🍃💚﷽💚🍃
در بیان فضائل حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام
#قسمت_دوازدهم
و حکایت قوت آن حضرت در باب #قطب_رحی و طوق کردن آنرا در گردن خالد بن الولید و فشار دادن آن جناب خالد را به انگشت سبابه و وسطی به نحوی که خالد نزدیک به هلاک رسید و صیحهٔ منکره کشید و در جامهٔ خویش پلیدی کرد.
در باب قطب رحی: و مجمل آن حدیث چنین است که وقتی خالد با لشکر خویش امیرالمؤمنین علیه السلام را در اراضی خود دیدار کرد و ارادهٔ جسارتی نمود آن جناب او را از اسب پیاده کرد و او را کشانید به جانب آسیای حارث بن کلده و میلهٔ آهنین آن سنگ را بیرون کرد و مثل طوقی بر گردن او کرد و اصحاب خاالد تمام از او بترسیدند و خالد نیز آن جناب را قسم داد که مرا رها کن پس حضرت او را رها کرد در حالتی که آن میلهٔ آهنین به گردن او بود مثل قلاده و نزد ابوبکر رفت آهنگران را فرمان کرد تا او را از گردن خالد بیرون کنند گفتند ممکن نیست مگر آنکه به آتش برده شود و خالد را تاب حدید محماة نیست و هلاک خواهد شد و پیوسته آن قلاده آهنین در گردن خالد بود و مردم از او می خندیدند تا حضرت امیر المؤمنین قبول فرمود و آن طوق آهن را مثل خمیر قطعه قطعه کرد و بر زمین ریخت.
اما قصهٔ فشار دادن آن حضرت خالد را به دو انگشت سبابه و وسطی معروف است در قضیهٔ مأمور شدن خالد بکشتن آن حضرت پس خالد تصمیم عزم نمود و با شمشیر به مسجد آمد و در نزد آن حضرت مشغول نماز شد تا پس از سلام ابوبکر آن حضرت را بکشد، ابوبکر در تشهد نماز فکر بسیاری در این امر نموده پیوسته تشهد را مکرر می کرد تا نزدیک شد که آفتاب طالع شود آنگاه پیش از سلام گفت ای خالد مکن آنچه را که مأموری و سلام نماز را داد حضرت پس از نماز از خالد پرسید به چه مأمور بودی گفت آنکه گردنت بزنم، فرمود می کردی؟ گفت بلی به خدا سوگند اگر مرا نهی نمی کردی پس حضرت او را گرفته بر زمین زد و موافق روایات دیگر او را با دو انگشت وسطی و سبابه فشاری داد که خالد در جامهٔ خود پلیدی کرد و نزدیک به هلاک رسید پس آن حضرت به شفاعت عباس عموی خویش دست از او برداشت الخ.
📚منتهی الآمال
@atre1o1 🇮🇷