گردن معشوق می افتد گناه عاشقان
گَر زلیخا بَد شود یوسف به زندان می رود
⭕️امروز آقا جان! وقتی این بیت را می خواندم یاد کوهِ گناهانِ خودمان افتادم و غیبت طولانیِ شما،آن نامه ای که برای شیخِ مفید نوشته بودید به دست ما هم رسید، که فرمودید به جناب شیخ آنچه میان ما و شیعیان مان فاصله می اندازد اعمالی است که انجام می دهند و ما از آنها انتظار نداریم...
❄️ ای وای بر ما! که اللهم عجل لولیک الفرج تنها لغلغه ی زبانمانمان شده است، بزنگاه گناه که می رسد انگار نه انگار از نزدیک ترین فاصله ما را مشاهده می کنید اگرچه ما با چشمانی که گناه کورشان کرده از دیدن رویِ ماه تان محروم هستیم
🍁می گویند یوسف مصر از بدکرداری زلیخا چند سالی به زندان افتاد اما سرانجام زلیخا پشیمان و توبه کنان به ریسمان الهی چنگ زد، شما بگوئید فصل پشیمانی ما کی از راه می رسد، آن توبه ی مردانه ی نصوح کی قرار است اتفاق بیفتد،
باز هم رحمت به زلیخا
ما که...سالهاست با گناهانمان شما را در قعر چاهِ غربت انداخته ایم...
یوسف از جرم زلیخا چند سالی حبس رفت
مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است
📡 @atre1o1 🇮🇷
#علامه_سید_محمد_حسن_میر_جهانی
ده شب، مهمان حرم سامرا شده بود.
شب ها در حرم می ماند.
شب آخر، شب جمعه، خیلی دعا خواند. خیلی التماس کرد.
با پافشاری و اصرار، اذن دیدار خواست.
بعد از نماز صبح، رفت به سرداب مقدس. هوا هنوز تاریک بود.
با خودش شمع آورده بود،
اما دید که صحن سردابه مقدس روشن است.
خبری از چراغ نبود.
آقایی بزرگوار، نشسته بود نزدیک صفّه.
جلوتر از آن آقا، ایستاد به نماز و دعا.
آل یاسین و ندبه خواند.
رسید به این فراز که «و عرجت بروحه إلی سمائک».
شنید از آن آقا که:
این جمله از ما نرسیده. بگو: «و عرجت به إلی سمائک»؛
هیچ وقت هم جلوتر از امام خودت نایست!
علامه میرجهانی، ندبه خوانی اش را به آخر رساند.
وقتی به سجده رفت، سوال ها سراغش آمدند:
چرا سرداب، بدون هیچ چراغی، روشن بود؟!
آن آقا چرا گفت این جمله از «ما» نرسیده؟
چرا فرمود: بر «امام خودت» پیشی نگیر؟
فهمید که التماس ها جواب داده.
دعایش مستجاب شده بود.
سر از سجده برداشت، تا دامان امامش را بگیرد.
اما سرداب تاریک بود و جز او، کسی آنجا نبود.
📚شيفتگان حضرت مهدى علیه السلام، ج 1، ص239.
📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃🍂 داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز 🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
در زمان قدیم مردی ازدواج کرد
در روز اول ازدواج، جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر دور هم جمع شدند.
مرد سهم بیشتری از غذا را با احترام خاص به همسرش داد و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا داد، بدون هیچ احترامی!!
در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت وقتی این صحنه را دید
درخواست طلاق کرد و گفت:
شخصیت اصیل در ذات هست و نمیخواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم!
متأسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح میدهند، فکر میکنند بر مادر شوهر پیروز شدهاند!
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت و مدتی بعد با همسری که به مادر خودش احترام میگذاشت ازدواج کرد
و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد
یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند
و به مادرشان بسیار احترام میگذاشتند
در مسیر به کاروانی برخوردند
پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه میرفت و هیچ کس به او اعتنایی نمیکرد!
