین شعر
رفیق تراز! به نظرم رفاقت فقط به احوال پرسی و دورهمی و خوش گذرونی و خنده نیست! رفیق اونیه که نه تنها با غمت غمگین میشه بلکه تو پیشرفتا و شادیات هم ذوق میکنه و همراهته! ممنونم از همه ی دوستان شاعرم هم از اون دوستانی که با حمایت های بی دریغ شون مهربونی رو بهم بخشیدن و هم از اون دسته از دوستانی که با (مثلا😅)بی توجهی شون بهم یاد دادن با خودم مهربون تر باشم... زندگی سراسر درس و سراسر امتحانه مواظب باشیم رفوزه نشیم! راستش خیلی ذوق کردم از اینکه دوستای شاعرم خبر شعر خوانیم در سرزمین شعر رو توی کانال و گروهاشون فوروارد کردن. بمونید برام.🙏💐
. با معصومه‌زهرای قشنگش...❤️❤️🕊🕊 با ارسال نام عاطفه‌سادات موسوی به 3000043، از دوست شاعرمون حمایت می‌کنیم که پر قدرت قراره بره جلو ✌️
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
به دندان گرفتم که از سر نیفتد که این عشق از دست باور نیفتد به دندان گرفتم که این سایهٔ سر به پای غمی گریه‌آور نیفتد دلم گوشهٔ مسجد آتش گرفته خدایا که آتش به منبر نیفتد به کاشیِ مجروح ایوان بگویید که بر روی بال کبوتر نیفتد سر از شوق افتاده تا از مناره سر شور الله‌اکبر نیفتد دل من دعا کن که چشمی پس از این به جنگی چنین نا‌برابر نیفتد سپردم شهان را به شاه خراسان مگر کار ایشان به محشر نیفتد گرفتم به دندان خود چادرم را بگو روضه‌خوان یاد معجر نیفتد
هدایت شده از " ققنوس". مرضیه موفق
عاطفه سادات عزیزمون با 99 امتیاز به مرحله بعدی راه یافت.
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
من حق خود را از لبت خواهم گرفت اما بیچاره مجنونی که بی‌دست‌ودهن باشد
سلام مرحله ی دوم سرزمین شعر امشب ساعت۲۱از شبکه چهار
تقدیم به ریحانه ی عزیز دختری با گوشواره قلبی و کاپشن صورتی غمگینم از  نوشتن این ابیات در دفتری که از تو بجا مانده غمگینم از کشیدن کوهی که در بغض انعکاس صدا مانده موج آمد ، انفجار به ساحل زد آب از  سر کویر گذشت از اشک هی رود رود غصه به دریا ریخت سیراب شد بهانه ی دشت از اشک موج آمد و دوباره پدر لرزید اعصاب قرص، داشت بهم می ریخت مین در سرش دوباره عمل می کرد در فاو و فکه بود که بم می ریخت یک بار دیگر آه به آهو زد راه از غبار ،غرق تلاطم شد یک جفت گوشواره قلبی از گنجینه ی غرور  پدر گم شد ما با پدر به خانه رسیدیم و اخبار، گرم فلسفه بافی بود دنیا بهم نریخته بود اما یک چیز در اتاق اضافی بود می گشتم ابتدای سلامم را گل ریشه داشت ،آینه سالم بود می گشتم انزوای سکوتم را می گشتم اشک گرچه مزاحم بود از پشت عکس تا ته گلدان ها گشتم تمام بود و نبودم را شبهای روی شانه ی دردم را دنیای زیر چشم کبودم را ساعت خراب حال خرابم بود هی چکه چکه عقربه می افتاد سیب هزار ساله ی آرامش از شاخه داشت یکشبه می افتاد معصومه جیغ زد، سر من چرخید ریحانه با سکوت صدایم کرد دنیای دخترانه ی لبخندش بی اختیار گریه برایم کرد رفتم سراغ گریه ی معصومه ریحانه باز در بغلم خوابید اندوه بی قراری من انگار فهمید آنچه را که نمی فهمید من مادرم چگونه نباید سوخت در حسرت رها شدن گیسو بر شانه های دختر زیبایی در صبح زود باغچه ی شب بو از آن به بعد خانه ی ما پر بود از لحظه های آخر ریحانه در بغض مادرانه ی من هر روز ریحانه بود و مادر ریحانه