مادر به فرزندانش گفت:
آن پیرمرد را بیاورید، وقتی او را آوردند
مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت:
چرا هیچکس به تو اعتنا و کمکی نمیکند؟!
آنها کی هستند؟!
گفت: فرزندانم هستند
گفت: من را میشناسی؟
پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلاً گفتم که اصالت در ذات هست
همانگونه که میکاری درو خواهی کرد
به فرزندان من نگاه کن!
چقدر به من احترام میگذارند
حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن
چون تو به مادرت اهانت کردی
این جزای کارهای خودت هست!
زن با تدبیر به فرزندانش گفت:
کمکش کنید برای خدا
✍ بدانیم فرزندانمان همان گونه با ما رفتار خواهند کرد که ما با پدر و مادر خود رفتار میکنیم...
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
📡 @atre1o1 🇮🇷
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
شب سردی بود...
زن بيرون ميوهفروشى زُل زده بود
به مردمى كه ميوه مىخريدند
شاگرد ميوهفروش، تند تند پاكتهاى ميوه را داخل ماشين مشترىها مىگذاشت و انعام مىگرفت
زن با خودش فكر مىكرد چه مىشد او هم مىتوانست ميوه بخرد و به خانه ببرد
رفت نزديکتر چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوههاى خراب و گنديده داخلش بود
با خودش گفت: چه خوبه سالمترهاشو ببرم خونه، مىتوانست قسمتهاى خراب ميوهها را جدا كند و بقيه را به بچههايش بدهد
هم اسراف نمىشد
و هم بچههايش شاد مىشدند
برق خوشحالى در چشمانش دويد
ديگر سردش نبود!
زن رفت جلو، نشست پاى جعبه ميوه
تا دستش را برد داخل جعبه
شاگرد ميوه فروش گفت: دست نزن ننه
بلند شو و برو دنبال كارت
زن زود بلند شد، خجالت كشيد
چند تا از مشترىها نگاهش كردند
صورتش را قرص گرفت
دوباره سردش شد
راهش را كشيد و رفت
چند قدم بيشتر دور نشده بود كه
خانمى صدايش زد: مادرجان مادرجان
زن ايستاد برگشت و به آن زن نگاه كرد
زن لبخندى زد و به او گفت:
اينارو براى شما گرفتم
سه تا پلاستيک دستش بود
پر از ميوه، موز، پرتقال و انار
زن گفت: دستت درد نكنه
اما من مستحق نيستم
زن گفت: اما من مستحقم مادر
من مستحق داشتن شعور انسان بودن
و به همنوع توجه كردن
و دوست داشتن همهٔ انسانها
و احترام گذاشتن به همهٔ آنها بىهيچ توقعى
اگه اينارو نگيرى دلمو شكستى
جون بچههات بگير
زن منتظر جواب زن نماند
ميوهها را داد دست زن و سريع دور شد
زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه مىكرد، قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود غلتيد روى صورتش
دوباره گرمش شده بود
با صدايى لرزان گفت:
پيرشى... خير ببينى...
هيچ ورزشى براى قلب بهتر از
خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست
((عشق ورزیدن به همنوع))
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،استادامینی خواه،آن سوی مرگ((19)).mp3
3.7M
🎤 🔊 #استادامینی_خواه
شرح و بررسی کتاب
🍃 #آن_سوی_مرگ
جلسه نوزدهم
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،استادامینی خواه،آن سوی مرگ((20)).mp3
2.98M
🎤 🔊 #استادامینی_خواه
شرح و بررسی کتاب
🍃 #آن_سوی_مرگ
جلسه بیستم
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،استادرنجبر.mp3
4.14M
🍃💚﷽💚🍃
🔶 #تفسیر_قرآن_کریم 🔶
پای درس:
〖 🎤 🔊 #استادرنجبر 〗
🍃 #سوره_بقره
🍃 آیه 14 و 15
🍃 جلسه 17
@atre1o1 🇮🇷
هدایت شده از حرف های خصوصی
عطر1و1،استادمعاونیان،تشرف.mp3
4.65M
🎤 🔊 #استادمعاونیان
🍃 🌱 #تشرف
خیلی زیباست
ای کاش مارا هم متوجه اشتباهاتمان کنند وخودشان دستمان را بگیرن
#خصوصی
http://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
آیا شیطان فرزند دارد و اگر دارد فرزندانش هم ملعون هستند؟
✍️شیطان دارای فرزندانی است که وی را کمک می کنند و تقریبا همه فرزندان وی راه او را در پیش گرفته و همانند او ملعون و مطرودند. جز تعداد نادری از آنها...قرآن می فرماید: آیا شیطان و فرزندانش را به جای من دوست خود می گیرید، در صورتی که می دانید آنها دشمن شما هستند...
علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار می فرماید: روایت است که خداوند به ابلیس فرمود: فرزندی به آدم ندهم، جز این که مانندش به تو می دهم و هر آدمی شیطانی همزاد خود دارد. فرزندان شیطان همانند خود شیطان برای گمراه کردن نسل انسان زاده شده و راه او را در پیش می گیرند، مگر افراد نادری از ذریّه شیطان که مسلمان شده باشند.
🍀علامه مجلسی در همین کتاب می فرماید:
به رسول الله عرض شد: آیا شما هم شیطانی به همراه خود دارید؟فرمودند: آری، ولی خداوند مرا کمک کرده و توانستم او را مسلمان کنم.
📚ترجمه کتاب السماء و العالم، ص۲۴۳
📚همان، ص۲۵۴
📡 @atre1o1 🇮🇷
امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند :
《أَكْلُ الْجَوْزِ فِي شِدَّةِ الْحَرِّ يُهَيِّجُ الْحَرَّ فِي الْجَوْفِ ويُهَيِّجُ الْقُرُوحَ عَلَى الْجَسَدِ وأَكْلُه فِي الشِّتَاءِ يُسَخِّنُ الْكُلْيَتَيْنِ ويَدْفَعُ الْبَرْدَ》
✍️ ترجمه : خوردن گردو در اوج گرما، موجب تحریک گرما از درون می گردد، و زخمهاى بدن را تحریک می کند، و خوردن گردو در زمستان، کلیه ها را گرم می کند و سرما را دفع میکند .
📚منبع: الكافى ج 6، ص340 ح1 . اسلاميه
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،معرفت نفس((12)).mp3
7.29M
🍃💚﷽💚🍃
🎤 🔊 #استادصمدی
🍃 #معرفت_نفس
🍃 شرح کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده آملی (حفظه الله)
◈ جلسه (12)
••• من عرف نفسه فقد عرف ربه •••
کسی که خود را بشناسد خـدايش را شناخته
📡 @atre1o1 🇮🇷
😌نگاه مؤمن به بلاها چگونه باید باشد؟
🌿...عَنِ الْكَاظِمِ ع قَالَ:
🍃«لَنْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ حَتَّى تَعُدُّوا الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مُصِيبَةً وَ ذَلِكَ أَنَّ الصَّبْرَ عِنْدَ الْبَلَاءِ أَعْظَمُ مِنَ الْغَفْلَةِ عِنْدَ الرَّخَاءِ.»
📚جامعالأخبار(للشعيري)، ص۱۱۵
🌿از امام موسی کاظم (علیهالسلام) نقل شده است که فرمودند:
🍃«شما مؤمن نخواهید بود، مگراینکه بلاء را نعمت محسوب کنید و آسایش را مصیبت.
👈چراکه (ارزشِ) صبر کردن هنگام بلاء، از غفلت هنگام آسایش عظیمتر است.»
📡 @atre1o1 🇮🇷
هدایت شده از امام حسن مجتبی کریم اهل البیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعر #مشتی_حسن قربون
📲🎶 #زنگ_گوشی_موبایل ت 📞🎶
در حضور #رهبر_انقلاب 🇮🇷
🍃 #امام_خامنه_ای
📡 @atremajlesi 🇮🇷